صابر گلعنبری، کارشناس مسائل بین الملل
به نظر میرسد که عراق در حال تبدیل شدن به سوریهای دیگر است، البته نه از لحاظ اوضاع داخلی مشابه، بلکه از جهت حملات هوایی خارجیِ "هدفمند" به مراکز نیروهای حشد الشعبی که دو ماهی است شروع شده و روندی تصاعدی به خود گرفته است.
آخرین این حملات که فکر کنم چهارمین از نوع خود باشد، دیروز اتفاق افتاد و پایگاهی در جنوب شهر بلد در استان صلاح الدین را هدف قرار داد. این حملات در منطقه خاصی متمرکز نیست و گستره جغرافیایی حضور نیروهای حشد الشعبی در عراق را هدف قرار داده است و چند روز قبل نیز حملات مشابهی به انبار تسلیحاتی پایگاه آمرلی و پایگاه صقر در جنوب بغداد اتفاق افتاد.
هر چند امروز نجاح الشمری وزیر دفاع عراق گفته است که نمیتوان با قاطعیت درباره حمله به پایگاه البلد صحبت کرد و این کار به تحقیقاتی گسترده نیاز دارد، اما واقعیت این است که نیاز به هیچ تحقیقاتی نیست و منشأ این حملات هم کاملا مشخص است و نیازی به تحقیق و تفحص ندارد. اسرائیل عامل تمامی این حملات است و هم خود نتانیاهو "تلویحا" تصریح کرده و هم منابع رسانهای نزدیک به مراکز قدرت در تلآویو صریحا اعلام میکنند که کار کار اسرائیل است.
با این وجود، بغداد تاکنون سکوت پیشه کرده و میگوید نیاز به تحقیقات بیشتر دارد و حتی به خاطر این که در عسر و حرجی بیشتر قرار نگیرد، اعلام میکند که این حملات تلفات جانی نداشته است؛ اما واقعیت چیز دیگری است. این در حالی است که بنا به دستور جدید نخست وزیری عراق در ماه گذشته، حشد الشعبی بخشی از نیروهای مسلح عراق محسوب میشوند؛ فارغ از این که صرف انجام این حملات از سوی هر طرف خارجی و علیه هر هدفی باشد، ناقض حاکمیت کشور و در واقع حمله به آن تلقی میشود.
ناگفته نماند که حملات اخیر تلآویو درست 38 سال بعد از بمباران تاسیسات هستهای عراق در سال 1981 انجام میشود، اما شرایط امروزی در داخل عراق و منطقه کاملا متفاوت از آن دوره است.
حملات هوایی پهپادهای اسرائیلی به عراق در حالی انجام میشود که آسمان این کشور تحت کنترل نیروهای آمریکایی است و همین خود یک نشانه کافی دال بر وجود یک نوع هماهنگی میان اسرائیل و آمریکا در این حملات است؛ دیگر نیازی نیست برای این که بدانیم این هماهنگی وجود دارد یا خیر، ببینیم که پشت پرده چه خبر است. دقیقا همان داستان سوریه در حال تکرار است؛ البته آنجا آسمان سوریه تحت کنترل روسیه بود و در عراق تحت کنترل آمریکاست.
اما حملات به عراق به دلایل مختلفی متفاوتتر است و ابعاد و پیامدهای آن نیز بیشتر است. اولا این گونه حملات در چارچوب رویارویی میان ایران و اسرائیل در کل منطقه و نشان از ورود آن به فازی جدید است؛ از خود فلسطین و لبنان و سوریه گرفته تا عراق و همسایگان شمالی و آبهای خلیج فارس.
خود نتانیاهو هم به صراحت به این مساله اشاره کرده است. اما این رویارویی در عراق با توجه به موقعیت حساس این کشور معنا و مفهوم خاصی دارد. ثانیا به نظر میرسد که تقسیم کاری میان واشنگتن و تلآویو برای مقابله با نفوذ ایران در عراق صورت گرفته است.
این تقسیم کار پس از آن است که آمریکا اقدامات و فشارهای سیاسی خود در عراق را برای مواجهه با نفوذ ایران ناکافی دانسته، اما با توجه به حضور نظامیان خود داخل خاک این کشور عملا نمیتوانست اقدامی میدانی علیه نیروهای نزدیک به ایران انجام دهد؛ از این رو، این کار به اسرائیل سپرده شده و ظاهرا این رژیم هم بر این باور است که عراق در موقعیتی نیست که وارد یک جنگ شود و پاسخی به حملاتش داده نخواهد شد و به همین خاطر روندی تصاعدی را در پیش گرفته است.
ثالثا نگاهی به حملات اسرائیل به داخل خاک عراق در پازلی منطقهای در کنار تحولاتی دیگر در منطقه نشان از آن دارد که اسرائیل بیش از گذشته به حوزه امنیتی پیرامونی ایران نزدیک شده است. در این راستا باید به تحولاتی ریشهای در روابط تلآویو با پایتختهای عربی در جنوب خلیج فارس در چند سال اخیر نگاه کرد. این روابط با ریاض و ابوظبی تا تشکیل ائتلاف مشترک برای مقابله با ایران پیش رفته است؛ تا جایی که تلآویو بدون هیچ ممانعت وملاحظهای از جانب این کشورها، آمادگی خود را برای مشارکت در ائتلاف نظامی دریایی آمریکا در خلیج فارس و دریای عمان اعلام میدارد. در حقیقت این مساله، یک روی دیگر سکه تحولات منطقه در سالیان اخیر و بخشی از تمهیدات اجرایی معامله قرن است که معمولا تلاش میشود دیده نشود.
واقعیت این است که در نتیجه تحولات و رخدادهای چند سال اخیر، اسرائیل دست خود را بازتر از هر زمانی برای تحرکات و حملاتی این چنینی در منطقه میبیند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که حملات به عراق اگر همچنان بدون واکنشی بازدارنده بماند، میرود که از تحرکاتی مقطعی به یک روند ادامهدار در کل منطقه تبدیل شود.