نویسنده: مصطفی مطهری؛ دکترای علوم سیاسی و کارشناس مسائل شبه جزیره عربستان
تیرگی روابط فی مابین تهران و واشنگتن در طول چهار دهه گذشته به عاملی کلیدی برای شکل مناسبات درون منطقه ای شده است؛ به طوری که آن دسته از کشورهایی که بنا به دلایلی با نظام سیاسی در ایران و گرایش های سیاسی متصاعد و متساطع شده از آن اختلاف و یا حتی تعارض مبنایی – راهبردی دارند در طول این سال ها تلاش کرده اند با مشخص کردن علائم و خطوط تعارض با ایران، در درون بازیِ ستیز واشنگتن با تهران در کنار ایالات متحده آمریکا قرار بگیرند.
با تشدید مناقشات میان واشنگتن با تهران در چند ماهه اخیر، که بر پایه دو ستونِ ارسال پیشنهاد مذاکره واشنگتن به تهران و شدت بخشی تحریم ها برای وارد سازی حجم وسیعی از فشارها به تهران شکل گرفته، میدان زورآزمایی های ائتلافی با موضوع(text) ایران ستیزی در ذیل پیروی از الگوی زمینه ای(context) هژمونیک ایالات متحده آمریکا را برای کنش گری بازیگران منطقه ای که در تعارض تاریخی با تهران قرار دارند به طرز خاصی فراهم شده است. در واقع هر یک از کشورهایی که در چارچوب تعارضات منطقه ای در قرینه مخالف و متعارض با ایران قرار دارند تلاش کرده اند از این وضعیت پیش آمده به نحو احسن استفاده کنند و از شرایط موجود بیشترین منفعت را از حیث اعتباری – سیاسی کسب کنند.
از جمله مواردی که در این باره قابل توجه است حس رقابت جویی میان این گروه از کشورها در شرایط موجود در زمینه دشمن تر نشان دادن خود با سیاست های ایران به ایالات متحده آمریکا در ذیل راهبرد سیاست ایران ستیزی است. به طوری که هر یک از این رقبای منطقه ای ایران اگر چه در ذیل سیاست محدود سازی تهران در یک جبهه در کنار ایالات متحده آمریکا قرار دارند اما در بطن این ساختار شکل یافته از ایران هراسی تلاش دارند با کنار زدن دیگر متحد، عرصه رقابت را به رقیب خود نبازند.
عربستان سعودی و امارات متحده عربی نمونه واضح و بدیهی رویکرد تشریحی از وضعیت ایران ستیزی ها از شرایط موجود هستند. اگرچه ریاض و ابوظبی چند سالی است در یک اتحاد نمادین با هم در ارتباط با مسائل منطقه ای قرار دارند و همواره در ظاهر امر تلاش کرده اند حضور توأمانی در عرصه منطقه ای با یک موضع گیری واحد داشته باشند اما اختلافات و تعارض منافع و انتظارات حصولی از کسب منافع بیشتر میان این دو واحد جغرافیایی عربی موضوعی نبوده است که از دید رسانه و تحلیل گران مخفی بماند. تعارض منافع آنها در قالب ائتلاف متجاوز سعودی به یمن در طول چند ساله اخیر، نحوه مواجهه آنها با جریانات اسلامی مانند اخوانی ها (در یمن)، کنشگری های ابوظبی در مسیر هژمونی گرایی با تکیه بر نظم جدید عربی با محوریت ابوظبی و کنار زدن سعودی به عنوان یک تصمیم گیر سنتی در مناسبات میان اعراب در شورای همکاری، اتحادیه عرب و حتی در آفریقا نمونه هایی از تعارض سیاست های راهبردی آنها ورای اتحاد موضوعیِ است که میان طرفین منعقد شده است.
راهبرد ایران هراسی و تلاش برای ترویج منطقه ای و جهانی آن بخش اعظم و غالب اتحاد موضوعی میان ریاض و ابوظبی است. اتفاق نظر میان این دو کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس در ارتباط با محدود سازی فعالیت های منطقه ای ایران و فراهم سازی بسترهای انزوای ایران در منطقه، اگر چه فصل مشترک میان آنهاست اما هر یک آنها در ذیل حصول به هدف مشترک تضعیف ایران، منافع دولت متبوع خود در عرصه سیاست خارجی ولو با محدود کردن طرف دیگر را دنبال می کنند. به طوری که هر چند شق همکاری های این دو کشور در زیر مجموعه هرم پروژه ایران هراسی واشنگتن قابل تحلیل است اما نباید این نکته را فراموش کرد که هم ریاض و هم ابوظبی اهداف و برنامه های درجه گذاری شده خود را در مسیر کامیابی این پروژه اولویت بندی کرده اند. به نحوی که اگر اولویت اولیه تضعیف و یا حتی ساقط نظام سیاسی ایران باشد اولویت های بعدی بیش از آنکه گروهی و یا ائتلافی تعریف شود برای آنها فردی و در قالب دولت – ملت های سعودی و یا اماراتی تعریف می شود. بدان معنا که رویکرد معامله گریانه در معادلات منطقه ای و عرصه خارجی برای ریاض و ابوظبی ماهیتاً با ویژگی های به صرفه بودن و مقتصدانه با اهداف سیاستگذاری شده دولتی یا حاکمیتی معنا گرفته است تا ائتلافی.
با این حال در روند بازی رقیب – متحدهای سعودی – اماراتی در مسیر پروژه ایران هراسی که ایالات متحده آمریکا مبدع و مجری جهانی آن است که در احوالات کنونی مناقشه میان واشنگتن – تهران که به بالاترین سطح خود در طول سالیان گذشته رسیده است باید گفت که سعودی ها از کنش گری فعال تری در این راستا برخوردار بوده اند. و این بدان معنا نیست که ابوظبی منفعل بوده و با کنار نشستن، میدان را برای ریاض باز گذارده و همه چیز را به آنها سپرده است. بلکه آنچه موجب شده تا ریاض پرکارتر باشد علاوه بر دشمنی تاریخی میان ریاض و تهران، تجربه و سابقه ای است که ریاض در این باره دارد. که تجربه تقابل گرایی با ایران و سابقه بیشتر فعالیت در عرصه مناقشات منطقه ای در کنار قدرت های جهانی شامل سابقه ای می شود که سبب شده تا ریاض در موقعیت برتری نسبت به ابوظبی داشته باشد. به طوری که این تجربه اندوزی های سعودی، علتی مهم و کلیدی در این باره محسوب می شود که توانسته است به کمک ریاض بایید تا در روند مذکور از ابوظبی که تجربه اندک و بمراتب کمتری دارد پیشی بگیرد.
واقعیت امر این است که عربستان سعودی به عنوان یک متحد استراتژیک برای واشنگتن در منطقه (بنا بر آنچه خود سعودی ها مدعی آنند) در ارتباط با موضوع ویژه ایران در شرایط کنونی، بیشتر به عنوان یک دنبال کننده و یا پیرو در درون برنامه های واشنگتن برای تضعیف تهران به ایفای نقش می پردازد؛ به عبارت جامع تر این که جهت گیری سعودی ها در رابطه با فضای تنشی موجود میان واشنگتن – تهران، بیش از آنکه مستقلانه باشد متأثر از عملکردهای رفتاری و تصمیم گیری های چالشی – تنشی واشنگتن در این باره است.
به واقع عمل کردن ریاض به عنوان مجری رسانه ای واشنگتن در منطقه و در مورد ویژه منازعه واشنگتن - تهران، برآیند ترجیحات سیاسی سعودی و حرکت کردن ریاض در مدار تمدنی غرب (آمریکا) است. اگر چه نمی توان گفت که این رویکرد مذکور در قالب حاکمیت سعودی مختص به وضعیت امروز حکمرانان سعودی است بلکه باید اذعان کرد این جهت گیری ها و موضع گیری ها ریشه در تاریخ نظام فکری – ساختاری – عملی سعودی ها دارد. با این حال با قاطعیت می توان این ادعا را داشت که اتخاذ و فعال شدن این سیاست راهبردی از سوی سعودی ها یعنی علاوه بر پیروی محض، انجام فعالیت های موازی همسو با گرایش ها پیرو الگوی هژمون (آمریکا) که منجر به فعال کردن دستگاه سیاست خارجی آنها شده مختص به دوره کنونی قدرت سیاسی در نظام سعودی است.
از این رو سوژه ایران ستیزیِ رقیب – متحدهای سعودی – اماراتی با توجه به شرایط موجود و مطالبات متعارض هریک از آنها از ائتلاف موضوعی شکل گرفته، می تواند واگرایی در تعارض را فراهم آورد. به واقع در عبارت جامع تر این که، به طور بالقوه تضاد مساعی در منافع اکتسابی و پتانسیل های موجود در آن که در حجم انتظارات و تقاضاهای قرینه طرفین سعودی – اماراتی رخ نمایی می کند قابلیت آن را داراست تا کانون تعارضات مطالباتی از اتحاد یا ائتلاف را به کانونی برای تنش میان آنها مانند آنچه در روابط ریاض با دوحه اتفاق افتاد، تبدیل کند. از این رو به نظر می رسد موضوع ایران و تلاش برای در صدر قرار گیری رسانه ای در این عرصه، کلید پوشالی بودن دو ستون ائتلافی شورای همکاری خلیج فارس را خواهد زد.
دیپلماسی ایرانی/