سلام نو – سرویس سیاسی: همان روزی که محمدرضا عارف بدون سر و صدا از ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان استعفا داد بسیاری فهمیدند که دوران یکی از نتیجهزاترین نهادهای اجماعی اصلاحطلبان به پایان رسیده است. هر چند همان زمان با مطرح کردن چهرههایی چون عبدالله نوری برای ریاست این شورا تلاش میشد تا آن را زنده نگهدارند، ولی عملکرد فراکسیون امید و ماجراهای انتخابات مجلس یازدهم عملا نشان داده کار شورای عالی هم به پایان رسیده است.
در بین تمام شوراهای هماهنگی و ساختارهای اجماع ساز اصلاحطلبان و حتی اصولگرایان، شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان را باید نتیجهزاترین آنان دانست. البته این نتیجهزا بودن به معنای بینقص و ایراد بودن شورای عالی نیست. از همان زمان تا همین امروز نقدهای بسیاری به شورای عالی وارد شده و میشود.
با این همه، اصلاحطلبان به لطف این شورا در انتخابات ۹۴ مجلس یک پیروزی شاخص در تهران کسب کردند و یک لیست واحد ارائه دادند. به لطف همین شورا در انتخابات شورای شهر ۹۶ تهران و برخی شهرهای دیگر پیروز شدند و به لطف همین شورا در ساز و کاری به نسبت مشخص برای دور دوم از حسن روحانی حمایت کردند.
شورای عالی اصلاحطلبان، موفقترین ساز و کار اجماع ساز اصلاحطلبان
شورای عالی را میتوان کارآمدترین و موفقترین ساز و کار اجماع ساز در بین جریانهای سیاسی مختلف کشور در سالهای اخیر دانست.احزاب اصلاح طلب در آن مشارکتی واقعیتر از قبل داشتند و شخصیتهای موثر اصلاحطلب هم در آن نقش بازی میکردند. در نهایت هم محمد خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات از مصوبات این شورا حمایت میکرد.
با این همه آن چنان که گفته شد، شورای عالی بی عیب نبود و ایراداتی اساسی داشت، ایراداتی که در نهایت به انحلال آن انجامید. یکی از ایرادهای اصلی شورا، که مورد انتقاد اکثریت احزاب عضو هم قرار گرفته بود، وزن زیاد اعضای حقیقی بود. ۱۵ عضو حقیقی این شورا گاها از یک حزب هم وزن بیشتری داشتند و مسیر تصمیمات شورا را تغییر میدادند.
مشکل دیگر هم وزن بودن احزاب با هم و با شخصیتهای حقیقی بود. همیشه این پرسش مطرح بود که چرا حزبی مثل اتحاد ملت یا اعتماد ملی با سابقه طولانی و اعضای زیاد با یک حزب جدید و کم عضو رایی برابر داشته باشد؟ یا چرا یک عضو حقیقی باید رایی برابر دبیر کل یک حزب با چند صد عضو داشته باشد؟
مشکل دیگر شورای عالی اما ریاست آن بود. بسیاری این سوال را مطرح میکردند که چرا با حضور دبیرکلهایی مثل علی شکوری راد، غلامحسین کرباسچی، حسین کمالی و صادق خرازی که هر کدام نماینده یک حزب و اعضای آن هستند، محمدرضا عارف بدون هیچ پشتوانه حزبی خاصی باید ریاست شورای عالی را در دست بگیرد. سوالی که همیشه با فداکاری عارف در انتخابات ۹۲ پاسخ داده میشد.
ایراد اساسی دیگر شیوه لیست بندی شورای عالی بود که البته اندک بهبودهایی را تجربه کرد. منتقدان به شیوه امتیازدهی و انتخاب اعضای لیست، به خصوص در انتخابات شورای شهر ۹۶ نقد جدی داشتند.
۱۰+۳۰ و ساز و کار جدید اصلاحات
حالا با تعطیل شدن شورای عالی اصلاحطلبان ساز و کاری جدیدی ابداع شده و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در آخرین جلسه خود مصوب کرد که نهادی اجماعساز با حضور ۳۰ حزب دارای مجوز وزارت کشور، فعالیت خود را آغاز کند و برای تقویت و فراگیری این نهاد اجماعساز، ۱۰نفر از شخصیتهای ملی دارای مقبولیت فراگیر غیرحزبی جریان اصلاحات هم به عضویت آن درآیند.
آن طور که یدالله طاهر نژاد، عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی گفته است این نهاد اجماعساز در حوزه فعالیتهای انتخاباتی، جایگزین هر دو نهاد قبلی یعنی شورای سیاستگذاری و شورای هماهنگی میشود. این ساز و کار سعی کرده است تمام احزاب اصلاح طلب را به عضویت خود در بیاورد و ده عضو ملی را به عنوان مشاور، نه تصمیمگیر، در کنار خود داشته باشد.
ساختار اجماع ساز یا ستاد انتخاباتی؟
هرچند ساختار جدید اصلاحطلبان سعی کرده بخشی از انتقادات به شورای عالی را رفع کند، اما واقعیت این است که حداقل در ظاهر تفاوت چندانی با آن ندارد و نقدهای بنیادین به ساز و کار اجماعی اصلاحات را پاسخ نمیدهد.
پیش از این احزابی مثل کار، ندا و مردمسالاری از طرحهای شبیه پارلمان اصلاحات سخن میگفتند، ساز و کاری بالادستی که قرار بود مشکلات بنیادین اجماع در اصلاحات را حل کند. با این وجود ساختار جدید اصلاحطلبان چیزی به جز نسخه روزآمد شورای عالی نیست و به نظر میرسد در بهترین حالت تا پایان انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ برقرار باشد. وقتی ساختار جدید قرار بود نسخه روز آمد ساختار قبلی باشد چرا آن را منحل کردیم؟ چرا بعد از انحلال ساختار قبلی به جای حرکت به سوی ساختاری دائمیتر باز مشق ساختار قبلی را تکرار کردیم؟
مشخص نیست وقتی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در مهمترین رخدادهای سیاسی کشور، یعنی انتخاباتها، کارآمدی ندارد چرا اصلاحطلبان به انحلال آن و جایگزینی ساختاری جدید رضایت نمیدهند؟ ساختاری که میتوانست شورای عالی اصلاح طلبانِ اصلاح شده باشد.
وقتی یک ساز و کار در مهمترین بزنگاه سیاسی یک جریان سیاسی کارآمدی ندارد، ادامه کار آن چه سودی دارد؟ مگر احزاب به جز انتخابات به هماهنگی جدی و مهمتری نیاز دارند؟ وقتی یک جریان، به جز شورای هماهنگی مرسومش، برای هر انتخابات مجبور به تولید یک نهاد اجماع ساز شود، عملا انرژی خود را هدر میدهد.
شورای عالی با تمام خوبی و بدیهایش محل انباشت تجربه در دو انتخابات مهم بود. میشد با کمی اصلاحات ساختاری و محتوایی آن را ارتقا داد و سال ۱۴۰۰ هم از آن بهره برد. اگر قرار باشد با هر بار شکست، ساختارهای سیاسی اجماع ساز را تخریب کرد و از نو ساخت، حزب دموکرات آمریکا و مجمع ملی آن پس از شکست در سال ۲۰۱۶ باید منحل میشدند. اما دموکراتها به جای انحلال از شکست درس گرفتند و امسال ترامپ را از کاخ سفید اخراج کردند و در آستانه فتح هر دو مجلس آمریکا قرار دارند.
شاید اگر در هنگام تاسیس حزب مشارکت، محمد خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات میپذیرفت که در راس حزب قرار بگیرد و مشارکت را تبدیل به یک حزب فراگیر کند، امروز اصلاحطلبان این قدر مشکل برای اجماع بین احزاب بزرگ و کوچک و شخصیتهای ملی نداشتند. حالا هم به نظر میرسد برای استقرار یافتن یک ساختار دائمی، رهبر اصلاحات باید ورودی جدی به ماجرا بکند و اصلاحطلبان را زیر ساختاری واحد جمع کند که اجماع ساز و دائمی باشد، نه انتخاباتی و فصلی.
نظر شما