محمود سریع القلم، استاد علوم سیاسی در یادداشتی می نویسد: کسب اعتماد و اعتبار یک فرد، یک بنگاه و یک دولت از آنجا ناشی می شود که کارها را شفاف، منظم و با یک دید بیست، سی و یا چهل ساله انجام دهد. 

از عمر بسیاری از ساختمان ها در وین، برلین، فلورانس و مادرید چند قرن می گذرد و علی رغم تغییرات بنیادی در مشاغل و سبک زندگی، همچنان قابل استفاده هستند. بعضی افراد روزی دوبار بیشتر چای نمی خورند و یا سیستم تغذیه خود را به گونه ای مدیریت می کنند که بعد از ساعت هشت شب، دیگر چیزی نخورند. باز افرادی پیدا می شوند که از اتومبیل، کفش، بهداشت دندان، لباس و چشم خود مراقبت می کنند. کدام انرژی و انگیزه است که شهروندی را اقناع می کند که هفته ای حداقل سه بار و هر بار، حداقل یک ساعت ورزش جدی کند؟ و در هر شرایطی، این ورزش را به عنوان برنامه ثابت خود قلمداد کند.

بعد می رسیم به مدارهای بزرگتر زندگی. کدام فکر و انرژی موجب می شود تا فرد، از زبان و نحوه صحبت کردن خود با دیگران مراقبت کند؟ چگونه می شود یک دوستی، به مدت نیم قرن تداوم پیدا می کند؟ چگونه می شود دو نفر در حدی وصف ناپذیر به هم اعتماد می کنند؟ چگونه یک کار مشترک اقتصادی و یا یک طرح اجتماعی آغاز شده، به پایان می رسد و سرآغاز کارهای مشترک بعدی می شود؟ چه نوع محاسباتی در ذهن اعضای یک خانواده صورت می گیرد تا کلید منزل خود را به دیگری بدهند؟ چگونه می شود مردم به محصولات یک شرکت نسبت به دیگر شرکتها، بیشتر اعتماد پیدا می کنند؟ چرا در تمامی محصولات، بعضی شرکت ها و نام ها، سرآمد هستند؟

باز می رسیم به مداری بزرگتر. رابرت موگابه (رئیس جمهور سابق زیمبابوه) و نلسون ماندلا هر دو علیه استعمار و نژادپرستی سال ها مبارزه کردند اما وقتی به قدرت رسیدند، دو نوعِ بسیارمتفاوت رفتار کردند. نلسون ماندلا علی رغم اصرار مردم فقط یک دوره ریاست جمهوری قبول کرد، ولی رابرت موگابه با فشارهای داخلی و بین المللی پس از 37 سال قبول کرد از قدرت کناره گیری کند. تاریخ از موگابه به نیکی یاد نخواهد کرد ولی ماندلا، الگوی درستی، انسان دوستی، انصاف، گذشت و صداقت باقی خواهد ماند. چرا این دو انقلابی، در قدرت دو نوع رفتار کردند؟ نگاه درازمدت ماندلا به قدرت باعث شد تا مدت زمان ریاست جمهوری خود را محدود کند. چگونه یک کشور و یا یک ملت در دنیا خوش نام می شوند؟ چرا دانمارک و دانمارکی ها، نروژ و نروژی ها و ویتنام و ویتنامی ها در صدر اخبار جهان نیستند؟ زیرا می دانند برای رشد و توسعه، باید خیلی سر و صدا نکرد. چرا 5/4 میلیارد نفر آسیایی به آرامی در حال ثروتمند شدن هستند؟ ولی خاورمیانه با 415 میلیون نفر جمعیت، یک سوم واردات اسلحه جهانی را دارد و در پنج سال اخیر، واردات تسلیحات آن، 87 درصد افزایش یافته است چون خاورمیانه ای ها، مسائل امنیتی را میان خود حل نکرده اند. چرا بعضی کشورها بدون منابع طبیعی مانند کره جنوبی، موفق و برتر می شوند؟ (تولید ناخالص داخلی: 53/1 تریلیون دلار) ولی روسیه با منابع طبیعی بسیار ممتاز، ریشه های عمیق تاریخی و 11 ساعت فاصله زمانی در جغرافیای پهناور آن، به تقریباً تساوی تولید ناخالص داخلی با کره جنوبی دست می یابد. (تولید ناخالص داخلی روسیه: 57/1 تریلیون دلار). چرا خروجی های کشورها این قدر با هم متفاوت است؟ آیا ریشه این خروجی ها در فکر است یا منابع طبیعی؟

طبیعی است که سرنوشت افراد، جوامع، بنگاه ها و کشورها دلایل متنوعی دارد ولی مطالعات گسترده توسعه کشورها به وضوح نشان می دهد که روش و نحوه فکر کردن و مجموعه افکاری که در نخبگان سیاسی کشورها جاری است و در نهایت با سیستم آموزشی، رسانه ها و قرارداد اجتماعی به جامعه منتقل می شود، تعیین کننده است. دو واژه و مفهوم در اینکه چرا خروجی های کشورها این قدر با هم متفاوت هستند کلیدی اند. اول، مفهوم مراقبت و نظارت و دقت در برخورد و دوم، مفهوم، درازمدت فکر کردن، محاسبه کردن و برخورد کردن با موضوعات و پدیده ها. از بند کفش گرفته تا جاده ها، از بهداشت دندان گرفته تا زیر یک درصد نگه داشتن نرخ تورم، از چک آپ های مرتب اتومبیل گرفته تا برداشتن ویزا میان همسایگان، از خوب نگه داشتن تلفن همراه گرفته تا تنفس هوای پاکیزه برای شهروندان، از وسط صحبت دیگران نپریدن گرفته تا کسب سهم بازار مطمئن جهانی در کالاهای رقابتی و صدها موضوع دیگر عموماً محتاج مراقبت دائمی و از آن مهمتر داشتن دید و افق درازمدت است. آدمی برای آنکه بخواهد چیزی را برای درازمدت داشته باشد بیشتر مراقب است الآن چه می گوید، چگونه رفتار می کند و یا به چه صورت واکنش نشان می دهد. اگر فردی در بیست سالگی به خود بگوید: من از دندان های خود می خواهم شصت سال دیگر استفاده کنم، به نوعی دیگر و با دقت بالا و هر روز از دندان های خود مراقبت می کند.

اگر مردم یک جامعه به خود بگویند این کشور، دهه ها بلکه قرنها باید با ثبات، پیشرفته و محترم باقی بماند، از آشغال پرت نکردن گرفته تا تلاش برای حفظ کشور، کوشش می کنند. شاید مهمترین معیار در حفظ همسایگی، دوستی، کار اقتصادی و مراودات، نگاه درازمدت است. وقتی شخصی، کسی را پدیده ای درازمدت تلقی کند به او دروغ نمی گوید زیرا دروغ بالاخره برملا می شود حال دو ساعت طول بکشد یا دو دهه. وقتی هم برملا شد، به اعتماد و همکاری به شدت لطمه می زند. بین شفاف بودن ژاپنی ها و اعتبار کالا و کشورشان در جهان، رابطه ای عمیق وجود دارد زیرا شفافیت، اعتبار و اعتماد می آفریند. وقتی به موضوعی درازمدت بیاندیشیم ابهام کم می شود. ژاپنی ها دنبال این نبوده اند تا شش ماه، مصرف کنندگان را راضی نگه دارند. بلکه استراتژی، راضی نگه داشتن مصرف کنندگان کالاهای ژاپنی و سرمایه گذاران خارجی برای دهه هاست و بر همین اساس، ژاپنی ها شفاف عمل می کنند تا اعتبار کسب کنند. رفتارهای باثبات، متداوم و قابل پیش بینی است که به کارآمدی و رشد می انجامد آنچه بدان Consistency گویند. از این رو، کسب اعتماد و اعتبار یک فرد، یک بنگاه و یک دولت از آنجا ناشی می شود که کارها را شفاف، منظم و با یک دید بیست، سی و یا چهل ساله انجام دهد. چنین رهیافتی، دروغ و بی صداقتی را به حداقل ممکن تبدیل می کند و سرنوشتی با کیفیت و رضایت می سازد.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید

***