سلام نو– سرویس سیاسی: اگر به حساب و کتاب و سند و مدرک باشد ظاهرا حق با بنیاد مستضعفان است و اهالی روستای ابوالفضل اهواز به شکل غیر قانونی در زمینهای بنیاد زندگی میکنند، هر چند اهالی روستا هم مدعی هستند که سکونت در این منطقه از پیش از انقلاب بوده است.
این نسخه کوتاه ماجرای بنیاد مستضعفان با اهالی روستای ابوالفضل در اهواز است، روستایی که در وضعیت همین امروزش هم چندان قابل سکونت نیست و اهالی این روستا وضع خوبی ندارند. با این همه بنیاد در پی آن است که هر طور شده زمینهای بنیاد مستضعفان را از دست مستضعفان در بیاورد و در اختیار مستضعفان قرار دهد!
روستای ابوالفضل در حاشیه اهواز ۲۵ هکتار مساحت و ۳۰۰ خانوار ساکن دارد. آن طور که مقامات مسئول استان و بعد هم شهر اهواز گفتهاند این روستا جایی در تقسیمات کشوری ندارد و سکونتگاهی غیرقانونی است که بر اساس ساخت و سازهایی غیرقانونی و سودجویی سودجویان شکل گرفت. در طرف مقابل ساکنین از سکونت سی ساله و حتی بیشتر در این منطقه سخن میگویند.
جمال عالمی نیسی فرماندار اهواز از جمله کسانی است که گفته" روستایی به نام ابوالفضل در ساختار تقسیمات کشوری شهرستان اهواز وجود ندارد" و افزوده: زمینهای این منطقه متعلق به بنیاد مستضعفان است و دستگاه قضائی در خصوص تصرفات غیرقانونی این افراد ورود کرده که فرصتطلبیهای صورتگرفته، قلعوقمع خواهند شد.
علی افشین مدیرکل ثبت اسناد و املاک خوزستان میگوید که اهالی این منطقه دو سه سال است در اینجا ساکن هستند و پیش از آن کسی در این اراضی نبوده.
او میافزاید: اینجا موسسهای کشاورزی حدود دو تا سه هزار هکتار بود که بعدها تفکیک شد و یکی از مالکان که توسط دادگاه انقلاب محکوم شد سند پلاک آن را به نام بنیاد مستضعفان صادر کردند. سابقه این اموال به سال ۱۳۱۰ بازمیگردد که به نام شخصی فئودال یا ساواکی بود که مصادره شد.
وی افزود: روستای «علی اکبر» دقیقاً زیر پل کیانآباد قرار گرفته و فاصله آن با کیان آباد یک یا دو متر است، اما به عنوان روستا پذیرفته شده و کد روستایی گرفته و رسمیت هم دارد، اما روستای ابوالفضل با وجود اینکه از شهر دور است خدماتی به آن داده نمیشود.
سید یوسف موسوی امام جماعت و نمایده اهالی روستا اما روایتی متفاوت دارد و میگوید که این اراضی قبل از انقلاب نه تنها دست بنیاد نبود بلکه دست هیچ ارگانی هم نبوده است، این اراضی متعلق به زردشتیها بوده و حتی زمانی که دست زردشتیهای منطقه بود دست کشاورزان محلی بود چرا که به زور از کشاورزان گرفته بودند.
موسوی در ادامه میگوید که زردشتیها پس از انقلاب از منطقه متواری شدند و کشاورزان منطقه که صاحب نسق بودند این اراضی را احیا کردند و بر اساس قانون احیا زمین مرده حالا این زمینها متعلق به مردم است.
این که روایت کدام طرف درست است مسئلهای است که نیاز به رسیدگی در دستگاههای مسئول یا قضایی دارد. شاید امام جماعت درست بگوید و شاید مسئولان دولتی و بنیاد مستضعفان حق داشته باشند، مسئله اینجا نسبت مسئولان و به خصوص بنیاد مستضعفان با مستضعفان است.
حتی اگر حق به تمامی با بنیاد مستضعفان باشد باید از مسئولین این بنیاد پرسید که آیا مستضعفین ساکن این روستا یا منطقه، شایسته رفتاری که با آنها شد بودند؟ رفتاری که بعدش نیاز باشد مسئولین برای دلجویی به آن منطقه بروند! شاید بنیاد بگوید که چگونگی رفتار با این مردم به ما مربوط نیست، اما حتما مسئولین سازمان قدرتمند و عریض و طویلی مثل بنیاد نمیتواند با این حرف شانه از زیر مسئولیت خالی کنند.
البته بنیاد مستضعفان فعلا به صورت موقت اعلام کرده است که تصرف روستا را به بعد از "تصمیمگیری درباره راهکار حمایتی از ساکنان این اراضی" موکول میکند، اما به نظر میرسد این پرونده نیاز به تصمیمات جدیتر دارد تا افکار عمومی اقناع شود.
دو مسئله مهم در ماجرای روستای ابوالفضل و بنیاد مستضعفان یکی نسبت بنیاد با مستضعفان و یکی هم استاندارد آن در برخورد با کسانی است که املاک بنیاد را تصرف کردهاند.
در مسئله اول پرسش این جا است که بنیاد زمین را میخواهد از تعدادی مستضعف بگیرد که خرج مستضعفانی دیگر بکند؟ البته در قاعده عدالت این مسئله عجیبی نیست ولی آیا این چنین رفتاری از سوی بنیاد مستضعفان با مستضعفانی که باید در خدمت آنها باشد درست است؟
در مسئله دوم اما شیوه برخورد با طرفهای مختلف است. رئیس بنیاد وقتی از حداد و ابتکار و مولاوردی نام میبرد، در نهایت احترام نام میبرد و آخر هم عذرخواهی میکند ولی سهم مستضعفان، که صاحبان اصلی بنیاد هستند، برخورد محکم است.
کاش پرویز فتاح که تا اینجا چهرهای مردمی از خود نشان داده این بار نیز مستقیما به ماجرا ورود کند و از این مردم ساده عذرخواهی کند، آنها چیزی از مستاجران تهران نشین و مرفه بنیاد کم ندارند.
نظر شما