به گزارش سلام نو، یک فعال سیاسی اصلاح طلب در خبرآنلاین نوشت: انقلاب اسلامی ایران که چهلمین سالگرد آن بهمنماه گذشته جشن گرفته شد با سه شعار اساسی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی به پیروزی رسید. با بررسی این سه شعار میتوان اذعان کرد که بخشهایی از این شعائر بنیادین تاکنون تحقق یافته و بخشهایی نیز مغفول واقع شدهاند. اصلاحطلبان به عنوان یک گروهِ -به اصطلاح- پوزیسیون به دنبال آنند که تمامی این شعارها چنان که شایسته است به منصه ظهور برسند.
جمهوری اسلامی که با تکیه بر آرای عمومی و رهبری ولایت فقیه تعریف میشود، رکن جداییناپذیر این انقلاب محسوب میشود و این رکن در دورهای که انقلاب اسلامی به نظام جمهوریاسلامی تبدیل شد، واجد اهمیتی متناسب با این دوره است. اصلاحطلبان نیز که خود همواره بخشی از این حاکمیت بودهاند، بر این امر صحه میگذارند اما معتقدند نحوه اجرای نظارت استصوابی به گونهای است که در مواقعی عبور از فیلترهای آن مشکلات جدی در مسیر تحقق انتخابات به همراه دارد و در نتیجه به حذف نیروهای صادق، وفادار و دلسوز انقلاب میانجامد.
استقلال این نظام در تصمیمسازی و تصمیمگیری نیز نه تنها مورد تأیید همه جریانهای سیاسی داخل کشور است بلکه بسیاری از معاندین و مخالفین انقلاب در خارج از مرزهای این کشور نیز بر آن مُهر تأیید میزنند.
در خصوص شعار آزادی باید گفت هنوز راه درازی تا تحقق کامل آن پیش روی ماست. چراکه نه تنها آزادی بیان همچنان دچار چالش است و برخی از مسئولان هیچگونه انتقادی را برنمیتابند بلکه در حوزه اجتماعیات نیز در مواردی تهدیدهای جدی به چشم میخورد. حال سوال اساسی این است که اصلاحطلبان به دنبال چه چیزی هستند؟ تغییر رفتار حاکمیت در راستای تحقق کامل شعائر اصلی نظام و یا تغییر ساختار؟ برطرف کرن نقصانهایی که در حوزه آزادی بیان، انتخابات آزاد و ... وجود دارد و یا خدای ناکرده براندازی نظام؟ پاسخ این است: اندیشه اصلاحطلبی و اصلاحطلبان از دوم خرداد 76 تاکنون علیالدوام خود را به عنوان یک جریان درون ساختار و درون حاکمیت تعریف کرده و هیچگاه به دنبال تغییر ساختار نبوده است.
اگر مهندس بهزاد نبوی که یکی از نمادهای هزینهپرداخته جریان اصلاحطلبی است بر ضرورت پایبندی به صندوقهای رأی و تداوم حمایت از دولت تدبیر و امید تأکید میورزند، این تأکید با تکیه بر مبانی پیشگفته قابلفهم است. چراکه یک جریان درونحاکمیتی همواره به دنبال اصلاح رفتار نظام از طریق صندوقهای رأی است. همان صندوقهای رائی که باعث ریاست جمهوری آقای خاتمی در 76 و 80 و آقای روحانی در 92 و 96 و اکثریت یافتن نمایندگان اصلاحطلب در برخی از ادوار مجلس شده است.
در خصوص دولت آقای روحانی نیز باید گفت که ایشان از ابتدا قرار نبوده است که دولت اصلاحطلب تشکیل دهند و انتظارات حداکثری اصلاحطلبان را برآورده سازند. اصلاحطلبان بعد از مجلس ششم با سیاست حلقههای متحدالمرکزی به پای صندوقهای رأی آمدند. با این هدف که اگر نتوانند از حلقه اول و اصلاحطلبان هزینهپرداخته حمایت کنند، در قدم بعدی از حلقه دوم و چهرههایی که دست کم در زمره نیروهای موسوم به اصولگرا نیستند و در حلقههای بعدی با سطح باز پایینتری از توقعات از نیروهایی که مرتجع و انحصارطلب نیستند، حمایت کنند. بر این اساس تداوم حمایت از دولت اعتدالی آقای روحانی از آن جهت توجیهپذیر است که دستاوردهای قابلتحسینی هم از جمله برجام و خروج ایران از زیر بار قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد داشته است.
قدر مسلم دولت آقای روحانی نسبت به دولت آقای احمدینژاد برای هر ناظر منصفی، قدمی به جلو بوده است که با اهداف اصلاحطلبی و اصلاحطلبان همخوانی دارد. این نافی نقد دولت نیست و ایرادات وارده بر عملکرد دولت را با در نظر گرفتن میزان اختیاراتی که رئیسجمهور دارد، باید مطرح کرد.
*سروش اکبرزاده