به گزارش سلام نو، این روزنامه اصولگرا در نوشتاری با تیتر «فرشتههای نجات اصلاحطلبان وارد میدان میشوند» آورده است: «بعد از آن که حسن روحانی در اظهاراتی عجیب و غریب، در میانه میدان نبرد از صلح گفت و تلاش کرد استدلالهای تاریخی از حیات سیاسی امام مجتبی (ع) برای اصیلنمایی اظهاراتش ارائه کند، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس در توئیتر واکنش حیرتآوری از خود نشان داد و نوشت: «جناب روحانی، اگر برای توجیه مذاکره با دشمن، علت صلح امام حسن با معاویه را خواست اکثر مردم از امام ذکر میکنید! امروز اکثریت قاطع ملت ایران به کمتر از عزل و مجازات شما راضی نمیشوند؛ با منطق شما، رهبر انقلاب باید دستور دهند هزار بار شما را اعدام کنند تا دل مردم عزیز راضی شود.»
این موضع البته کمی بعد با حمایت برخی چهرههای سیاسی رادیکال نیز همراه شد و نهایتا روز شنبه پوستری از یک نشست مجازی منتشر شد که نشان میداد جمعی از این افراد بنا دارند دور هم جمع شده و با محوریت استیضاح حسن روحانی سخنرانی کنند.
البته این اولین باری نیست که فرد یا جمعی از گروههای سیاسی خواهان کنار رفتن یا کنار گذاشتن حسن روحانی در ماههای اخیر شدهاند؛ چراکه برخی اصلاحطلبان رادیکال از جمله عباس عبدی که خود حامی رئیسجمهور بوده و هستند نیز همین چند هفته پیش از لزوم کنار رفتن حسن روحانی از قدرت گفته بود و حالا عجیبتر از موضع هرکدام از اینها، همنواییشان در کنار گذاشتن سریعالسیر روحانی از ریاستجمهوری است؛ اتفاقی قابل تامل که میطلبد با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد؛ چراکه اولا کنار رفتن حسن روحانی چه با واسطه استیضاح یا استعفا که در شرایط کنونی الزاما بهترین گزینه نیست و دلایل متعددی در نادرست بودن حرکت در چنین مسیری وجود دارد و ثانیا مقاصد سیاسی این دو گروه از طرح چنین ایدهای یکسان نیست و به نظر میرسد که اصولگرایان تند و تیزی که منتقد تداوم حضور روحانی هستند - هرچند ممکن است نیت خیر برای اصلاح وضعیت کشور داشته باشند ولی - در یک بازی پیچیده افتاده و دوباره به راهی رفتهاند که از قبل نتیجهاش مشخص است.
در این خصوص نکته اول این است که بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران معتقدند در شرایط کنونی کنار رفتن روحانی به دلایل متعددی مساوی اصلاح وضع موجود نیست و علاوه بر آن میتواند تبعاتی نیز برای کشور داشته باشد. برای مثال گفته میشود که وضعیت اقتصادی کشور در صورت یک تلاطم سیاسی به بزرگی تغییر ناگهانی رئیسجمهور میتواند متشنجکننده بیشتر بازارهای اقتصادی باشد. آنها میگویند در روزگار تحریم، بیدولتی هرچند برای مدتی کوتاه، ممکن است ضربات سختتری بر پیکره اقتصاد کشور وارد آورد و حتی فرصت را برای فرصتطلبان و اغتشاشگران دوباره مساعد کند تا آنها دوباره فعال شوند. علاوه بر این که تا انتخابات ریاستجمهوری آینده تنها حدود هشت ماه باقی مانده و اساسا سود یک تغییر تنها چند ماه قبل از موعد اصلی نمیتواند قابل توجه باشد، تازه اگر فردی پیدا شود که بتواند کار را به دست بگیرد. در مورد این آخری البته سوالاتی از جناب ذوالنور و دوستان سیاسیشان مطرح است که در ادامه بحث به آنها اشاره خواهد شد.»
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: «حسن روحانی صرف نظر از این که رئیس دولت است، مثل هر فرد دیگری حق و آزادی اظهار نظر دارد و اگر هم خطایی کرده یا اظهار نظر بیجایی داشته، مسیر مواجهه با آن طبق قانون اساسی روشن است. لذا تهدید وی آن هم با عباراتی چون «اعدام» که مجتبی ذوالنور به کار برده، حتما غیر قانونی، غیر منطقی و خلاف تمام هنجارهایی است که جریان انقلابی به آن اعتقاد راسخ دارد و علاوه بر بیمنطق و تندخو نشاندادن جریان انقلابی، به جایگاه مجلس یازدهم به عنوان امید تغییر در شرایط کشور خدشه وارد میکند. اینها صرف نظر از هزینهای است که اینگونه اظهار نظرها برای جایگاه و شأن روحانیون دارد.»
در ادامه این گزارش با انتقاد از برخی اظهارات روحانی، بار دیگر پیکان انتقادات به سمت رئیس کمیسیون امنیت ملی چرخیده و آمده است: «علاوه بر این که موضعگرفتن در مقابل روحانی به موضعگیری مقابل «صلح» ممکن است تعبیر شود، هرگونه واکنش هیجانی قطعا افتادن در یک بازی پیچیده است و نتیجه معکوس خواهد داشت. توضیح بیشتر این که اگر در این خصوص دقت بیشتری صورت نگیرد، مانند آن چه برای چندمین بار از رئیس کمیسیون امنیت ملی سر زده، باعث خواهد شد منتقدان دولت همگی ضد صلح، جنگطلب و فاقد هرگونه استدلال منطقی معرفی شوند.»
«فرهیختگان» در نهایت به بهانه انتقاد از اظهارات ذوالنور این طور نتیجه گرفته است که «علت دیگری که نشان میدهد مجتبی ذوالنور و دیگر افرادی که از اظهارات حسن روحانی برآشفتهاند و هماکنون به دنبال استیضاح رئیس دولت هستند، در مسیر اشتباهی قدم برمیدارند، این است که فریب سخن گفتن از مصالحهای را خوردهاند که اساسا امکانی برای تحققش در دولت دوازدهم و با ریاستجمهوری حسن روحانی نیست. اگر به ماجرا کمی با دقت بیشتری نگریسته شود، موضوعات مهمی بهوضوح دیده خواهد شد. سخن گفتن از صلح و مصالحه از جانب حسن روحانی میتواند نشانهای برای علاقه وی به مذاکره با شرق و یا غرب باشد ولی این سخن در این برهه مشابه حرفهای همان خواستگاری است که میگفت: «برای ازدواج فعلا فقط ۵۰ درصد ماجرا حل شده، من موافق اما طرف مقابل خیر.» حتما میپرسید چرا؟ پاسخ مشخص است. یک استدلال منطقی پشت این ماجراست. اولا وقتی انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا به پایان برسد، چه ترامپ پیروز انتخابات باشد و چه بایدن، یک قاعده عقلی میگوید که مذاکره با دولت ایران که هم محبوبیت خود را بهصورت حداکثری از دست داده هم با ارکان دیگر حاکمیت به چالش جدی خورده است، اشتباه است و باید تا آمدن دولت بعدی صبر کرد. از سوی دیگر نوع مواجهه دولتهای حسن روحانی با شرقیها هم در این سالها مشخص بوده و سردی روابط بعدی از آنسوی میز مذاکره، حاصل سردی و بیتوجهی این طرف در خوشخوشان امضا و اجرای برجام است. از این رو دولت روحانی اساسا در شرایطی قرار ندارد که حتی اگر بخواهد هم بتواند اقدام قابل توجهی در ماههای باقیمانده در این خصوص داشته باشد.»
نظر شما