نویسنده: احمد زیدآبادی، روزنامه نگار
برجام در آستانه نابودی کامل قرار گرفته است. از همین رو سه کشور قدرتمند اروپایی به تکاپو افتادهاند تا بلکه راه نجاتی برای آن پیدا کنند.
از نگاه اروپاییها نابودی برجام به معنای پایان دیپلماسی و ورود به مرحله حل مشکل از راه زور است؛ چیزی که به نظر آنها، برای تمام طرفهای درگیر در ماجرای هستهای ایران فاجعهبار خواهد بود.
بر همین اساس، مسئولان بریتانیا، فرانسه و آلمان تقریباً در تمام سطوح نسبت به عواقب پر خسارت نابودی برجام هشدار میدهند و گویا درصدد دست زدن به ابتکاری دیپلماتیک برای حل یا کاهش تشنج بین ایران و آمریکا در این زمینه هستند.
در این میان، جرمی هانت، وزیر امور خارجه بریتانیا سفری را به بروکسل برنامهریزی کرده است تا با شرکای اروپایی خود راهکار تازهای را برای حفظ برجام به بحث و گفت وگو بگذارد.
به نظرم اگر راهکار مورد نظر هانت، با استقبال فرانسه و آلمان روبه رو شود، آنگاه تحرک دیپلماتیک جدیدی از سوی اروپا برای کشاندن ایران و آمریکا بر سر میز مذاکره آغاز خواهد شد که احتمالاً آخرین نوع از این گونه تحرکات از سوی اروپا خواهد بود.
موضع اروپاییها در مورد برجام روشن است گرچه عموماً مورد سوء فهم نیز قرار میگیرد. آنها خواهان ادامه اجرای این پیمان بنا به تفسیر خاص خود هستند. در حقیقت اروپاییها نیز مانند دولت باراک اوباما به این امید امضای خود را پای برجام گذاشتند که ایران با ورود به این پیمان امنیتی با غرب، گام به گام در جهت حل تمام اختلافات خود با آمریکا و اروپا حرکت کند و بدین طریق برجامهای دیگری بخصوص در باره نقش منطقهای ایران و صنعت موشکی آن شکل گیرد.
بنابراین، ابتکار احتمالی اروپاییها این خواهد بود که آمریکا در جدول زمانی مشخصی، معافیت فروش نفت ایران تا سقف معینی را باز گرداند و همزمان، ایران نیز برای حل سایر اختلافات خود با غرب بر سر میز مذاکره با آمریکا به صورت دوجانبه یا چند جانبه بنشیند.
به نظر میرسد دولت آمریکا به شرط اطمینان از حضور ایران در پای میز مذاکره با زمانبندی مشخص، با چنین ابتکاری مخالفت نکند، اما موضع ایران در این زمینه مبهم است.
حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران در سخنان اخیر خود از آمادگی برای مذاکره با آمریکا به شرط بازگشت آن به برجام خبر داده است. با این حال، او مشخص نکرده که در صورت بازگشت آمریکا به برجام ایران در مورد چه مسائلی حاضر به مذاکره با آمریکاست.
اگر سخنان روحانی به معنای آمادگی برای مذاکره بر سر دستیابی به توافقهای تازهای تحت عناوین برجام 2 و 3 و 4 ... باشد، در آن صورت تلاش دیپلماتیک اروپا برای پُل زدن بین مواضع ایران و آمریکا احتمالاً شانسی برای موفقیت خواهد داشت، اما اگر منظور او از مذاکره صرفاً گفت وگو در باره چگونگی اجرای برجام هستهای باشد و لاغیر، قاعدتاً اروپاییها ابتکار عمل خود را شکست خورده خواهند دید.
اگر فرض را بر آن بگذاریم که منظور روحانی از مذاکره با آمریکا تمایل به حل تمام اختلافات فیمابین است، در آن صورت این پرسش مطرح میشود که آیا او از جانب خود این مسئله را مطرح کرده است و یا اینکه اجماع نظام سیاسی را هم پشت سر خود دارد؟
اگر روحانی صرفاً علایق خود را مطرح کرده باشد که طبعاً کاری از پیش نخواهد رفت، اما اگر از جانب نظام سیاسی سخن گفته باشد در آن صورت باید به دنبال شاهد و قرینهای علنی از تأیید این موضع از طرف دیگر ارکان نظام بود.
واقعیت این است که تا کنون چنین قرینه ای دیده نمیشود و حتی قرائن عکس آن را نشان میدهد. از این رو، مسئولان ایرانی پیش از هرگونه مواجهه با ابتکارات سیاسی طرفهای خارجی، ابتدا باید تکلیفشان را با همدیگر روشن کنند وگرنه زمان در بی تصمیمی میگذرد و عواقب زیانبار خود را به بار میآورد.