به گزارش سلام نو به نقل از الف، برخی حقایق و واقعیت ها از فرط بزرگی و روشنی به چشم نمی آیند و برخی دیگر به دلیل عادی شدن. ماجرای حمله های متعدد گاندوها در سیستان و بلوچستان به کودکان بلوچ که برای برداشتن آب کنار رودخانه می روند از همین دست است. همچنین است سایر مشکلات و رنج هایی که مردمان این استان یا سایر استان های محروم هر روز با آن دست به گریبانند.
اما درد مضاعف اینجاست که محرومیت فقط در مسایل مادی خلاصه نمی شود و عمده مشکلات و مصیبت های عادی شده در مناطق کم برخوردار فقط زمانی فرصت دیده شدن می یابند که نظیر آن و چه بسا بسیار خفیف تر از آن را استان های برخوردارتر تجربه کنند!
هیچکس سالها حمله گاندوها را به کودکان بلوچ نمی بیند مگر اینکه شایعه وجود تمساح در دریاچه چیتگر تهران بپیچد! کسی به فکر مقاوم نبودن خانه های روستایی نمی افتد تا زمانی که تهران بلرزد! کسی از کیفیت آب شرب استان های محروم نم یپرسد تا زمانی که آب شرب تهران سیاه شود !
این روزها که مدام از ضرورت تغییر ریل گذاری ها در اداره کشور سخن گفته می شود باید فکری هم برای ریل قدیمی و زنگ زده پایتخت گرایی بشود. این ریل قدیمی، هر چند فرسوده است اما همچنان هدایت کننده قطار منابع و امکانات مادی و بلکه معنوی به سمت پایتخت است. اداره متمرکز کشور علاوه بر تبعات اقتصادی منفی برای استان های دور تر از پایتخت، رفته رفته مشکلات امنیتی نیز ایجاد خواهد کرد. هیچ چیز مانند معیشت دشوار مخل امنیت روانی فردی و اجتماعی نیست و چیزی مانند گسترده شدن حس تبعیض برانگیزاننده نیست.
پرداختن به این موضوع یک وظیفه قانونی نیز هست. روح حاکم بر انقلاب اسلامی و قانون اساسی همین زدودن تبعیض ها و نابرابری های ساختاری است. محکوم کردن نابرابری ساختاری در آمریکا وقتی اثر دارد که دستکم نشانه های تلاش برای رفع همین ساختارها در داخل مرزها دیده شود. الگوی مشهور نابرابری جهانی که بر اساس آن کشورهای «مرکز» از کشورهای «پیرامونی» متمایز می شوند و منابع و سرمایه های پیرامون به سود مرکز روانه می شود قابل تسری به وضعیت موجود در اداره کشورها درون مرزهای ملی شان نیز خواهد بود.
نظر شما