هر چیزی حدی دارد..!

حتی زیباترین رفتارها و قشنگ‌ترین

خصلت‌ها هم وقتی از حدش می‌گذرند تبدیل به آسیب می‌شوند، و به آدم ضرر می‌رسانند!

انسان بی آنکه بداند بیشتر وقت‌ها

سخت‌ترین ضربه‌ها را از باورهایش

می‌خورد!

از اینکه می‌خواهد در هر شرایطی خوب بماند

و مدال افتخار صبر و شکیبایی را به گردن بیندازد…

بارها به خودش پشت می‌کند تا دیگران را راضی نگه دارد…

آنجا که باید فریاد بزند سکوت می‌کند

آنجا که باید از حقش دفاع کند، گذشت می‌کند

آنجا که باید تذکر بدهد حرفی نمی‌زند

و اینگونه است که هر روز بدی‌ها بیشتر تکرار می‌شوند و خوبی‌ها کمرنگ تر…

چون همیشه عده‌ای خطا می‌کنند و عده‌ای

بی وقفه می‌بخشند

ما همانطور که در برابر رفتارهای منفی‌مان مسئولیم در برابر خوبی هایمان هم مسئولیت داریم که به جا و به اندازه خرج کنیم…

و ای کاش با تصمیم‌های اشتباه "انسانیت"  را در چشم آیندگان به "حماقت" تبدیل نکنیم..!!!

#عادل_دانتیسم

به یک جا از زندگیت که میرسی

میفهمی که غم‌ را نباید

مدام کِش داد

که هِی غصه را نباید قورت داد

باید درست مثل یک قیچی

که دو  تکه می کند همه چیز را رفتار کرد

باید جدا شد

باید کنده شد

باید گذشت و  رفت

از وصله های شاید دوست داشتنی

اما ناجور

از بعضی از آدمها

باید نقطه پایانی گذاشت و

تمامشان کرد

آره باید از نو شروع کرد

این که می گویم باید

یعنی واقعاا بااااااید ، آن هم شدیدا به همین غلظت!

باید همت داشت

اراده کرد و

چشم بر روی خیلی چیزا

بست

و رفت دنبال عزت نفسَت،

دنبال خودت

و یادت نرود که گاهی هیچکس به اندازه

خودت هوایت را در این همه

بی هوایی ندارد

باور کن که ندارد....

باید رفت و از نو شروع کرد

اما اینبار با شکوه تر

اینبار با صَلابت تر!

هیجان زده ام می کنند آدم هایی که برایت کاری می کنند، بی آنکه از آنها خواسته باشی...

حس خوبی دارم وقتی رفیقی که کمتر همدیگر را می بینیم، راهش را دور می کند تا بیشتر با هم باشیم...

جانم در می رود برای مادری که وقتی می رسم خانه و دلم غذای دلخواهم را می خواهد، کتلت های سرخ شده را توی سس گوجه فرنگی غلت میدهد...

خوشم می آید از رفیق شفیقی که زنگ میزند و می گوید "برنامه محبوبت شروع شده" و سریع قطع می کند...

خوشم می آید از مسافرانی که در صندلی عقب تاکسی یه وری لم نمی دهند...

هنوز هیجان زده ام می کنند رفقایی که اول صبح اس ام اس میزنند "سلام خوبی؟"

خوشم می آید از آدم های خوش ذوقی که وقتی یک لباس نو می خرند، فردا صبح تن شان می کنند...

احترام میگذارم به غریبه هایی که در آسانسور را باز نگه می دارند تا تو برسی...

خوشم می آید از آدم هایی که برای زندگی، خوب هنرمندند...

وقتی حالت خوب باشه می تونی آدم بهتری بشی ...

.

دیر می شود گاهی…

یک آن بخودت می آیی و می بینی

تمام این مدت برای کسی از دل و جان مایه گذاشته ای که در خوشبینانه ترین حالت هم حتی بویی از وفاداری نبرده و کوچکترین درکی نسبت به تو و دنیایت نداشته!

تمام مدت برای کسی میمردی که تب که سهل است برایت یک عطسه هم نکرده و نمی کند!

و این عذاب است

عذاب دل کندن؛ عذاب فراموشی…

گاهی آنقدر دیر است برای برگشت به تنهایی قبل از او

که لابد باید دکتری پیدا شود تا مغزت را از سرت خارج و تمام خاطرات را از حافظه ات پاک کند.

اینکه همه ما شنیده ایم

که آدمی به قاب عکس روی طاقچه ، شعمدانی اتاقش و حتی به تختخوابش هم عادت می کند

که نمی تواند نبودن آنها را بروی خودش نیاورد!

من حتی میگویم آدمی به آدامس اُربیتی که در حال جویدنش هم هست عادت می کند و پیش از در آوردنش گاهی یک دندان اضافی به آن میزند !

بله…یک آن بخودت می آیی می بینی که آنقدر بیدل و بی انگیزه شده ای ؛

که آنقدر دیر است که باید تنها به انتظار معجزه ای بنشینی؛ معجزه!!!

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید

***