هفته گذشته ترامپ اعلام کرد امریکا دیگر نیکلاس مادورو را بهعنوان رئیسجمهور ونزوئلا به رسمیت نمیشناسد و در عوض، خوزه گوایدو رئیس مجلس ملی را بهعنوان رئیسجمهور این کشور قبول دارد. به این ترتیب، امریکا آشکارا از تغییر رژیم حمایت میکند، اما آنچه برای مدت طولانی رویای نئوکانها بوده، میتواند به کابوسی برای ترامپ تبدیل شود.
چرا ترامپ اعلام کرد رئیسجمهور ونزوئلا دیگر رئیسجمهور این کشور نیست؟ بر اساس اظهارات مقامات وزارت خارجه امریکا، این کشور تلاش میکرد قانون اساسی ونزوئلا به اجبار به اجرا درآید، اما اگر آنها مشتاق بودند قانون اساسی ما به اجبار به اجرا درآید، چه میشد؟ این امر کاملاً مضحک است که فردی چون ترامپ که در دو سال ریاست جمهوری خود در حال پرداخت هزینههای مداخله کشوری خارجی در انتخابات امریکا است، نهتنها در انتخابات کشوری دیگر مداخله کند، بلکه به خود حق دهد تا فرد دیگری را در کشوری دیگر بهعنوان رئیسجمهور به رسمیت بشناسد. اگر چین و روسیه به این نتیجه میرسیدند که ترامپ حامی قانون اساسی ما نیست و نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان را بهعنوان رئیسجمهور به رسمیت میشناختند، ما چه واکنشی نشان میدادیم؟
حتی افرادی که طرفدار تغییر حکومت در ونزوئلا هستند، باید این تصور را که چنین تغییری باید با کمک ایالات متحده صورت گیرد از سر به در کنند. بر اساس گزارشهای رسانهها، مایک پنس معاون رئیسجمهور آمریکا چنان در امور ونزوئلا درگیر شده که گوایدو را وادار کرده خود را رئیسجمهور این کشور بنامد و به او قول همکاری داده است. این اقدام نهتنها احمقانه، بلکه خطرناک است. احتمال دارد این اقدام به جنگ داخلی و فجایع اقتصادی بیشتر بینجامد.
مدتها است که تغییر رژیم، سیاست امریکا درباره ونزوئلا بوده است. از زمانی که هوگو چاوز سلف مادورو در سال 1998 برای اولین بار انتخاب شد، امریکا جنگ اقتصادی را عملاً اجرا کرده است. هدف تحریمهای امریکا و دیگر اقدامات سختگیرانه این کشور علیه ونزوئلا (به همراه سایر کشورهای همسو باسیاستهای واشنگتن) این است که اوضاع زندگی برای اکثریت مردم ونزوئلا چنان سخت شود که برخیزند و دولت این کشور را ساقط کنند، البته هدف این است که وقتی چنین اقدامی انجام دادند، رهبرانی را جایگزین کنند که مورد تائید واشنگتن باشد. تنها به یاد آورید که وقتی مردم مصر در بهار عربی قیام کردند و کاندیدای اشتباهی از نظر واشنگتن را انتخاب کردند، چه روی داد. ارتش دخالت کرد و رئیسجمهور منتخب مصر را برکنار کرد و سیاستمداران مورد تائید واشنگتن را جایگزین کرد. سپس جان کری وزیر وقت امور خارجه آن را «بازگشت دموکراسی» نامید.
اما اقدام مضحکتر درباره ونزوئلا، انتخاب الیوت آبرامز از طرف ترامپ برای بازگشت دموکراسی در ونزوئلا است. آبرامز یکی از معماران اصلی فاجعه حمله آمریکا به عراق در سال 2003 بود. نقش او در تشویق خشونت وحشتناک در آمریکای لاتین در دهه 80 میلادی باید موجب برکناری او از تمام مناصب سیاسی برای همیشه میشد.
بهجای این کودتای زشت، سیاست درست درباره ونزوئلا در بیست سال گذشته باید حول محور تجارت و همکاری قرار میگرفت. اگر ما واقعاً به برتری سیستم بازار آزاد اعتقاد داریم، باید به این امر نیز معتقد باشیم که تنها با الگو بودن میتوانیم رهبری کنیم، نه اینکه دیگران را وادار کنیم همچون ما عمل کنند.
تنها چهار ماه پیش بود که ترامپ در سازمان ملل گفت: «به حق همه کشورها برای پیگیری باورها و سنتهای خودشان احترام میگذارم. ایالات متحده به دیگر کشورها نمیگوید چگونه کار، زندگی یا عبادت کنند. ما تنها از شما میخواهیم به اقتدار ما احترام بگذارید.» به نظر میرسد که این واژهها کاملاً پوچ هستند. از عراق، لیبی، سوریه و نمونههای دیگر بهخوبی آموختهایم که مورد ونزوئلا نیز پایان خوشی برای رئیسجمهور امریکا نخواهد داشت. باید ونزوئلا را به حال خود بگذاریم و از مداخله در آن بپرهیزیم.
نویسنده: ران پال
منبع: آنتی وار
برگردان: هادی عبادی
نشریه چشمانداز ایران