سلام نو - سرویس سیاسی: آیتالله سید محمود طالقانی هنوز که هنوز است از محترمترین چهرههای انقلاب بین تمام طیفهای سیلسی و اجتماعی است که وفات زودهنگامش باعث شد ایران بسیار زود از وجودش محروم شود. ۱۹ شهریور سالروز وفات ایشان است.به همین مناسبت گفتوگوی تصویری ما با سید مهدی طالقانی فرزند آیت الله طالقانی را در ادامه میبینیم:
من خاطرم است که از کودکی شاهد رفت و آمدها به منزل بودیم. وقتی کودک بودیم یک روز دیدم فدائیان اسلام به منزل ما آمدند که بعد از آن مادر ما گفت کمتر به کوچه بروید و چیزی به کسی نگویید. خاطرم است که آن زمان آقای نواب در دورانی که در منزل ما بود به ما میگفت وضو بگیرید و اگر درست وضو میگرفتیم با مقداری پول ما را تشویق میکردند.
او با اشاره به حضور پررنگ خاطرات زندان در زندگی خانواده طالقانی میگوید: آن زمانی که مرحوم طالقانی را بازداشت کردند، یکی دو باری هم با مرحوم تختی به ملاقات رفتیم. در آن دوران مادر ما پیگیر بود که آقا را کجا میبرند.
مهدی طالقانی با تمام اینها اما تاکید دارد که پدر روحانی مبارزشان هیچ گاه برای کاری به فرزندانش فشار نیاورد و میگوید: ما هیچ وقت در زندگی فشار خاصی را از جانب آقا احساس نکردیم، در حالی که من شاگرد مدرسه علوی بودم و میدیدم روی برخی دیگر چه فشارهایی است که چطور بپوشند و نپوشند ولی آقا هیچ وقت به ما نگفت چه بپوشید یا نپوشید.
وی ادامه میدهد: خواهرم تعریف میکرد که با روسری رفت و آمد میکرد و روزی آقا مهمان داشت و ایشان با چادر رفت و آقا به ایشان تذکر داد همانطور که همیشه هستی باش و ادا در نیاور. آقای طالقانی معتقد بودند که در اصول دین هم اجباری وجود ندارد چه برسد به حجاب که فروع دین است البته ایشان توصیههایی به خانمهای ایرانی درباره نوع لباس پوشیدن داشتند که آن هم عقبهای داشت.
طالقانی با اشاره به اقبال مردمی نسبت به شخصیت آیتالله طالقانی میگوید: بعد ازادی آقا منزل آقای طالقانی تا روز پیروزی انقلاب پایگاه انقلاب بود. ما ایشان را بعد از زندان میخواستیم به بیمارستان ببریم ولی به علت مراجعه مردم به ایشان نتوانستیم و ایشان به منزل آمدند. ایشان مدام جواب مراجعین را میدادند و به ویژه حمایت از اعتصابیون را سامان میدادند.
وی میافزاید: من به خاطر دارم که پولهایی که از طرف مردم نزد ایشان جمع شده بود در حسابی بود و حقوق اعتصابیون از آن پرداخت میشد یا سربازانی بودند که قبل از انقلاب سلاح خود تحویل آقا میدادند و میرفتند و باعث شدند ما کلی سلاح و نیروی مسلح داشته باشیم.
طالقانی با اشاره به ماجرای دستگیری برادرش در ابتدای انقلاب میگوید: درباره دستگیری فرزند آقای طالقانی در ابتدای انقلاب واقعیت این است که مخالفت ایشان با مسئولیت گرفتن روحانیون خیلیها را ناراحت کرد و همانها پشت این ماجرا بودند وگرنه کسی مثل غرضی و بشارتی در حدی نبودند که پسر طالقانی را دستگیر کنند. میگفتند پسر طالقانی در پاریس یک مجاهد را کشته ولی مگر به همین سادگی است که کسی در پاریس آدم بکشد به سادگی به ایران بیاید؟ مگر دل آنها برای یک مجاهد سوخته بود؟
او بعد از این همه سال همچنان به ماجرای فوت مرحوم طالقانی مشکوک است و میگوید: ما هم نسبت به مسئله مرگ آقای طالقانی مشکوکیم ولی این حرفهایی که درباره اکبر پوراستاد میزنند درست نیست و او آدم این کارها نبوده.
مهدی طالقانی با اشاره به حمایت مرحوم طالقانی از اهالی شهر نو میگوید: سه چهار روز بعد از انقلاب عدهای خودجوش رفتند شهرنو را آتش زدند و وسایل ساکنین آن را غارت کردند. ما در آن دوران چند نوبت وسیله و آذوقه بین ساکنان شهرنو پخش کردیم. آقای طالقانی معتقد بودند ساکنین شهرنو از آسیبپذیرترین اقشار جامعه بودند و ما باید به داد آنها برسیم.
وی در ادامه با بیان این که آقای طالقانی در صورت حیات با هیچ کدام از گروههای سیاسی فعلی همکاری نداشتند گفت: آقای طالقانی بعد از انقلاب به این نتیجه رسیدند که نباید جزو گروه و دستهای باشند و توصیه مرحوم بازرگان هم به ایشان هم چنین بود و ایشان خودش را وابسته به تمام ملت ایران میدانست.
مهدی طالقانی با اشاره به ماجرای مذاکره با آمریکا میگوید: ۴۰ سال از انقلاب گذشته و خیلی چیزها از دست دادهایم و دشمنیها را به دست آوردهایم. من موافق مذاکره با آمریکا هستیم ولی بر اساس حساب و کتابی مشخص که اشتباهات هر کس مشخص باشد و این طور نباشد که به باج خواهی تن دهیم.