سلام نو – سرویس اجتماعی: برای بسیاری از مردم ایران نام اصفهان با رویا، خیال، امید، آرزو، زیبایی، تاریخ، هنر و شکوه گره خورده است. اصفهان نصف جهان ایرانیان است. اصفهان برای ما زیباتر از پاریس و خوش نقشتر از رم است. اصفهان پایتخت شاهان قدرتمند صفوی است، و گهواره بزرگترین هنرمندان ایران است.
تاج اصفهانی، کسایی، شهیدی، ایرج، فرشچیان، کمالالمُلک، ارحام صدر، جهانگیر فروهر و محمد علی کشاورزش تنها چند نفر از دهها هنرمند درجه یکی هستند که از اصفهان برخاستند و بر هنر ایران سایه انداختند.
اصفهان شهر رویاهای همه مردم ایران است. شهر چهار باغ، شهر دوچرخهها، شهر شیرینی و شوخی و شهر قصههای مجیدی که کیومرث پوراحمد خلق کرد.
حالا اما حال اصفهان خوب نیست و نامش با خبرهای بد گره خورده است، خبرهایی که هر کدام نشان از بحران و مشکلی اساسی در اصفهان و حتی ایران میدهند.
آخرین خبر از این جنس خبر قمه کشی یک دختر نوجوان به نام هلیا بود، دختری که در یک دعوا و کل کل دخترانه ناگهان قمهای به اندازه یک سوم قدش را از شلوارش در میآورد و با سینه جلو داده و چشمهایی براق به استقبال اطرافیانش میرود. هر چقدر که دعوا و فحش در میان این دختران نوجوان طبیعی و قابل درک است، قمه کشی عجیب و بهت آور است.
تا همین چند وقت پیش قمه برای لاتها و حتی گنده لاتها بود و با نام هانی کرده و فرار از مرگش و وحید مرادی و زندان رفتنش و قتلش گره خورده بود. حالا اما این نیم متری در دست هلیایی است که احتمالا هجده سالش نشده و در ذهن بسیاری از ما به جای قمه باید عروسک، دسته بازیهای کامیپوتری یا کتاب دستش باشد.
اما چه شد که اینطور شد؟ آیا هلیا یک نمونه ناگهان و غیرقابل تعمیم است یا نشانی از یک بحران که باید نگرانش بود و آن را جدی گرفت و به سراغ مهار و حلش رفت؟ آیا مجازات هلیا و دوستانش همه چیز را حل میکند؟
واقعیت این است که هلیا و قمه در دستش نشانه مجموعهای بحران در اصفهان و البته ایران است. قمه کشی هلیا با کمی بد شانسی میتوانست به یک فاجعه تمام عیار ختم شود و الان به جای یک فیلم بهت آور با یک پرونده قتل هم همراه باشد، اما خوشبختانه چنین نشد. با این وجود هلیا نشانی از یک تروما در اصفهان و جامعه ایران است.
برای یافتن دیگر نشانههای این تروما کافی است صفحات اینترنت و آرشیو روزنامهها را مرور کنید. میبینید که چه برخورد خشن و سختی با دوچرخه سواری زنان در شهرهای مختلف به خصوص اصفهان شد. میبینید که در مهرماه ۱۳۹۳ چند اسیدپاشی زنجیرهای در اصفهان رخ داد و چند زن شدیدترین آسیبها را دیدند اما یک نفر دستگیر نشد.
بر اساس برخی گزارشها پیش از آغاز زنجیره اسیدپاشیها پیامکی برای شهروندان اصفهانی ارسال میشد که در آن تهدید شده بود که «روی صورت بدحجابان اسید پاشیده میشود.»
پس از این اتفاقات مواضع بسیاری علیه اسیدپاشیهای زنجیرهای اصفهان گرفته شد اما مجرم یا مجرمین دستگیر نشدند و مشخص نشد چه کس یا کسانی با چه قدرتی در یکی از مهمترین شهرهای ایران چنین آزادانه اسید پاشی کردند.
این تنها بخشی از مشکلاتی است که جامعه اصفهان و البته جامعه ایران و به ویژه زنان با آن درگیر هستند. شاید اسید پاشی اثری مستقیم بر قمه کشی هلیا نداشته باشد، اما متاسفانه یا خوشبختانه مسائل جامعه چند بعدی است و زنجیرهای از اثرات وجود دارد که نمیتوان از آن چشم پوشی کرد.
در کنار این باید به فقدان برنامه ریزی واقعی برای تربیت نسل جدید، ناامید و دارای خشونت و افسردگی افسار گسیختهای اشاره کرد که امروز در زندگی همه، به خصوص جوانان و نوجوانان جولان میدهد.
این وضعیت محصول سیاستِ سیاستگذاران و تصمیمِ تصمیمگیران است و هلیا تنها یک نمونه از این بیتصمیم و بدتصمیمیها است. هلیا اشتباهی ناخوشایند داشته اما واقعیت این است که او قربانی سیستم ناکارآمد است و ما پیش از هلیا باید به فکر مجازات کسانی باشیم که باعث شدند او در این مسیر قرار بگیرد؛ کسانی که ابرهای اندوه و خشم را بر سر اصفهان و ایران گستراندند.
نظر شما