من قبلاً از چند مفهوم برای توصیف جامعه ایران استفاده کردهام که هرکدام وجهی از آن را توضیح میدهند، مفاهیمی نظیر «جامعه مسائل حلنشده»، «جامعه در خطر» یا جامعه «دستورزان گنگزبان» اما در همه آنها وجه مهمی از جامعه ایران مغفول است. ما به مفاهیم دیگری برای توصیف این جامعه نیازمندیم. توصیف کردن، راهی به سوی گمانهزنی و شناخت واقعیت، اندیشهورزی جمعی و دنبال راهحل بودن است.
بخش مهمی از مردم ایران امروز، در این وصف مشترکاند که در نوعی رزم ذهنی و عینی مدام به سر میبرند. گفتوگوی درونی هر ایرانی، رزمی مدام با موجودیتهایی است که تصور میکند او را محدود، مستأصل، ناخرسند، بیآینده یا گریزان کردهاند. همین گفتوگوی دائم او را خیلی زود از دنیای زندگی روزمره، سریع به دنیای سیاست (در وسیعترین معنای آن، دنیای قدرتهای خرد و درشت) پرتاب میکند. هر ایرانی درگیر صورتهای هر چه بیشتر آشکارشوندهای از قدرت است. چند مثال: اکثر نوازندگان موسیقی در دنیا، بر سر صحنه هنرنمایی می کنند، اما در ایران از نوآموزی که ساز به دست می گیرد تا آنکه سر صحنه اجرا می کند، درگیر نوعی رزم با محدودیتها و ممنوعیتهای موسیقی است.
هنرپیشههای دنیا روی فرش قرمز، درگیر رقابت هستند، اما تصویر رزم با محدودیت ارائه نمیکنند. آنها هم با تصویرهای بایسته، انگهای سیاسی، و تقسیمبندیهای خوب و بد برآمده از قدرت، منازعه میکنند. هر ایرانی کاربر تلگرام یا بقیه شبکههای اجتماعی، درگیر رزمی پیگیر برای یافتن و فوروارد کردن متن یا تصویری است که وضع موجود، گذشته یا تصویر آینده را به چالش بکشد.
علاوه بر نوازنده و هنرپیشه، هر کنشگر دیگری هم درگیر رزم بیوقفه برای به چالش کشیدن قدرت سیاسی، نظم فرهنگی، وضعیت محیط زیست، بوروکراسی و... است. خود شما بشمارید که از دیروز تا امروز، چندبار وجوه مختلف قدرت، جامعه، فرهنگ، محیط زیست و... را در زبان، فوروارد کردن پستهای شبکههای اجتماعی و رفتارتان به چالش کشیدهاید. اگر پایه باشید، فاصله زمانی نشستن در تاکسی یا اسنپ تا ورود به دنیای رزمهایی که برشمردم، کمتر از یک تا دو دقیقه است مگر آنکه عمداً سکوت کنید.
نقدها به جای خود، اما خودزنی هم بخشی از این رزم بیامان است. این رزمندگان، اکثریت چیزهای خودی، از اخلاق و رفتار ایرانی تا نهادها، تاریخ و آداب و رسوم را مفصل میزنند. شمار زیادی از ایرانیان به «شهروندان رزمنده» فضای واقعی و مجازی بدل شدهاند که در کنار زندگی روزمره، بر بنیانهایی از واقعیت و تصویرسازی، میرزمند.
حسن ریوندی، کمدین مشهور این سالها، بسیاری از شوخیهایش با عبارت «ما ایرانیها همه چیمون با خارجیها فرق میکنه» شروع می شود. موفقیت او شاید تا اندازهای محصول بازتاب یافتن خصیصه رزمندگی جامعه در گفتار و شوخیهای اوست. او شاید بلندگوی نافذ و دوستداشتنی این رزم است.
تصور میکنم همه جوامع به درجاتی با این پدیده مواجه هستند، اما گسترش فزاینده و عمیق شدن آن هم مستلزم تبیین است، یعنی باید شکلگیری آنرا توضیح داد و هم باید فکر چاره بود. همهجایی شدن سایه قدرت سیاسی به نحوی که هیچ عرصهای را بیرون از خود باقی نگذاشته، هدفی را که رزمندگان با آن رزم میکنند تعریف میکند. مهم نیست مداخله قدرت سیاسی در عمل رخ میدهد یا نمیدهد – که اغلب رخ میدهد – بلکه مهم این است که مدعای مداخله دارد. ناکارآمدیهای حکمرانی رزمندگان را در درستی مدعاهاشان استوارتر میسازد.
رزم ذهنی و عینی میلیونها ایرانی، فرسودگی و خستگی، نارضایتی و استیصالی خلق میکند که جامعه را عینی و ذهنی در معرض خطر قرار میدهد. من قبلاً مفهوم «جامعه برهه حساس» را بهکار بردهام. «برهه حساس» و «رزم ذهنی و عینی مدام» هر دو این کارکرد را دارند که شهروند را در تعلیق، ابهام، امکان سلب مسئولیت از خود، عصبانیت و روحیه «مهاجم ترسو» قرار دهند. «مهاجم ترسو» وضعیتی است که فرد عصبانی و مستعد عمل است، اما از ترس انفعال پیشه میکند و به تدریج فسیل میشود، «احساس بیقدرتی» را در خود نهادینه کرده و مستعد فروپاشی ذهنی و اخلاقی میشود. جامعه رزمنده سبب بیاعتمادی، و متقابلاً بیاعتمادی مسبب تشدید خصیصه رزمندگی شهروند است. نظام سیاسی است که باید تعامل جدیدی را با مردم آغاز کند و جامعه را به تدریج از وضعیت «#جامعه_رزمنده» خارج کند. امنیت و توسعه پایدار خروجی تداوم این وضعیت نیست.
محمد فاضلی - جامعه شناس