هنگام صبحانه یک لیوان از دستتان می افتد؛ برای رفتن به محل کار در ترافیک سنگینی گیر می کنید و رئیستان شما را به خاطر تاخیر بازخواست می کند. تبریک می گویم! صبح بدی را شروع کرده اید؛ با این حال، چگونگی واکنشتان به رویدادهای منفی اطلاعات مهمی درباره عملکرد مغزتان در اختیارمان می گذارد.
به نظر می رسد برخلاف افرادی با شخصیت های تند و افراطی، افرادی که متعادل تر هستند از نظر تنظیم هیجانات عملکرد بهتری دارند؛ چرا؟
به چندین صورت می توان به این چرایی پاسخ داد. نخستین احتمال این است که که افراد خوشبخت تر "عینک های گل رز" استعاره ای را به چشم می زنند که به آنها امکان می دهد روی چیزهای مثبت تمرکز کنند و موارد منفی را فیلتر کنند. احتمال دیگر این است که افراد شادتر فقط در استفاده از چیزهای خوب بهتر عمل می کنند که به آنها اجازه می دهند با وجود وجوه منفی رویدادها، روحیه خود را بالا ببرند. از جمله دلایل اهمیت این سوال پیامدهایی است که در زندگی شما رقم می زند. آیا بهتر است نکات منفی و موانع را نادیده بگیریم یا توانایی خود را برای غلبه بر موضوعات منفی تقویت کنیم؟
یکی از راه های بررسی این فرضیات، بررسی فعالیت ناحیه ای کوچک و بادامی شکل در مغز به نام آمیگدال است و در افراد با ویژگی های هیجانی متفاوت مختلف است. سالهاست که دانشمندان علوم اعصاب، آن را به عنوان "مرکز ترس" اولیه مغز به هنگام قرار گرفتن در معرض تهدیدهای احتمالی، در نظر می گرفتند. در برخی از افراد، افزایش فعالیت آمیگدال با افسردگی و اضطراب مرتبط است. با این حال، در مورد چگونگی پاسخ آمیگدال به محرکهای مثبت شناخته شده و اینکه چگونه این فعالیت ممکن است با احساسات مثبت مرتبط باشد، مطالعات کمتری صورت گرفته است.
مطالعه اخیر به یک ویژگی جدید از آمیگدال دست یافتند که با ارتباطات انسانی، دلسوزی و خوشبختی ارتباط دارد. براساس نتایج این مطالعه، خوشحال ترین افراد تهدیدها را نادیده نمی گیرند بلکه فقط در دیدن خوبی ها عملکرد بهتری دارند.
اما از آنجا که شرایط تهدیدآمیز می تواند عواقب پرخطری به دنبال داشته باشد، منطقی است که عملکرد آمیگدال به نحوی باشد تا به همه محرک های ترسناک واکنش نشان دهد. اما آیا آمیگدال به همه محرکهای مثبت نیز پاسخ می دهد؟
محققان این تیم مطالعاتی با استفاده از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی عملکردی (fMRI) و یک سری از تصاویر عاطفی که از نظر محتوا و شدت عاطفه برانگیزاننده متفاوت بودند، سعی داشتند به این سوالات پاسخ دهند. نتایج نشان داد که تصاویر منفی فعالیت آمیگدال را برانگیخته می کنند. ولی تنها زمانی که به شرکت کنندگان گفته می شد که بر تصاویر مثبت تمرکز کنند عملکرد آمیگدال مشابه عملکرد آن نسبت به تصاویر منفی می شد.
انسان ها تمایل بیشتری به تمرکز بر تهدیدات دارند اما براساس نتایج این مطالعه افرادی که آگاهانه تلاش می کردند تا بر جنبه های مثبت محیطی متمرکز شوند می توانستند این وضعیت را جبران کنند و همان حساسیت را نسبت به محرکهای مثبت نیز نشان دهند.
همچنین این تیم دریافتند که فعالیت آمیگدال در زمان کمک و درک شرکت کنندگان از افراد نیازمند افزایش می یابد؛ این وضعیت به خصوص در مورد شرکت کنندگانی با همدلی بالا صادق بوده است. به طور کلی، این مطالعات نشان می دهند که انسان دارای یک "غریزه دلسوزانه" ناخودآگاه است و می خواهد به افراد یا حتی موجوداتی که متفاوت یا ضعیف هستند کمک کنند؛ برهمین اساس این محققان معتقدند که سیستمهای مغزی قدیمی و تکاملی ما فقط منبع بی اخلاقی و خودخواهی نیستند، بلکه در صورتیکه با اهداف ما تنظیم شوند، می توانند منبع رفتار اخلاقی و عادلانه باشند.
هدف دیگر این مطالعه پاسخ به این سوال است: آیا خوشبختی انسان به فیلتر کردن موارد منفی در زندگی بستگی دارد؟ برای پاسخ به این سوال محققان این سوال را مطرح کردند که آیا آمیگدال افراد خوشحال تر در مقایسه با محرک های مثبت و منفی در مقایسه با افراد کمتر خوشحال پاسخ می دهند یا خیر؟
محققان دریافتند که افراد شادتر در پاسخ به عکس های مثبت از فعالیت آمیگدال بیشتری برخوردار هستند. اما آنها مانند عکس العمل "عینک به رنگ گل رز" که استعاره ای از خوشبختی است، واکنش کمتری نسبت به تصاویر منفی نشان ندادند و "فعال شدن آمیگدال در شرکت کنندگان خوشحال به همان اندازه که برای محرک های منفی زیاد است نسبت به محرک های مثبت نیز زیاد است و در نتیجه این چنین تبیین می کنند که افراد شادتر لزوماً ساده لوح نیستند، بلکه احتمالا نسبت به انوع محرک ها به صورت انطباقی پاسخ می دهند و هر دو امر خوب و بد را در زندگی به رسمیت می شناسد. این یک یافته نشان می دهد که توانایی درک و پاسخ به اطلاعات منفی ممکن است در واقع مولفه مهمی از خوشبختی باشد.
مهم ترین نتیجه این مطالعه آن است که دیگر آمیگدال را به عنوان مرکز اصلی ترس در نظر گرفته نخواهد شد و بنظر می رسد که با درک افراد نیازمند و کمک به دیگران نیز مرتبط است که به ما در تجربه خوشبختی نیز کمک می کند.