نهج البلاغه پس از کتاب آسمانی قرآن کریم، یکی از کتاب های پرفضیلت می باشد که گنجینه ی بسیار ارزشمندی برای مسلمانان است.
این کتاب، میراث گرانبهایی از حضرت علی(ع) می باشد که درس انسان سازی داده وانسان را از لحاظ تمامی ابعاد اجتماعی، سیاسی و... هدایت کرده و با زیباترین کلام، راه تقرب الهی را به انسان می آموزد.
سخنان حضرت علی(ع) در کتاب نهج البلاغه در سه باب بیان شده است که یک باب به خطبه ها، باب دیگر به نامه ها و رسائل و وصایا و باب آخر به کلمات قصار، حکمت آمیز و مواعظ اختصاص داده شده است.
خطبه در همین موضوع (بصره و مردم آن)
وَ مِنْ کَلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از سخنان آن حضرت است
فی مِثْلِ ذلِکَ
در همین موضوع
اَرْضُکُمْ قَریبَهٌ مِنَ الْماءِ، بَعیدَهٌ مِنَ السَّماءِ. خَفَّتْ عُقُولُکُمْ،
زمین شما به دریا نزدیک، و از باران آسمان دور است. عقولتان سبک،
وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ. فَاَنْتُمْ غَرَضٌ لِنابِل، وَ اُکْلَهٌ لاِکِل، وَ فَریسَهٌ لِصائِل.
و خردهاتان سفیهانه است. پس هدف هر تیرانداز، و لقمه هر خورنده، و شکار هر شکارچی هستید.
خطبه در رابطه با برگرداندن املاک بیت المال
فیما رَدَّهُ عَلَی الْمُسْلِمینَ مِنْ قَطائِع ِ عُثْمانَ
در رابطه با برگرداندن املاک بیت المال که عثمان به میل خودش به دیگران بخشیده بود
وَ اللّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّساءُ، وَ مُلِکَ بِهِ الاِْماءُ لَرَدَدْتُهُ.
به خدا قسم اگر آن املاک را بیابم به مسلمین برمی گردانم گرچه مهریه زنان شده باشد، یا با آن کنیزها خریده باشند.
فَاِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَهً، وَ مَنْ ضاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ اَضْیَقُ.
زیرا گشایش امور با عدالت است، کسی که عدالت او را در مضیقه اندازد ظلم و ستم مضیقه بیشتری برای او ایجاد می کند.
خطبه هنگامی که در مدینه با او بیعت شد
وَ مِنْ خطبه لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
لَمّا بُویِعَ بِالْمَدینَهِ
هنگامی که در مدینه با او بیعت شد
ذِمَّتی بِما اَقُولُ رَهینَهٌ، وَ اَنَا بِهِ زَعیمٌ. اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ
عهده ام در گرو درستی سخنم قرار دارد، و نسبت به آن ضامن و پای بندم. کسی که عبرتهای روزگار
عَمّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوی عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ.
کیفرهای پیش رویش را بر او آشکار کند تقوا او را از درافتادن در اشتباهات مانع گردد.
اَلا وَ اِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عادَتْ کَهَیْئَتِها یَوْمَ بَعَثَ اللّهُ نَبِیَّکُمْ صَلَّی اللّهُ
هشیار باشید که روزگارِ آزمایش به همان شکل خود در روز بعثت پیامبر(ص) به شما
عَلَیْهِ وَ آلِهِ. وَ الَّذی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَهً، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَهً،
بازگشته. به خدایی که او را به حق فرستاد هرآینه همه درهم ریخته می شوید،و هرآینه غربال می گردید،
وَلَتُساطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتّی یَعُودَ اَسْفَلُکُمْ اَعْلاکُمْ، وَ اَعْلاکُمْ
و همچون محتوای دیگ جوشان درهم و برهم گشته تا آنجا که ذلیل شما گرامی و بالانشینتان
اَسْفَلَکُمْ. وَ لَیَسْبِقَنَّ سابِقُونَ کانُوا قَصَرُوا، وَلَیَقْصُرَنَّ سَبّاقُونَ کانُوا
پست شود. واپس مانده ها که کوتاهی کردند پیش افتند، و پیش افتاده های گذشته پس
سَبَقُوا. وَاللّهِ ما کَتَمْتُ وَشْمَهً، وَلا کَذَبْتُ کِذْبَهً، وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهذَا
مانند. به خدا قسم سخنی را مخفی ننموده، و دروغی بر زبان نیاورده ام، و به این اوضاع و چنین
الْمَقامِ وَ هذَا الْیَوْمِ.
زمانی آگاهیم داده اند.
گناه و تقوا
اَلا وَ اِنَّ الْخَطایا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْها اَهْلُها، وَ خُلِعَتْ
بدانید خطاها اسبان سرکشند که افسارگسیخته سواره های خود را به پیش می برند
لُجُمُها، فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النّارِ. اَلا وَ اِنَّ التَّقْوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ
تا به جهنم وارد کنند. آگاه باشید که تقوا مرکب های راهوار است که مهارشان به دست
عَلَیْها اَهْلُها، وَ اُعْطُوا اَزِمَّتَها فَاَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّهَ. حَقٌّ وَ باطِلٌ،
سواره های آنها سپرده شده، در نتیجه آنان را وارد بهشت می نمایند. این وضع حق و باطل است،
وَ لِکُلٍّ اَهْلٌ، فَلَئِنْ اَمِرَ الْباطِلُ لَقَدیماً فَعَلَ، وَلَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّما
که هر یک را خریداری است، اگر باطل بسیار باشد از گذشته چنین بوده، و اگر حق اندک باشد زیاد شدنش
وَ لَعَلَّ. وَ لَقَلَّما اَدْبَرَ شَیْءٌ فَاَقْبَلَ.
را امید هست. هر آینه کم است جریانی که از دست رفته به جای اصلی خود برگردد.
- اَقُولُ: اِنَّ فی هذَا الْکَلامِ الاَْدْنی مِنْ مَواقِعِ الاِْحْسانِ ما لاتَبْلُغُهُ مَواقِعُ
می گویم: در این سخن کوتاه جایگاهی از زیبایی است که از هر گونه توصیف
الاِْسْتِحْسانِ، وَ اِنَّ حَظَّ الْعَجَبِ مِنْهُ اَکْثَرُ مِنْ حَظِّ الْعَجَبِ بِهِ.
بیرون است، بهره ای که از شگفتی در این کلام به انسان می رسد بیش از درک حقایقی است که در آن وجود دارد.
فیهِ مَعَ الْحالِ الَّتی وَصَفْنا زَوائِدُ مِنَ الْفَصاحَهِ لایَقُومُ بِها لِسانٌ، وَلایَطَّلِعُ فَجَّها
در این سخن علاوه بر آنچه گفتیم اضافاتی از فصاحت هست که زبان از بیانش عاجز، و اندیشه از رسیدن به
اِنْسانٌ. وَ لایَعْرِفُ ما اَقُولُ اِلاّ مَنْ ضَرَبَ فی هذِهِ الصِّناعَهِ بِحَقٍّ،
ژرفایش ناتوان است. این گفتار مرا نمی فهمد مگر کسی که عمرش را در صنعت فصاحت صرف کرده،
وَ جَری فیها عَلی عِرْق، «وَ ما یَعْقِلُها اِلاَّ الْعالِمُونَ».
و اندیشه اش به ریشه های آن نفوذ کرده باشد، «و جز دانایان احدی قدرت تعقّل این کلام را ندارد».
وَ مِنْ هذِهِ الْخُطْبَهِ
و از همین خطبه است
اقسام مردمان
شُغِلَ مَنِ الْجَنَّهُ وَالنّارُ اَمامَهُ. سَاع سَریعٌ نَجا، وَ طالِبٌ بَطیءٌ
کسی که بهشت و دوزخ را پیش رو دارد آسوده نیست. کوشنده باشتاب نجات یافت، و جوینده کندرو
رَجا، وَ مُقَصِّرٌ فِی النّارِ هَوی. اَلْیَمینُ وَالشِّمالُ مَضَلَّهٌ، وَ الطَّریقُ
را امید هست، و مقصّر در آتش سرنگون است. راست و چپ گمراهی است، و راه میانه
الْوُسْطی هِیَ الْجادَّهُ، عَلَیْها باقِی الْکِتابِ، وَ آثارُ النُبُوَّهِ،
جاده اصلی است، کتابِ ماندگار الهی و آثار نبوت بر این راه است،
وَ مِنْها مَنْفَذُ السُّنَّهِ، وَ اِلَیْها مَصیرُ الْعاقِبَهِ. هَلَکَ مَنِ ادَّعی،
و گذرگاه سنّت از این راه است، و بازگشت کار همه به این جایگاه است. مدّعیِ به ناحق هلاک شد،
وَ خَابَ مَنِ افْتَری. مَنْ اَبْدی صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ. وَ کَفی بِالْمَرْءِ
و دروغباف زیان دید. آن که در برابر حق بایستد به هلاکت رسد. و در جهالت انسان همین بس
جَهْلاً اَنْ لایَعْرِفَ قَدْرَهُ. لایَهْلِکُ عَلَی التَّقْوی سِنْخُ اَصْل، وَلایَظْمَأُ
که اندازه خود را نشناسد. ریشه ای که بر تقوا روییده نابود نگردد، و زراعت قومی که
عَلَیْها زَرْعُ قَوْم. فَاسْتَتِرُوا بِبُیُوتِکُمْ، وَاَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ،
آب تقوا خورده تشنه نشود. پس (برای دوری از فتنه) درخانه ها بمانید، و امور بین خود را اصلاح کنید،
وَالتَّوْبَهُ مِنْ وَرائِکُمْ. وَلایَحْمَدْ حامِدٌ اِلاّ رَبَّهُ، وَلایَلُمْ لائِمٌ اِلاّ نَفْسَهُ.
توبه پیش روی شماست. نباید هیچ ستایشگری جز خدا را بستاید، و هیچ ملامتگری جز خود را ملامت نماید.