سلام نو - سرویس سیاسی l حمید ناطقیان : از فردای انقلاب اسلامی تاکنون اختلاف جناح های به اصطلاح چپ و راست وجود داشته و هر دوره زمانی با توجه به شرایط سیاسی موجود این اختلافات تحت صورت ها و عناوین مختلفی بازآفرینی شده و در موضوعات گوناگونی نمود عینی داشته است.
در همان سال های ابتدایی انقلاب رخدادها و حوادثی همچون توطئه های داخلی و خارجی فضا را به سمتی برد که تنها یک حزب با عنوان جمهوری اسلامی توانست خود را در قالب یک تشکیلات در عرصه سیاسی مطرح کند و باقی احزاب عملا به حاشیه رفتند. حزب جمهوری اسلامی هم خیلی زود درگیر اختلافات داخلی شد به صورتی که اولین تقابل چپ و راست بعد از انقلاب درون این تشکیلات شکل گرفت. اختلافات مبنایی و عمیق جناح چپ حزب به لیدری میرحسین موسوی که معتقد به اقتصاد بسته بود با جناح راست متشکل از عناصر سنتی انقلاب به علاوه بازاریان و اعضای هیات موتلفه که به بازار آزاد باور داشتند کشمکش ها را آن قدر بالا برد که کار به تعطیلی این تشکیلات کشیده شد و ادامه تقابل های چپ و راست در قالب موافقین و مخالفین دولت موسوی ادامه یافت.
چپ و راست در تشکل های منتسب به روحانیون
بعد از انحلال حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت که یک سال پیش ازانقلاب تاسیس شده بود مجددا احیا شد و مرجعیت سیاسی قابل توجهی را به خود اختصاص داد. اختلاف کهنه چپ و راست اما ادامه داشت تا جایی که سال 66 اقلیت به اصطلاح چپ جامعه روحانیت در آستانه انتخابات مجلس سوم شورای اسلامی، انشعاب از جامعه روحانیت را چاره کار دیدند. بهانه اصلی این انشعاب زمانی حاصل شد که از لیست جامعه روحانیت برای انتخابات مجلس سوم کسانی چون حجت الاسلام دعایی، فخرالدین حجازی و هادی غفاری به عنوان اقلیت های جامعه روحانیت کنار گذاشته شدند. این بهانه سبب شد تا اختلافات ریشه ای سابقه دار بیش از پیش علنی شده و مجمع روحانیون مبارز با محوریت دو روحانی چپ گرای آن روزها یعنی مهدی کروبی و محمد موسوی خویینی ها تشکیل شود.
با وجود پیروزی قاطع جناح چپ در انتخابات مجلس سوم بخت با مجمع روحانیون مبارز خیلی یار نبود. یک سال پس از قدرت نمایی، آنها مهم ترین پشتوانه و حامی خود یعنی بنیانگذار جمهوری اسلامی را از دست دادند. آیت الله هاشمی رفسنجانی هم که در آرای او تقدم توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی آشکار بود در جایگاه ریاست جمهوری قرار گرفت تا مجمع روحانیون باز هم در اقلیت قرار بگیرد. رد صلاحیت های فراوان شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم هم این اقلیت بودن را تثبیت کرد. بعد از چهار سال سکوت مجمع روحانیون، تاسیس سازمان مجاهدین انقلاب که به لحاظ فکری با این تشکل قرابت داشت در کنار ظهور کارگزاران سازندگی که به خاطر اختلاف هاشمی با سران وقت جناح راست ایجاد شده بود، بستری برای بازیابی قدرت جناح چپ فراهم کرد و ائتلاف نصفه و نیمه این سه تشکل توانست اقلیت نسبتا قدرتمندی از مجلس پنجم را به آنها اختصاص دهد.
دوم خرداد و بازگشت به قدرت
بعد از کش و قوس های فراوان، سید محمد خاتمی، عضو مجمع روحانیون مبارز در عین ناباوری بسیاری از گروه های سیاسی با رای 20 میلیونی به ریاست جمهوری برگزیده شد. این یعنی بازگشت فاتحانه جناح چپ بعد از پنج سال انزوا به قدرت. با این حال مجمع روحانیون تشکیلات منسجمی نداشت و همین امر هم باعث شد تا جوان های وابسته به تفکر چپ، حزب مشارکت را تاسیس کنند. اقدامی که عملا مرجعیت رهبری روحانیون چپ را کاهش داد. در انتخابات مجلس ششم و در زمانی که مجمع روحانیون دیگر نقش پدرخواندگی جریانی که آن روزها به تدریج اصلاح طلب نامیده شدند را ایفا نمی کرد، چپ ها پیروزی شگفت انگیزی را در سراسر کشور کسب کردند. اگر چه مهدی کروبی به عنوان رییس مجلس ششم انتخاب شد اما بدنه اصلی مجلس ششم اصلاح طلبان کمتر سنتی و به تعبیری از اعضا یا نزدیکان فکری حزب مشارکت بودند . برای چپ های جوان تر یا همان مشارکتی ها فرصت مناسبی پیدا شده بود تا خود را به چپ های سنتی و مجمع روحانیون مبارز تحمیل کنند. هرچند با رد صلاحیت بی سابقه در مجلس هفتم باز هم جناح چپ این بار با تیغ نظارت استصوابی منزوی شد. دوری از قدرت این گروه تا پایان ریاست جمهوری خاتمی بیشتر و بیشتر شد.
ظهور احمدی نژاد و انشعابی دوباره
احمدی نژاد در حالی در سال 84 رییس جمهور ایران شد که جناح چپ که حالا دیگر عنوان اصلاح طلب در سپهر سیاسی ایران برایش تثبیت شده بود با دو کاندیدا وارد صحنه انتخاباتی شده بود. مصطفی معین نماینده اصلاح طلبان مدرنتر و مهدی کروبی به عنوان دبیرکل مجمع روحانیون به نمایندگی از اصلاح طلبان سنتی . نکته قابل توجه این بود که مجمع روحانیون مبارز ترجیح داد از دبیرکل خود در آن انتخابات حمایت نکند و همین امر باعث شد تا مهدی کروبی با گلایه فراوان مجمع را ترک کند و حزب اعتماد ملی را تاسیس کند. او بعد از ناکامی تاریخی اصلاح طلبان به خاطر تشتت نظرات و برخی کوته فکری ها در این جریان در انتخابات 88 به پشتوانه حزب خود کاندیدا شد. کاندیداتوری او در مقابل میرحسین موسوی که تا به نوعی می توان آنها را در یک جناح تعریف کرد با انتقادات زیادی روبرو شد و این بهانه را به مجمع روحانیون مبارز داد تا با حضور میرحسین موسوی بازهم از دبیرکل سابق خود حمایت نکند.
انتخابات 92 و اجماع روی یک عضو جامعه روحانیت!
اتفاقات سال 88 و محدودیت هایی که برای اصلاح طلبان پیش آمد کار را به جایی رساند تا هم اصلاح طلبان مدرن که حالا دیگر فقط مشارکتی ها را شامل نمی شد و هم اصلاح طلبان سنتی همچون مجمع روحانیون مبارز راهی جز حمایت از حسن روحانی که منتسب به روحانیون جناح راست و عضو جامعه روحانیت بود، نداشته باشند. اتفاقی که علی رغم تمامی اختلاف نظرات بنا بر آنچه از آن به عنوان مصلحت عمومی نام برده شد در سال 96 هم تکرار شد.
پایان نقش آفرینی روحانیون چپ نزدیک است؟
در حال حاضر و در زمان نگارش این نوشتار وضعیت اصلاح طلبان به هیچ وجه مساعد نیست. آنها نتوانسته اند پاسخ قانع کننده ای برای مطالبات نادیده گرفته شده مردم بیابند. از شش سال عملکرد روحانی گرفته تا آن چه از اصلاح طلبان شورا و مجلس دیده ایم هیچ کدام نتوانسته اند رضایت مردمی که با امید رای داده بودند را جلب کند و امروز سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان به طرز ناگواری اگر نگوییم از بین رفته است باید بگوییم در معرض از بین رفتن است. سید محمد خاتمی هم به عنوان لیدر جریان اصلاحات محبوبیت گذشته خود را از دست داده است. حوادث دی ماه 96 و بیانیه مجمع روحانیون مبارز که در آن از معترضان تحت عنوان آشوبگر و عناصر فرصت طلب نام برده شده بود نقش بسیار زیادی در کاهش محبوبیت خاتمی و تشکل متبوعش داشت. نگارنده معتقد است اگر چه مجمع روحانیون هنوز به محاق نرفته و گاهی به عنوان یک تشکیلات سیاسی جلساتی برگزار می کند اما با تفکیک خاتمی به عنوان شخص خاتمی عملا مجمع روحانیون در تصمیم گیری های اصلاح طلبان تاثیر خود را از دست داده است و اگر اصلاح طلبان در آینده سیاسی ایران مجددا قدرت بگیرند نقش آفرینی روحانیون در آن ازهمین مقدار فعلی هم کمتر خواهد بود.