احسان صادقی چیمه، تحلیلگر امور آسیا-پاسفیک در موسسه ابرار معاصر تهران
به گزارش سلام نو، شی جینپینگ، رئیس جمهوری چین بهدعوت کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی اولین سفر خود را به این کشور بهانجام رساند. این اولین سفر شی به پیونگ یانگ از سال 2013-2012 یعنی انتخاب او بهعنوان رئیس جمهور چین به این کشور و البته 14 سال پس از سفر هوجین تائو، رئیس جمهور وقت این کشور در سال 2005 است. چرایی و شرایط زمانی این سفر در سطح دوجانبه، منطقهای و بینالمللی قابل تامل است.
چرا سفر در این زمان انجام شد؟
در تحلیل روابط میان چین و کره شمالی مسائلی همچون دوستی و اتحاد دیرینه میان این دو کشور و یا حتی نفوذ و نقش حایز اهمیت چین در حل و فصل بحران شبه جزیره کره اگرچه قابل اعتنا و مهم هستند اما صرف قراردادن روابط میان دو کشور در این چارچوب و بهدنبال آن تحلیل سفر شی به پیونگ یانگ نمیتواند متغیر اصلی تحلیل سفر اخیر وی باشد. در واقع انجام این سفر در این مقطع زمانی را میتوان دارای اهمیتی ویژه برای هر دو کشور دانست.
مقطع زمانی کنونی و حساس بودن آن برای هر دو کشور را میتوان در دو گزاره خلاصه کرد: 1-چین اکنون با سیاستهای در پیش گرفته شده توسط دولت آمریکا در حال دست و پنجه نرم کردن است و در عرصههای مختلف تحت فشار این کشور قرار دارد، 2-کره شمالی برای خلع و کنار گذاشتن برنامه ساخت سلاح هستهای خود هدف راهبرد فشار حداکثری آمریکا قرار گرفته است. در نتیجه مخرج مشترک این دو گزاره را میتوان در زیر فشار قرار داشتن چین و کره شمالی از جانب آمریکا دانست.
در این شرایط یک طرف چین پس از ماهها مذاکرات با آمریکا برای حل و فصل موضوعات مرتبط با تجارت میان دو کشور نه تنها به نتایج ملموسی نرسیده بلکه آمریکا بار دیگر اعمال تعرفه بر کالاهای وارداتی از چین را آغاز کرده است. از طرف دیگر کره شمالی نیز با برداشتن قدمهایی هرچند محدود برای اعتمادسازی، آمریکا آنطور که باید از فشارهای ناشی از رژیمهای تحریمی یکجانبه و چندجانبه علیه پیونگ یانگ نکاسته است. در نتیجه پیام چین و کره شمالی از این سفر، نشان دادن نفوذ و موقعیت ویژه خود به آمریکا است. حال این پیام میتواند در جهت قدرتنمایی بینالمللی یا در جهت استفاده از آن در جهت چانهزنی با آمریکا برای حل و فصل دیگر موضوعات باشد.
در این بین سیاستهای جدید آمریکا در قبال منطقه آسیا-پاسیفیک و ارائه راهبرد جدید هند-پاسیفیک از جانب این کشور را نیز باید لحاظ کرد. راهبردی که در آن بر فوریت مقابله با تهدیدات برخاسته از کنش بازیگرانی همچون چین و کره شمالی علیه منافع آمریکا در این منطقه تاکید کرده است.
درک این ضرورت بوده که رهبران دو کشور در این دیدار از ورود روابط میان دو کشور به عصری جدید سخن گفته و بر تقویت ارتباطات سیاسی و راهبردی میان خود تاکید کرده اند.
اهداف دیدار در پیونگ یانگ
1- تلاش چین برای نشان دادن الگوی مدنظر خود به جهان که میتوان از طریق همکاری اقتصادی و ارائه مشوقهای لازم به پیونگ یانگ، این کشور را تشویق به کنار گذاشتن برنامه اتمی خود کرد. چین علیالظاهر همواره بر موضوع عاری سازی شبه جزیره کره از سلاح اتمی در مقابل پیشرفت و تقویت توانمندسازی اقتصادی این منطقه تاکید کرده است.
2-با توجه به تمایل کره شمالی برای الحاق به ابتکار یک کمربند و یک جاده، مقامات این کشور در دو اجلاس برگزار شده توسط چین در سال 2017 و در سال 2019 موسوم به مجمع یک کمربند و یک جاده شرکت کردهاند. همراه شدن با روندها و ابتکارات چندجانبهگرایانه مدنظر چین در شرایطی که تحریمهای سازمان ملل مانعی جدی در مقابل آن بهحساب آید منفذی برای پیونگ یانگ برای رهایی از فشارهای همه جانبه آمریکا با این کشور است.
3-آسیبهای جدی تحریمهای وارده از جانب شورای امنیت سازمان ملل، آمریکا و ژاپن بر اقتصاد کره شمالی و تلاش برای نزدیک شدن به چین و دریافت کمک های اقتصادی از آن از دیگر متغیرهای موثر است. کمک های اقتصادی چین به کره شمالی چه نقض تحریم محسوب شود یا نشود این پیام را از طرف چین به آمریکا همراه داشته باشد که کمپین فشار حداکثری بر کره شمالی بدون درنظر گرفتن خواستههای این کشور از جامعه بینالمللی برای تخفیف در تحریمها میتواند در همراهی چین برای ایجاد فشار مضاعف بر پیونگ یانگ اختلال ایجاد کند.
4-ارسال سیگنال از طرف کره شمالی به آمریکا و نشان دادن این موضوع به این کشور که برونداد شکست در مذاکرات با آمریکا به معنای انزوای کره نیست بلکه چین همواره شریکی قابل اطمینان برای پیونگ یانگ است. ضمن آنکه چین نیز در بحبوحه افزایش تنش با واشنگتن این پیام را به آمریکا ارسال می کند که حل و فصل مساله اتمی کره از رهگذر در نظر گرفتن منافع پکن به سرانجام خواهد رسید.
5-سفر شی جینپینگ به کره شمالی آن هم پیش از اجلاس سران گروه 20 در کشور ژاپن، میتواند این پیام را از طرف چین به دیگر همتایان خود در این گروه برساند که این کشور نقشی حایز اهمیت و حتی متمایز از دیگر بازیگران در حل و فصل بحران کره را دارد. دیدار وی با رئیس جمهور آمریکا در حاشیه اجلاس گروه 20 در شهر اوزاکا و تلاش برای نزدیک کردن دیپلماسی میان آمریکا و کرهشمالی این حسن نیت را از جانب چین به آمریکا نشان خواهد داد تا بتواند فشارهای وارده از طرف آمریکا در جنگ تجاری را کاهش دهد.
جمعبندی
با نگاهی به دیپلماسی کره شمالی در یک سال اخیر میتوان این مساله را در سطوح دوجانبه، منطقهای و سیستمی مورد ملاحظه قرار داد. در سطح سیستمی تقویت ارتباطات و دیپلماسی با قدرتهای بزرگ همچون روسیه و چین و تلاش برای وارد کردن آنها به فرآیند دیپلماتیک و تلاش برای خنثی کردن فشار حداکثری آمریکا است. در سطح منطقهای، دعوت از رئیس جمهور چین برای تثبیت جایگاه منطقهای طرفین و تشویق دیگر طرفهای منطقهای از جمله ژاپن و کرهجنوبی برای وارد شدن به فرآیند دیپلماتیک بدون مداخله قدرت فرامنطقهای است. در سطح دوجانبه نیز ادامه روندهای پیشین در ارتباطات با چین، تقویت ارتباطات به زعم خود راهبردی و تلاش برای پررنگ کردن روابط دو جانبه بهمنظور کسب امتیازات لازم در مذاکرات احتمالی با آمریکا چه از جانب پکن و چه از جانب پیونگ یانگ.
در این بین مساله فشارهای سیستمی بر آمریکا برای حفظ تعادل نظم در جهان نیز در خور توجه است. حفظ این تعادل از طرف قدرت هژمون که داعیه رهبری بر جهان را دارد، در گرو داشتن راهبردی مشخص در قبال بحرانهای مختلف جهانی است. پاسخ به این فشارها از جانب آمریکا، در پیش گرفتن راهبرد فشار حداکثری و همزمان سیاست چماق و هویج در قبال رقبا و دشمنان مدنظر آمریکا است. در پیش گرفتن این سیاست در قبال بحران اتمی کره شمالی آن هم از طریق ارتباطگیری مستقیم دستگاه دیپلماسی آمریکا با این کشور و یا حتی تبادل نامه میان سران آنها نه تنها نتوانسته است پاسخی مناسب به فشارهای سیستمی تلقی شود بلکه گسترش بیثباتی و بالا رفتن قدرت مانور دیگر رقبای آمریکا در منطقه شمال شرق آسیا را سبب شده است. در واقع مسائلی همچون توقف رزمایشهای نظامی مشترک با کره جنوبی آن هم به بهای نشان دادن حسن نیت در مذاکرات با پیونگ یانگ و فشار همزمان بر رقبای قدرتمند خود در این منطقه یعنی چین نمی تواند بروندادی در خور توجه برای رسیدن به راه حلی جامع برای حل و فصل بحران موردنظر تلقی شود. عدم قطعیت در رفتارهای آمریکا و نبود استراتژی روشن در قبال این بحران، خدشه به نظام ائتلافی به بهانه ارتباطگیری مستقیم با پیونگ یانگ و در ادامه فشار همزمان بر دیگر بازیگران کلیدی همچون چین نمیتواند پاسخی مناسب برای فشارهای سیستمی مدنظر تلقی شود.