به گزارش سلام نو، آرمان ملی نوشت: صحنه سیاست مملو از اتفاقات پیشبینی شده و غیرقابل پیشبینی است که بعضا بر نوع کنش کنشگران سیاسی تاثیر میگذارد. به عنوان مثال هیچکس فکر نمیکرد که پس از چند ماهی که برجام دستاوردهای خوبی برای کشور بوجود آورد با پدیدهای مثل ترامپ روبهرو شود که این توافق را تا مرز نابودی پیش برد اما این اتفاق افتاد. در عرصه سیاست داخلی نیز شرایط به همین گونه است و برخی نگرشها به جامعه، تاثیر مردم در تعیین سرنوشت خودشان، کنش جریانات سیاسی و به ویژه برخی عملکردها موجبات افزایش یا کاهش مشارکت در انتخاباتهای مختلف را رقم میزند. نگاهی به انتخابات مجلس در سال ۹۸ و کاهش چشمگیر مشارکت دقیقا موید این موضوع است که نوع نگرش جامعه نسبت به روندهای جاری در کشور چگونه است. از این رو میان رضایت اجتماعی از عملکردهای نهادهای حاکمیتی و مشارکت مردم در انتخابات رابطهای متقابل و دو سویه برقرار است و هر اندازه این عملکردها شدت و ضعف داشته باشند؛ مشارکت مردم نیز افزایش و کاهش خواهد داشت. بسیاری بر این باورند که انتخابات ۱۴۰۰ را میتوان معیاری برای میزان رضایت جامعه در نظر گرفت. از همین رواست که چند ماهی است همگان نسبت به لزوم مشارکت حداکثری در انتخابات تاکید میکنند. در این میان اصلاحطلبان به عنوان جریان محور مطالبات مردم درصددند که با برخی رویکردها و اقدامات نارضایتی را از دولت و خودشان کاهش دهند تا هم مشارکت بیشتری رقم زنند و هم خودشان موفقیتی دیگر کسب کنند. برای بررسی انتخابات ۱۴۰۰ و حواشی آن، حضور نظامیها و کنش اصلاحطلبان در انتخابات پیشرو با فیضا... عرب سرخی فعال سیاسی اصلاحطلب به گفت و گو پرداختهایم که میخوانید:
سیاستهای مجلس در دورهای که گذشت با دولت تعاملی نبود. چرا مجلس یازدهم با وجود اینکه این رفتار از دیدگاه خود آنها هم مناسب نیست با دولت آقای روحانی در تنش است؟
این جزء مشکلات کشور ماست که رقابت بین اشخاص است تا بین برنامهها و هیچ برنامهای به شکل منسجم خود وجود ندارد و نمیتوانیم بگوییم این دو برنامه با هم در رقابت هستند. امام جمعه یکی از بخشهای کرج چندی پیش سخنرانی کرد و گفت: شورای نگهبان این آدمهای شناخته شده را نمیخواهیم اینها را رد کن و دو جوان انقلابی را انتخاب کن و بیاور تا مردم به آنها رای بدهند. ما رئیسجمهور دارای ایدئولوژی نمیخواهیم. ما یک کارگزار لازم داریم که بیاید و اوامر را گوش بدهد. اگر قرار است چنین رئیسجمهوری داشته باشیم چه نیازی به رای مردم داریم؟! اگر قرار است فقط امر بر کارگزاری باشد چه فرقی میکند که چه کسی رئیسجمهور باشد؟! انتخابات به معنای انتخاب برنامه و مجری آن است. همان چیزی که در عمل شاید به آن اجازه اجرا ندهیم. این همان گرفتاری است که امروز وجود دارد و نتیجه عملیاش یاس و س ناامیدی است. البته من عقیده دارم که نظام نیازمند رای مردم است. چون تنها حامی دلسوز تا اینجا مردمش بودند. این حکومت همواره میتوانست به نمایندگی از مردمش همه جا قد علم کند و بایستد و محکم حرف بزند ولی اگر چنین حمایتی را از دست بدهد پشتوانه خود را از دست داده است.
معتقدید که اصولگرایان هم بر همین نظر هستند؟
هستهای که به دنبال قدرت است همین را میگوید، لذا انتخابات مجلس ۹۸ با حداقل مشارکت انجام شد. در انتخابات ریاست جمهوری اگر سطح رقابت بین برنامهها نباشد میزان مشارکت مردم حتی پایینتر از انتخابات مجلس خواهد بود. بنابراین من فکر میکنم مسئولان باید نگران امنیت باشند و شرکت نکردن مردم در انتخابات فقط به این معنی نیست که مشارکت پایین آمده است. در اصل یعنی امنیت تضعیف شده است. امیدواریم با این معضل برخوردی عقلانیتر صورت بگیرد.
برخی رفتارهای بعضا توهینآمیز نمایندگان مثل نمونه اخیر نماینده سبزوار را چگونه ارزیابی میکنید؛ اساسا این رفتارهای توهینآمیز چه دلیلی دارد؟
وقتی با تجربهها و آدمهایی که با جنس قدرت آشنا هستند، تاییدصلاحیت نمیشوند، طبیعتا آدمهایی سطح پایینتر و کوچکتر به مجلس راه پیدا میکنند. کسی که برای نمایندگی مجلس کوچک است. من این نماینده مجلس را نمیشناسم و نمیتوانم در مورد او اظهار نظر کنم. ولی از این کار درمییابم که این آدم کوچک است و ظرفیت نمایندگی را ندارد. اگر نه سربازی که برای اجرای سیاست ترافیک در جایی ایستاده است و وظیفه خود را انجام میدهد و شما حتی اگر این کار او را قبول نداشته باشید باید با بزرگتر او حرف بزنید. درگیر شدن با یک سرباز چه معنی دارد جز این که بدانیم که این فرد به دلیل خامی خود را بزرگتر از قانون دیده و چنین برخوردی کرده است.
در ایــــن دوره در مورد رئیسجمهور نظامی زیاد صحبت میشود و برخی از مصداقهایی حرف میزنند. آیا جامعه ایران حضور رئیسجمهور نظامی را میپذیرد، برخی این حضور نظامیان در عرصه اجرایی کشور را پیشزمینهای برای حرکتی بزرگتر در آینده میدانند؟
چند مساله باید از هم جدا شود، اول اینکه آیا یک نظامی شایستگی ریاست جمهوری را دارد یا نه؟! حتما ممکن است یک نظامی پیدا شود که شایسته این مقام است. نکته دوم این است که اساسا ما به حوزههای تخصصی در مفهوم واقعی کلمه اعتقاد داریم یا نه؟! آیا معتقدیم که نظامیگری و فعالیتهای اقتصادی و مدیریتی همه عرصههایی تخصصی هستند و باید به این تخصصها اعتنا کنیم؟ آیا ما میتوانیم فردی را بدون تجربه نظامی در راس نهادی نظامی قرار بدهیم؟ آیا میتوانیم فردی را بدون تجربه حقوقی در رای دستگاه قضا قرار بدهیم؟ اینجا این مساله مطرح است که نمیتوان فردی را بدون تجربه سیاسی و مدیریتی در حوزههای غیرنظامی به قرار داد. مساله یک رئیسجمهور نظامی نیست بلکه موضوع به قبضه درآوردن دولت است. مثل پاکستان و ترکیه در دوره نظامیان که این بحث امروز مطرح است و نه ریاست جمهوری یک نظامی. مگر آقای رضایی در گذشته کاندیدا نبود؟! کسی نمیگفت آقای رضایی نظامی است و چرا میخواهد کاندیدا شود؟! باید موضوعات را از هم تفکیک کرد تا ببینیم بر سر چه چیزی با هم اختلاف داریم. آنچه که اصلاحطلبان امروز در مورد آن صحبت میکنند بحث از توزیع قدرت اجرایی کشور است و نه لزوما مساله یک رئیسجمهور نظامی و البته طبیعی است که کانال و معبر امروز در مسیر انتخابات ریاست جمهوری و حمایت نظامیان از یک رئیسجمهور نظامی است.
دیدگــاه شما در ارتباط با کنش اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو چگونه است؛ چرا اصلاحطلبی بعد از این همه سال فعالیت نیرویی تاثیرگذار برای معرفی ندارد؟
زمانی در مورد شرایطی نرمال حرف میزنیم. سوال شما با فرض شرایط نرمال است. به شکلی واقعیتر به شرایط نگاه کنید، تمام گزارشات کشور نشان دهنده عملکرد موفق دولت اصلاحات در حوزههای مختلف است. بینید شاخصهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی دولت آقایخاتمی چیست؟ لااقل من به اعتبار همین شاخصها به شما میگویم که بهترین عملکرد مربوط به دوره ایشان است. اما وقتی رئیس دولت اصلاحات کنار رفت برای نیروهای دولت اتهام همکاری با اسرائیل مطرح شده و بسیاری از نیروها اخراج شدهاند. در سال ۸۸ این وضعیت شتاب پررنگتری گرفت و حتی بسیاری از اعضای هیات علمی دانشگاهها که قانونا نمیشد بازنشست شوند بازنشسته شدند.
بحث سه هزار نفر بورسیه که یادتان است برای همین بود. یعنی میخواهم بگویم در چنین وضعیتی شما سوال میکنید که چرا اصلاحطلبان نتوانستهاند نیرو پرورش بدهند. اصلاحطلبها کجا باید نیروی سیاسی پرورش بدهند؟ نیروی سیاسی باید در احزاب پرورش پیدا کند، وضعیت احزاب را ببینید، دو حزب عمده و مهم در بین اصلاحطلبان بودند که کار نسبتا مهم داشتند.
در سال ۸۸ این احزاب منحل شدند. ما با مجاهدین انقلاب همکاری داشتیم و هیچ دادگاهی احضار نکرد و هیچ وکیلی نگرفتیم و هیچ اتهامی رسما ارائه نشد و هیچ دفاعی صورت نگرفت ولی رای انحلال سازمان ما صادر شد. قرار بود اینجا پایگاهی برای پرورش نیروی سیاسی باشد. در چنین شرایطی سوال میکنید که چرا نیرو پرورش ندادهاید. من یک جلسه در خانه خود داشتم و ۴۰ یا ۵۰ نفری در آن جلسه شرکت میکردند و روحانیون حوزوی سخنران آن بودند. من احضار شدم. فقط در حد احزاب نیست و ان جی او ها هم به همین صورت بودند، خیریه و فعالیتهای محیط زیست هم به حوزههای فعالیت ممنوع اضافه شده است. ما در چنین فضایی از تربیت نیرو صحبت میکنیم. استقراری نداشتید تا بتوانید کاری بکنید. این جزو حقوق یک جریان سیاسی است که نامزدی داشته باشد. کسانی آقای هاشمی رفسنجانی را به دلیل کهولت سن ردصلاحیت میکنند که خودشان ده سالی از آقای هاشمی بزرگتر بودند. صورت مساله باید اصلاح شود. آنانی که آگاهانه خرج خود را از اصلاحطلبان جدا میکنند میدانند که این حرفها فقط برای اصلاحطلبها است.
آیا اصلاحطلبها برای ۱۴۰۰ هم همین رویکرد را دنبال خواهند کرد؟
اصلاحطلبان باید با برنامهای مناسب و نامزدی قابل قبول در انتخابات حاضر باشند. اگر تحمل شوند و آنها در صحنه هستند و در نهایت یا مردم اعتماد میکنند و میآیند و رای میدهند و یا اعتماد نمیکنند و رای نمیدهند. اگر مردم رای ندادند هم حق مردم است. اصلاحطلبان باید وظیفه خود را انجام بدهند. چه اشکالی دارد آقای خاتمی نامزد شود. اگر رد صلاحیت شود مسئول و جوابگو کسانی خواهند بود که ردصلاحیت کردهاند. من آقای خاتمی را بهترین میدانم.
حال اگر رئیس دولت اصلاحات حضور پیدا کردند و رد صلاحیت شدند اصلاحطلبانی که کاندیدای دیگری ندارند، باید به دنبال کاندیدای ائتلافی باشند و مجبور به حمایت شوند؟
شما هر کاندیدای جدی داشته باشید احتمال رد آن وجود داد. در دورهای فقر و محرومیت و تورم و قطعنامهها و انواع مسائل بوده و همچنان هم هست و طرف آزاد برای خود میچرخد ولی آقایخاتمی ممنوع التصویر است.
از کاندیداهای اصلاحطلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ اطلاعی دارید؟
شورایی که اصلاحطلبان این تصمیمگیریها را آنجا انجام میدهند به تازگی تشکیل شده است. باید بنشینند و جلسه تشکیل شود چون این اتفاق تازه افتاده و باید پیشنهادی باشد تا جمع بندی شود. حتما نامزدهایی انتخاب خواهد شد که نگاه اصلاحطلبی دارند و توانمندی کافی دارند و فکر میکنند قدرت اقناع جامعه را دارند.
صــداوسیما به لحاظ عملکردی مورد انتقادات مختلفی قـــرار گــرفته؛ اساسا چرا صداوسیما اجازه نمیدهد چهرههای شاخص اصلاحطلب در تلویزیون حضور پیدا کنند؟
صداوسیمای ما به مرور خبرها را بر اساس گرایش سیاسی دستهبندی کرد و خبرهای یک گرایش سیاسی کلا حذف شد و اخبار جهتدار و به سود یک جریان نشر پیدا کرد. البته این وضعیت از اول بود و به مرور بیشتر و شدیدتر شده است. در این وضعیت، جامعه به چنین رسانهای بیاعتماد میشود مردم به دنبال توجه به رسانهای هستند که حداقل تصور میکنند اخبار را بیطرفانه نقل میکند. ما در دنیا رسانه خیلی بیطرفی نمیبینیم ولی نوع طرفداریها در رسانههای مختلف فرق دارد، اینکه برخی رسانهها میتوانند روش و ادبیات خود را طوری تنظیم کنند که حداقل در ظاهر بیطرفانه به نظر برسد و در عمل موفق به جذب مخاطب باشند رویهای است که در صدا و سیمای شاید حاکم نیست.
در صداوسیمای ما کارشناسها حتی در حوزه پزشکی و کشاورزی هم آدمهای خاصی هستند و دیگران نمیتوانند کارشناس صداوسیما باشند. این وضعیت انحصاری جامعیت و مرجعیت صداوسیمای ما را گرفته است. حتی در حوزه ورزشی هم کسی که در صداوسیمای ما محبوبیت پیدا میکند تحمل نمیشود و کنار گذاشته میشود. صداوسیما محبوبیت بیشتر از حد بعضی افراد را قبول نمیکند. به گفته صداوسیما نباید کسی محبوب باشد و از این رو صدا و سیمای ما به عنوان یک رسانه تضعیف میشود و جامعه که باید از این خدمات و این کار فنی برخوردار باشند، بی بهره میمانند و مردم به رسانههای بیرونی روی می آورند. باید صداهای گوناگون از رسانه ملی شنیده شود. وقتی چنین اتفاقی نمیافتد مخاطب به دنبال مرجع خبری دیگری میگردد و این اتفاق گاهی برای صداوسیمای ما افتاده است.
نظر شما