به گزارش سلام نو بسایت کارنگی اروپا ارزیابی مشروحی به قلم کورنلیوس آدبار درباره لزوم به کارگیری یک راهبرد منطقهای از سوی اتحادیه اروپا در برابر ایران منتشر کرده است که خلاصه آن را در اینجا می خوانید.
شکاف بین اروپا و ایالات متحده درباره ایران عمیقتر شده است. دو سال فشار حداکثری ایالات متحده علیه تهران، نتایج مورد انتظار واشنگتن را به همراه نداشته و این در حالی است که اروپاییها نتوانستهاند فشار لازم برای تغییر این روند را علیه شریک آنسوی آتلانتیک شان به کار گیرند. بدتر آنکه سیاست آمریکا خطر بیثباتسازی کل خلیج فارس را به همراه دارد که میتواند پیامدهای مستقیمی برای اروپا به دنبال داشته باشد.
برای تغییر این روند و بازپسگیری اهرم، اتحادیه اروپا، کشورهای عضو آن و بریتانیا باید فراتر از روابطشان با جمهوری اسلامی را بنگرند و به چالشهای امنیت منطقهای بپردازند. عقب نشینی بدوی ایالات متحده به عنوان یک تضمین کنندهی امنیت و گرایش روزافزون روسیه به منطقه، ضرورت مشارکت فرامرزی اروپا را پدیدار میکند.
اروپاییها همچنین باید پیشنهادهایی به کشورهای خلیج فارس بدهند و از آنها بخواهند که نخست، استانداردهای جهانی عدم اشاعه هستهای را رعایت کنند. اروپاییها باید کشورهای خلیج فارس را به بکارگیری فوری استانداردهایی مانند پروتکل الحاقی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و کنوانسیونهای بینالمللی درباره امنیت هستهای و مدیریت بحران تشویق کنند.به رغم این که توافق بینالمللی هستهای 2015 با ایران نفسهای آخر را میکشد، این توافق نقطه شروع خوبی است. اروپاییها باید برخی از بندها و مفاد اصلی این توافق را منطقهایسازی کنند تا تازهواردان هستهای عرب در خلیج فارس را هم شامل بشود. این کار میتواند به توسعه یک خطمشی عدم اشاعه هستهای بینجامد که نه فقط یک کشور خاص بلکه کل منافع منطقه را هدفگذاری خواهد کرد.
همچنین اروپاییها باید ایران، عراق و شش کشور عرب شورای همکاری خلیج (فارس) را در گفتگوهای امنیت منطقهای مشارکت بدهند. به جای ارائه یک چارچوب امنیتی فراگیر و جامع، که هنوز زمان مناسب برای آن فرا نرسیده است، اروپاییها باید در پی یک رویکرد گام به گام باشند که هدف تدوین و اجرای اصول بینالمللی شناخته را در سطحی منطقهای دنبال کند.
اکنون زمان پا پیش گذاشتن اروپا فرا رسیده است. اروپاییها میتوانند با اعتمادسازی دوباره با تمام قدرتهای منطقهای، دستاوردهای دیپلماتیک شان در زمینه مساله هستهای را گسترش دهند.دوم، اروپاییها باید از کشورهای خلیج فارس بخواهند با مفاد منتخب توافق هستهای 2015 موافقت کنند. آنها باید کشورهای خلیج فارس را به بکارگیری اقداماتی وادار کنند که مشخص کنندهی حدود و محدودیتهای برنامههای هستهای نوپاست. این مفاد شامل اعمال محدودیت بر غنیسازی اورانیوم در داخل و ممنوعیت بازیافت هستهای است.
بر پایه این اقدامات اولیه، اروپایی ها باید گامهای بیشتری را برای گفتگوهای منطقهای پیرامون مسائل امنیتی و عوامل تهدید بردارند. این گامها شامل چند اقدام است: نخست، گفتگو پیرامون یک منشور امنیت دریانوردی در خلیج فارس که این منشور بر مبنای اصول کنوانسیون سازمان ملل درباره حقوق دریاها شکل خواهد گرفت.
گام دوم، به کارگیری منشورهای منطقهای مشابه که آزمایش جنگافزارهای بیولوژیکی و شیمیایی و همچنین جنگافزارهای هستهای را ممنوع میکند.
گام بعدی همکاری در زمینه توافقات برابر برای محدود کردن موشکهای بالستیک و تجارت جنگافزارها در منطقه است. هر یک از این توافقات باید دارای سازوکارهای اطلاعرسانی و بازرسی باشد.
رسیدن به تمام این توافقات نیازمند وقت و تلاش است اما فقط شروع یک روند گفتگوی منطقهای میتواند در تغییر عوامل تنشزای کنونی تاثیرگذار باشد. با توجه به این که دولت آمریکا رهبری را در سطح سیاسی رها کرده، اکنون زمان پاپیش گذاشتن اروپا فرا رسیده است. اروپاییها میتوانند با اعتمادسازی دوباره با تمام قدرتهای منطقهای، دستاوردهای دیپلماتیک شان در زمینه مساله هستهای را گسترش دهند.