روزنامه کیهان با حمله به فیلم «سینما شهر قصه»نوشت: حاصل کار به جز نمایش تکه پارههایی تصادفی از برخی فیلمها و گفتن برخی دیالوگهای معروف و عشقی آبکی چه در زندگی و چه در سینما(که نه تنها کسی را به سینما علاقمند نمیکند بلکه از آن منزجر میسازد) و همچنین چند شوخی کلامی بعضا سخیف و تکراری به اضافه ترانههای فیلمفارسی ، چیز دیگری به نظر نمیرسد. ملغمهای از «ناصرالدینشاه آکتور سینما» و «اخراجی ها» و «لیلی با من است» و... که البته طرح و پی رنگ و ساختار حداقلی که در آثار یاد شده وجود داشت را فاقد است.
یک آپارتچی سینما که عاشق فیلمفارسی است، به عشق دختری از خانوادهای سنتی و برای رسیدن به او دست به کارهای مختلف میزند. ضمن اینکه به طور مضحکی دختر و برادر شهیدش طرفدار فیلمهای شبه روشنفکری از آب درآمده و البته پدر پسر هم عاشق فیلم هندی است. پسر در میانه فیلم به دختر میرسد و ازدواج میکند اما فیلم تمام نشده و به شکل زجر دهندهای با ادامه نمایش تکه فیلمهای مختلف، تماشاگر بینوا را روی زمین میکشد. صحنههای سرهم بندی شده و بازیهای آبکیتر و دیالوگهای ابلهانه، همه و همه فیلم را به جای اثری فانتزی و کمیک به کاریکاتوری ناشیانه بدل ساخته است.
متاسفانه نمایش صحنههایی از مردم در انقلاب اسلامی و رهبران آن در میانه این کاریکاتور ناقصالخلقه و تحریف نظرات انقلابیون نسبت به سینما و نمایش ضدیت خانوادههای سنتی با سینما بدون نشان دادن فساد و فحشاء سینمای پیش از انقلاب، از دیگر دستپختهای موذیانه تولیدکنندگان این فیلم بوده است. به نظر میآید با چنین فیلمهایی است که مردم از سینماگریزان شده و بنا به آمار رسمی اینک بیش از 5-6 درصد آنها تماشاگر سینما نیستند و حالا گویا قرار بوده با این فیلم، عشق به سینما نشان داده شود و مردم عاشق سینما شوند! اینجاست که با لحن کریم آب منگل در فیلم «قیصر» دیالوگ او را باید اینگونه بیان کرد : «سینما سینما که میگفتند این بود؟»