سلام نو – سرویس اجتماعی: چند سال پیش، یعنی دقیقا آن روزهایی که فقر اینقدر برهنه نبود و ارزشها این چنین بی ارزش نبود، بچه فروشی پدیدهای بود که کمتر از امروز دیده میشد. اگر یک نفر به هر دلیلی دنبال خرید بچه بود باید به در و دیوار میزد و در بین والدین معتاد و خیلی نیازمند دنبال بچه میگشت تا شاید از بین همانها کسی با هزار سختی حاضر شود فرزندش را بفروشد.
امروز اما فقر افسار گسیخته در کنار دیگر آسیبهای اجتماعی باعث شده تا بچه فروشی به پدیدهای رایج و ساده بدل شود و خرید بچه مثل خرید کت و شلوار ساده و در دسترس باشد. یک سرچ ساده داخل اینستاگرام یا تلگرام کافی است تا با یک صفحه بچه فروشی رو به رو شوید.
این صفحات، به روز، منظم و پاسخگو هستند و بچههای رنگارنگ و متنوعی را برای فروش دارند. درست مثل فروشگاه لباس، بچه فروشها هم بچهها را در سن و سال مختلف و با قیمتهای مختلف دارند. از دو سه میلیون تا چند ده میلیون بچههای مختلفی در این پیجها وجود دارند.
حتی اگر خوش شانس باشید گاهی بچههایی نیز به شکل مجانی برای واگذاری تبلیغ میشوند و فروشنده حاضر است سلامت کودک فروخته شده را نیز اثبات کند. این بچه فروشها برای اثبات خود اسکرین شات رضایت مشتری را هم منتشر میکنند.
گروه دوم بچه فروشها اما به تعبیری "سنتی کارها" هستند. آنهایی که بعد از چند شماره رنگارنگ پیدایشان میکنی و خیلی هم مطمئن حرف میزنند. این گروه از فروشندگان بچه، قیمت را از بیست میلیون تومان شروع میکنند و خدماتی مثل تهیه شناسنامه را نیز ارائه میکنند و تضمین میکنند که هیچ خبری از پدر و مادر بچه نشود.
بر اساس گزارشهای منتشر شده در رسانهها و باندهایی که در این رابطه بازداشت شدند برخی فروشندگان نه تنها فروشهای موفقی داشتند بلکه با همکاری برخی کارمندان بیمارستانها موفق به تشکیل باندهایی شدند که مشکل شناسنامه بچه فروخته شده را در همان بیمارستان حل میکرد.
یکی از این فروشندگان نوزاد که پس از یک فروش موفق شبکه فروش نوزاد را در آرایشگاه زنان خود راه انداخته بود با اشاره به شیوه کارش و اولین فروش نوزاد خود به روزنامه ایران گفت: قیمتی که اعلام کردیم 100 میلیون تومان بود. از این مبلغ 30 میلیون تومان را به مادر بچه دادیم و مابقی برای خودمان ماند. وقتی نوزاد پسر به دنیا آمد او را تحویل خانواده جدیدش دادیم اما دیگر اطلاعی از آنها نداریم.
زن جوان که از سود خوب معامله اول خوشحال است دنبال دومین سوژه خود میرود، زن دیگری که از طریق زن اول با او آشنا شده و فرزندی از یک مرد داشت که مدتی با او صیغه بود و حالا دنبال فروش بچه است. این مورد اما با ورود پلیس ناکام میماند و زن جوان بازداشت میشود.
یکی از مددکاران فعال در پروندههای فروش بچه با اشاره به وضعیت ناخوشایند مادران این بچهها به سلام نو میگوید: ما در جریان پروندههای فرزند فروشی با طیف گستردهای از مادران مواجه شدیم که با انواع اجبار یا در مواردی با اختیار کامل فرزند خود را برای فروش واگذار میکردند.
وی ادامه داد: ما با مادران معتاد، مادران ناتوان مالی و مادران با همسر نامناسب مواجه هستیم که به خاطر فشارهای مختلف فرزند خود را میفروشند. مادر معتادی که به خاطر خرج خود و البته به امید آیندهای بهتر فرزندش را با یک تا دو میلیون تومان پول و حتی گاهی کمتر به واسطه میفروشد یا مادری که به واسطه فشار همسر صیغهای یا خشونت همسر دائم مجبور به واگذاری فرزندش میشود.
وی تمام این نوع از واگذاریها را اجباری و ناخواسته دانست و گفت: این مسئله نه تنها برای بچه ناخوشایند است بلکه آسیبهای روحی جبران ناپذیری برای مادر در پی دارد.
این مددکار اجتماعی با اشاره به نقش بهزیستی در جلوگیری از این روند گفت: در کنار فقر شدید و اعتیاد، متاسفانه روند پیچیده و طاقت فرسای بهزیستی در اعطای فرزند خواندگی نیز یکی از عوامل سوق یافتن زوجهای جوان و مرفه سمت این بازار سیاه است. ما بارها با زوجهایی مواجه شدیم که با مبلغ هنگفت کودکی را خریدند که بیماری داشت یا حتی دزدی بود و دردسرهای بسیاری در پی داشت.
آن چنان که قابل مشاهده است پشت تلفن، در یک آرایشگاه زنانه یا اینستاگرام فرقی نمیکند، اگر کسی دنبال خرید بچه باشد به سادگی فروشندهای را پیدا میکند، فروشندهای که به پدر و مادری فقیر، معتاد و پر مسئله متصل است و با سواستفاده از وضعیت آنها جیب خود را پر میکند.
تنها راه مهار این آسیب اجتماعی مهار فقر افسار گسیخته و فشار اقتصادی است که هر روز گروه بیشتری را به سمت فقر و بدبختی سوق میدهد، وگرنه تا وقتی فقر باشد دستگیری باندهای بچه فروشی تنها روند این تجارت را کند میکند و گروههای جدیدی جای گروههای قدیمی را میگیرند.