سلام نو – سرویس اجتماعی: یک روانشناس معتقد است خانواده ها کنکور را به صورت غول وارد ذهنیت فرزندان خود می کنند در حالی که کنکور تنها مسیر راهیابی به زندگی بافضیلت و پرآرامش نیست.
به گزارش سلام نو، دکتر علی صاحبی، موسس نمایندگی موسسه بین المللی ویلیام گلاسر در ایران در گفتوگو با سلام نو در رابطه با تاثیر خانواده ها بر دانش آموزان در سال کنکور اظهار کرد: خانواده ها اگر یک دانش بهتر، اطلاعات معقول تر و یک فلسفه زیست بهتری برای خودشان پیدا کنند می تواند استرس ناشی از این آزمون را مدیریت کند. مشکل والدین نسل جدید که در حال حاضر فرزند دانش آموز دارند مشکلشان این است که شرایط و فرآیندهای فرزندپروری را نه در جایی آموخته و نه تلاش دارند که آن را فرا بگیرند. خانواده ها باید بتوانند یک فلسفه ای برای زندگی خودشان پیدا کنند که تمام خشنودی و رضایت از زندگی را در موفقیت های آکادمیک ندانند و بدانند که فرزندانشان می توانند زندگی های خوبی داشته باشند حتی اگر رتبه کنکور 100 یا 200 یا 1000 نداشته باشند و برعکس می توانند زندگی بسیار رذیلانه ای داشته باشند حتی اگر رتبه یک کنکور را داشته باشند.
او افزود: بچه ها باید بتوانند مهارت زندگی مهارت مدیریت مالی داشته باشند، درآمد بتوانند کسب کنند و در جامعه نوع دوستی کنند و شفقت بورزند. بچه ها قرار است انسان باشند نه فقط دستاورد علمی و آکادمیک داشته باشند. منابع و سرچشمه های متفاوتی برای خوب زیستن و اخلاقی زیستن وجود دارد. اگر خانواده ها این نکته را دریابند خواهند دید که هم خودشان استرس کمتری خواهند داشت هم بچه هایشان.
این روانشناس با اشاره به لزوم آموزش سه پایه مهم زندگی به فرزندان گفت: والدین باید الگوهای شخصیت سالم و زندگی اخلاقی و خوش را به فرزندان خود معرفی کنند سه پایه زندگی را در آنها تقویت کنند. اول اینکه بچه ها باید یک بنیه مالی خوب داشته باشند که نیازمند کسی نباشند تا از پس زندگی خود برآیند. در این زمینه نیازی به ثروت و شهرت نیست. دوم اینکه نیاز دارند در قلب خانواده زندگی و در گستره خانواده ارتباط خود را به خوبی حفظ کنند و سوم اینکه دوستان خوبی داشته باشند تا با یکدیگر کار کنند، روی هم حسابی کنند و در مواقع ضروری روی یکدیگر حساب باز کنند.
صاحبی همچنین بیان کرد: کنکور تنها مسیر راهیابی به زندگی بافضیلت و پرآرامش نیست. راه های مختلفی برای رسیدن به سعادت در این زندگی وجود دارد که دانشگاه و تحصیلات هم می تواند این امر را تسهیل کند اما اصلا ایجاد کننده آن نیست.
او با بیان اینکه نه کنکور نه هیچ رخدادی به خودی خود نمی تواند ماشین تولید استرس باشد، تصریح کرد: این وقایع، رخدادها و اتفاقات گذشته و آنچه در محیط در حال رخ دادن است نمی تواند ما را خشمگین، غمگین یا عصبانی کند. نوع برداشتی که ما از واقعه داریم ما را دچار استرس، تنش ، خشنودی، ناراحتی و ... می کند. بنا براین کنکور به خودی خود برای همه افراد در تحصیل وجود دارد اما چرا برخی آنقدر استرس می گیرند که همه مطالب در جلسه امتحان فراموششان می شود و عده دیگری خیلی راحت امتحان می دهند. آن چیزی که باعث استرس است ادراک یا فهمی است که هر دانش آموز دارد. اگر بخواهیم درست تر بگوییم باید بپرسیم هر خانواده چه برداشتی از کنکور دارند؟ هر مدرسه چه برداشتی دارد ؟ چگونه این برداشت را به دانش آموزان منتقل می کنند؟ دانش آموزان در محیط مدرسه ، محیط اجتماع چه تفسیری از کنکور دارند و چرا فکر می کنند موفقیت در کنکور به معنای توسعه و فضلیت است یا عدم موفقیت را یک شکست و ناکامی میبینند؟
صاحبی ادامه داد: بستگی دارد چه تعبیری از کنکور داشته باشیم. ما خوشبختانه پدر و مادری داشته ایم که نه ادعای سواد داشته اند و نه تمام زندگی خود را در کنکور می دیدند و نه بیش از اندازه اهمیت به کنکور می دادند. والدینی بسیار شکیبا و عاقبت اندیش داشتیم که به ما می گفتند خوب درس بخوانیم تا خوب نتیجه بگیریم. بنابراین ما خوب درس می خواندیم و با آرامش سر جلسه امتحان می رفتیم و فکر نمی کردیم اگر امتحان را بد بدهیم زندگیمان افتضاح می شود.
او با برشمردن خانواده ها به عنوان مشکل اصلی در کنکور اظهار کرد: در دوره ما نه والدین حس رقابتی در ما ایجاد کردند و نه مدارس ما حس رقابت را ایجاد کردند. کنکور به نوعی در سراسر جهان وجود دارد. همه کشورهای دنیا معیارهایی برای رقابت دارند. هرکسی در دانشگاه های معتبر جهان نمی تواند وارد شود. اما چرا در دنیا برای رسیدن به دانشگاه های خوب استرس وجود ندارد؟ چون در آنجا محیط به دانش آموز می گوید سرنوشت در جای دیگری هم وجود دارد. در جای دیگری هم می توانی موفق بشوی.
این روانشناس افزود: به طور کلی عوامل بیرونی نقشی در استرس ندارند بلکه آن تفسیری که ما ارائه می دهیم مهم است. باید تفسیر خردمندانه تر و معقول تری از کنکور ارائه داد و به این شکل القا نکنیم که همه تخم مرغ های هستی و آینده افراد در سبد کنکور است.
صاحبی با اشاره به تربیت عدد و رقمی دانش آموزان یادآور شد: امتحانات مدارس، والدین، معلمان، نظام آموزش و پرورش حاکم بر هر مدرسه و هر کلاس و ذهنیت هر معلم باعث می شود که دانش آموز با معیار عدد و رقم بار بیاید. کدام بچه ای را می شناسید که روز اولی که به مدرسه می رود دغدغه نمره داشته باشد. از کوزه همان برون تراود که در اوست. شما در کوزه چه ریخته اید که توقع دارید معیارها عدد و رقمی نباشد؟ وقتی معیارهای اولیه در خانواده و مدرسه عدد و رقم است بچه ها هم فقط با همین معیار خود را می سنجند و این مربوط می شود به ساختار نظام آموزش رسمی یعنی مدرسه و ساختار نظام آموزش غیررسمی یعنی خانواده.
مترجم کتاب تئوری انتخاب ویلیام گلسر خاطرنشان کرد: به نظر من بهترین کار این است که در نظام آموزشی برویم به سراغ الگوی مدارس کیفی. در مدارس کیفی آن چه اهمیت دارد این است که بچه ها در محیطی کیفی که در آن رفاقت و شفقت و نوع دوستی به علاوه یادگیری وجود دارد، باشند و در آنجا بتوانند با یکدیگر تعامل کنند چرا که هدف اصلی مدرسه رفتن زندگی کردن در دوران رشد است. در این زندگی سواد یاد می گیرند، مهارت یاد می گیرند و خودشان را گسترش می دهند. بچه ها باید بتوانند یادگیری مشارکتی و یادگیری گروهی را در مدرسه بیاموزند تا با مشارکت با هم و با یادگیریهای گروهی به سمت پروژه های کیفی بروند و پروژه هایی را انجام دهند که از آن لذت ببرند و به آن افتخار کنند. یک مدرسه کیفی همچون مثلث سه ضلع دارد. یک بخش آن پیشرفت آکادمیک یا یادگیری های علمی و دانشی است. یک بخش دیگر آن اجتماعی شدن بچه ها است تا همکاری و تعامل و حل تعارض را یاد بگیرند و بخش دیگر هم یادگیری مسئولیت اجتماعی است که باید بچه ها آن را بیاموزند.