سلام نو – سرویس بین الملل: موجهای انفجاری که دو روز پیش در بیروت رخ داد همچنان در حال گسترش است. در حالی که شهروندان، نیروهای امدادی و ارتش به آرامی در حال آوار برداری، یافتن گم شدهها و اسکان بازماندگان هستند، اولین اثرات این انفجار در صحنه سیاسی لبنان در حال مشاهده است.
برخی منابع خبری نقل کردهاند که روز چهارشنبه کابینه لبنان تصمیم گرفته است مقامات بندر بیروت را تا انجام تحقیقات کامل در حبس خانگی نگه دارد. پیش از این نیز حسان دیاب، نخست وزیر لبنان تاکید کرده بود که برخورد سختی در انتظار مقصرین این حادثه است.
روز گذشته نیز سعد حریری با مقصر دانستن دولت لبنان در فاجعه اخیر گفت: بیروت قربانی شده است و هیچ فردی در آن وجود ندارد که آسیب ندیده باشد؛ زخم بیروت عمیق است. نخست وزیر سابق لبنان، که در حال بازدید از مناطق آسیب دیده بود، با با اعتراض مردم و پرتاب سنگ به ماشینش مواجه شد.
با تمام آنچه گذشته به نظر میرسد تاثیرات انفجار بندر بیروت بسیار بیش از بازداشت خانگی مسئولان بندر بیروت، مقصر دانستن دولت فعلی یا پرتاب سنگ و اعتراض به سیاستمداران لبنانی باشد.
به باور برخی انفجار بندر بیروت به عنوان فاجعهبارترین رخداد چند دهه اخیر لبنان نشانهای بارز از ناکارآمدی سیستم سیاسی حاکم بر لبنان است و میتواند منجر به تغییراتی اساسی در این کشور مهم خاورمیانه شود، سیستمی که بیش از شش سال توان تصممیم گیری برای جا به جایی یک محموله به جایی امن را ندارد.
سیستم سیاسی لبنان هرچند به ظاهر دموکراتیک است، اما این دموکراسی بر میثاقی طایفهای استور است که در سال ۱۹۴۳ بین رئیس جمهور و نخست وزیر وقت بسته شد و مورد توافق تمام طوائف لبنان است.
بر این اساس رئیس جمهوری باید مسیحی مارونی، نخست وزیر باید مسلمان سنی و سخنگو یا همان رئیس مجلس نیز میبایست مسلمان شیعه باشد. این توافق بر این مبنا شکل گرفت که هر سه طائفه اصلی لبنان استقلال این کشور، وجه عربی آن و عدم تاثیر پذیری از طرفهای خارجی را به رسمیت بپذیرند، مبنایی که البته همیشه به طور دقیق رعایت نشده.
چنین توافقی محصول شیوه تولد لبنان است، تولدی که حاصل توافق انگلیس و فرانسه پس از جنگ جهانی اول است. لبنان منطقهای قدیمی، با تاریخی کهن است. در طول تاریخ مردم این بخش به نام کنعانی یا فنیقیها شناخته میشدند، دریانوردانی تاجر که دولت شهرهایی مستقل داشتند و از نظر اقتصادی نیز جایگاه خوبی داشتند.
در دوران جدید، لبنان بیش از چهار قرن به عنوان بخشی از سوریه بزرگ ذیل امپراطوری عثمانی شناخته میشد. با فروپاشی عثمانی و جنگ جهانی اول انگلیس و فرانسه به آن چه از عثمانی باقی مانده بود تسلط یافتند و در نهایت لبنان و سوریه امروز طی توافقی به فرانسه رسید. فرانسه این بخش را به کشور مستقل سوریه و لبنان تقسیم کرد، تقسیمی که از لبنان کشوری ناهمگون، متضاد و هفتاد و دوملتی ساخت که شهروندانش کمترین اشتراکات قومی، مذهبی و حتی فرهنگی را داشتند.
چنین شیوه تولدی منجر به این شده که لبنانیها پیش و بیش از لبنانی بودن مارونی، شیعه، سنی یا درزی باشند و بیش و پیش از نگرانی برای کشور نگران طایفه خود باشند، همین مسئله باعث میشود بزرگان طایفه مثل سعد حریری یا امام موسی صدر گاهی قدرتی بیش از هر نخست وزیر یا رئیس جمهوری داشته باشند.
حالا بعد از گذشت بیش از هشت دهه از میثاق طایفهای لبنانیها، برخی از تحلیلگران معتقدند دوران چنین مدل حکومتی به پایان رسیده و بن بست سیاسی بیش از همیشه در لبنان خودنمایی میکند، بن بستی که با سقوط دولت حریری نیز به روشنی قابل مشاهد بود.
القدس العربی، چاپ لندن، با اشاره به بن بست سیاسی فعلی لبنان مینویسد: واقعیت آن است که فاجعه انفجار بیروت، نشان دهنده فروپاشی نظام لبنان و رسیدن این کشور به پرتگاه، در تمام اشکال سیاسی، اقتصادی، انسانی و اخلاقی است.
این روزنامه در ادامه با بی مسئولیت خواندن مسئولین لبنانی مینویسد: انفجار بندر بیروت، به معنای پایان فاجعه بار مسیر سیاسی است که در آن، لبنان از سوی نخبگان سیاسی اداره میشد که آماده نابود کردن این کشور و ملتش بودند، بدون آنکه خود احساس شکست سیاسی و اخلاقی کنند!
اما سوال این جا است که با کنارهگیری دیاب چه کسی قرار است بر سرکار بیاید؟ سعد حریری؟ با رفتن حریری چه کسی به سرکار بیاید؟ حسان دیاب؟
تا وقتی سیاست طائفهای بر لبنان حاکم باشد نمیتوان انتظار تحولی شگرف را در سیاست داخلی و خارجی این کشور داشت. چهرههای مسیحی کم هستند که همه به ریاست جمهوری آنان راضی شوند، همانطور که مسلمانان شیعه و سنی کم هستند که تمام طوائف به نخست وزیر یا ریاست مجلس آنان راضی شود.
تنها راه لبنان برای گریز از این بن بست رجوع کامل به رای مردم و انتخاب رئیس جمهور، نخست وزیر و رئیس مجلس به دور از تبعیضهای طایفهای است. اما آیا جامعه لبنان برای این تحول آماده است؟ آیا گروههای سیاسی و طایفهای به نخست وزیری یک شیعه و ریاست جمهوری یک سنی و ریاست مجلس یک مسیحی راضی میشوند؟ آن هم چهرهای که کمی متفاوت با چهرههای سیاسی سنتی لبنان باشد؟
به جز این مسئله آیا قدرتهای موثر در لبنان تن به چنین سیستمی میدهند؟ اکثریت جمعیت لبنان، برخلاف چنده دهه پیش که مسیحیان بود، اکنون با مسلمانان با اکثریت شیعه است، چیزی که در ابتدا برای کشورهای اروپایی و بعد برای کشورهای عربی موثر در لبنان اصلا مطلوب نیست. روزها و ماههای آینده نشان میدهد که از خاکستر بندر بیروت ققنوس سیاست سر برمیآورد یا هیولا!
نظر شما