بعد از شهریور ۱۳۲۰ دانشگاه تهران ودر کنار آن مراکز جدید تحصیلات عالی، به آرامی به پایگاهی برای اعتراض علیه استبداد تبدیل شدند. در پایان عمر رژیم پهلوی یعنی در سال تحصیلی ۵۷-۵۸ تعداد مراکز دانشگاهی به ۲۲۸ مرکز و تعداد دانشجویان به ۱۷۵۶۷۵ افزایش یافته بود.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد این همراهی وحضور دانشجویان در قالب اعتصابات و تظاهرات علیه رژیم کودتا بروز پیدا کرد و به ویژه با وقوع رخدادی چون ۱۶ آذر ۱۳۳۲ نهادینه شد. در جریان وقایع سالهای ۳۹-۴۲ دانشجویان و دانشگاه، نقشی تعیینکننده در تحولات بر عهده داشتند.
بعد از خرداد ۱۳۴۲ و بسته شدن فضای سیاسی، دانشجویان درکنار فعالیت در داخل دانشگاه تحت عنوان اعتراضهای صنفی، در بزنگاههای مختلف اعتراضات خود را به خارج از محیط دانشگاه کشانده و با سر دادن شعار علیه رژیم صدای خود را به گوش مردم میرساندند. تظاهرات به مناسبت درگذشت جهان پهلوان تختی در دی ۱۳۴۶ و نیز اعتراض به گران شدن بلیط اتوبوسهای شرکت واحد در سال ۱۳۴۸ سر وصدای زیادی به پا کرد.
در این دوران دانشگاهها از یک سو به عنوان مرکزی برای شناسایی و آموزش نیروهای مستعد و فعال و تربیت کادرهای مورد نیازگروههای سیاسی عمل میکردند و از سوی دیگر با برگزاری اعتصابات و تظاهرات در داخل و خارج دانشگاه در برهم زدن آرامش تصنعی سیاسی کشور نقش داشتند.
افزایش تعداد مراکز آموزش عالی وتعداد دانشجو سبب شد تا اندیشههای اعتراضی، که تا آن زمان عمدتاً در میان اقشار ساکن در شهرهای بزرگ رواج داشت، به تدریج به میان ساکنین شهرهای کوچک و حتی روستاها نیز تسری یابد و آگاهیهای سیاسی افزایش یابد.
در سالهای پایانی رژیم پهلوی، دانشجویان شاغل به تحصیل و فارغالتحصیلان آن دوران، با آگاهی دادن به مردم و نیز با انتقال تجربیات خود از رو به رو شدن با مأموران سرکوب، شهرهای کوچک و محلات خود را با تحولات شهرهای بزرگ همداستان کردند.
چهار روز بعد از کشتار مردم شهر قم در ۱۹ دی ۱۳۵۶ دانشجویان اکثر دانشگاههای کشور علیه این جنایت به اعتصاب و تظاهرات دست زدند.دو روز بعد از آن اعتصاب و تظاهرات، حمله گارد به دانشجویان دانشگاه صنعتی آریامهر به مجروح شدن بیش از ۸۰ دانشجو و بازداشت عدهای دیگر منجر شد.در تبریز نیز دانشجویان در برپایی اعتصاب و تظاهرات به مناسبت چهلمین روز شهدای ۱۹دی قم، نقش داشتند. در تابستان ۱۳۵۶ دانشگاههای کشور به مناسبت خبر درگذشت دکتر علی شریعتی صحنه تظاهرات گستردهای بود.
به جز حضور میدانی یکی از مهمترین تأثیرات فعالیتهای آنها مذهبی شدن فضای دانشگاهها بود،که در پیروزی انقلاب نقش مهمی داشت.به گفته یکی از دانشجویان: «حس من این است که قبل از شریعتی، احساس خودکمبینی و امل بودن یا عقبمانده بودن در مقایسه با افکار انقلابی و کمونیستها داشتیم».
فضای دانشگاه از اواخر دهه ۱۳۴۰ رو به تغییر گذاشت. ظهور شریعتی و ارائه برداشتی نو ومتفاوت با قرائت سنتی از مذهب و به ویژه تشیع و همچنین تأسیس و فعالیت سازمان مجاهدین خلق، به مثابه یک سازمان مذهبی که در برابر رژیم سربرافراشته بود،در از بین رفتن این احساس خود کمبینی و عدم اعتماد به نفس در میان دانشجویان مذهبی موثر بود. با کاهش این خود کمبینی، انجمنهای اسلامی با فعال کردن مسجد دانشگاه و برگزاری نماز جماعت و یا همچون دانشجویان چپ با راهاندازی گروههای کوه، کتابخانه و جذب دانشجویان بر وسعت فعالیتهای خود افزودند.
در جامعه ایرانی که فرهنگ غالب فرهنگ مذهبی بود گفتهها و نوشتههای این بخش از دانشجویان که متکی بر اندیشه مذهبی بود قابلیت پذیرش بیشتری نسبت به اندیشههای مارکسیستی داشت. تلقیهای خاص از اندیشههای شریعتی و به ویژه کتابهایی نظیر «امت و امامت»او در ایجاد پیوند میان دانشجویان و روحانیت مبارز و رهبری انقلاب که با شروع تحولات در سال ۱۳۵۶ دیگر با عنوان امام خمینی از ایشان نام برده میشد تأثیر داشت.
بررسی نقش دانشجویان مذهبی در تحولات سالهای ۵۷-۵۶ به معنای نفی و یا کم ارزش تلقی کردن فعالیت دانشجویان غیر مذهبی نیست. شعارمعروف «اتحاد، مبارزه، پیروزی» که حداقل در سه دهه شعار اصلی اعتراضات دانشجویی بود، شعاری بود که نخستین بار از سوی دانشجویان چپ و مارکسیست مطرح شد و تا اواخر عمر رژیم از سوی همه دانشجویان اعم از مارکسیست، لاییک و مذهبی در تظاهرات سر داده میشد. همچنین باید از نقش دانشجویان غیر مذهبی در فعالیتهای آگاهیبخش و نیز شناساندن ماهیت رژیم شاه به مردم، تربیت نیروهای مبارز که بعدها به موسسان، رهبران و اعضای گروههایی همچون چریکهای فدایی، ستاره سرخ، فلسطین و... تبدیل شدند یاد کرد.