سلام نو – سرویس بین الملل: مدت زمان زیادی از روزهایی که ولیعهد عربستان وعده داد نبرد را به داخل ایران بکشاند نمیگذرد، روزهایی که محمد بن سلمان در اوج قدرتش بود و امیدوار بود با همکاری امارات، اسرائیل، آمریکا و دیگر متحدانش درس خوبی به ایران بدهد و دایره نفوذ ایران در خاورمیانه را محدود کند.
حالا اما همه چیز عوض شده. عربستان هرچند محتاطانه و محدود اما سخن از دیپلماسی و صلح میگوید و ظاهرا دنبال این است به شکل قابل قبولی به صلح با ایران دست پیدا کند.
از سوی دیگر ظاهرا موقعیت ایران در منطقه در برابر آمریکا نیز باعث شده تا دولت ترامپ نیز نرمشهایی از خود نشان دهد و پالسهایی درباره مذاکره مخابره کند.
در این مدت چه اتفاقی در خاورمیانه افتاده؟ چرا عربستان نرمش را پذیرفته؟ جایگاه ایران در منطقه در مذاکره احتمالی با آمریکا چه ارزشی دارد؟ بازیگرانی مثل ترکیه و چین چه نقشی در آینده خاورمیانه بازی خواهند کرد؟ برای پاسخ به این پرسش با سیاوش فلاحپور روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل بین الملل گفتوگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
چند سال پیش که حمله به یمن از سوی عربستان آغاز شد کسی حدس نمیزد این نبرد چنین وضعیتی پیدا کند و ایران نقشی چنان موثر در آن داشته باشد. نقش ایران در یمن با نقش ایران در سوریه و لبنان تا چه حد قابل مقایسه است؟
باید دقت کنیم که در نگاه استراتژیک به خاورمیانه ایران با جغرافیای عمومی خود شناخته نمیشود بلکه بخشی از یک محور منطقهای است که با نیروهای فرهنگی، سیاسی و شبه نظامی در ارتباط است که از سواحل مدیترانه تا دریای سرخ را شامل میشود.
در این نگاه ایران بخشی از معادلات یمن است و این چیزی نیست که قابل انکار باشد و خود یمنیها نیز به این مسئله اذعان دارند. اما آیا این به معنای آن است که نقش آفرینی ایران در یمن مانند نقش آفرینیاش در سوریه و لبنان است؟ من این مسئله را بعید میدانم و نشانهای هم در این رابطه وجود ندارد.
از طرف دیگر وضعیت یمن در سالهای اخیر و محاصره آن و محدودیت دسترسی به آن نشان میدهد که نقش آفرینی لجستیک ایران در یمن بسیار کمتر از نقش آفرینی استراتژیک آن است.
پس این حرف که ایران در یمن حضور ندارد درست است.
به یک بیان میتوان گفت ایران در یمن حضور دارد و بخشی از محوری که ایران آن را نمایندگی میکند در آنجا حضور دارد و از ایران تغذیه گفتمانی و ایدئولوژیک میکند و حتی شاید پیش از این ارتباطات تسلیحاتی هم داشته ولی به این معنا که ایران مثل سوریه در آنجا حضور فیزیکی، نظامی و میدانی داشته باشد نه.
با تصمیمات دوران سلمان امنیت ملی عربستان در خطر قرار گرفته است
چطور رقابت سنتی ایران و عربستان در منطقه بعد از سه دهه به چنین رقابت برهنهای تبدیل شد که در یمن شاهد آن هستیم؟
عربستان در عصر عبدالله با وجود تقابل با ایران، به خصوص بعد از جنگ سی و سه روزه، نوعی رویکرد متفاوت با ایران داشت، رویکردی که متکی بر ظرفیتهای سیاسی و اقتصادی بود ولی در دوران سلمان و پسرش رویکرد عربستان نسبت به ایران مستقیم و تهاجمیتر شده است.
مراد من از درگیری مستقیم درگیری نظامی نیست. در لبنان شما ببینید اینها برای فشار به دولت و حزب الله نخست وزیر لبنان را گرفتند. در سوریه هم رفتارش به سمت ارتباط با اسد رفت که روی روابط ایران و اسد تاثیر بگذارد که رفتار هجومی نسبت به ایران است. در یمن اتفاق بی سابقه، جنگی بود که راه انداختند و تبدیل به بزرگترین اشتباه عربستان شد.
در آغاز این جنگ هدف عربستان بازگشت دولت آقای هادی به صنعا بود آن هم زمانی که به خاطر حمله انصارالله از صنعا به عدن و از عدن به عربستان رفته بود. هدف اولیه ائتلاف عربی بازگشت دولت هادی به پایتخت بود. امروز اما موقعیت عربستان از یک موقعیت تهاجمی به یک موقعیت تدافعی تبدیل شده.
امروز عربستان در مجامع عمومی مدعی است که مورد حمله قرار میگیرد آن هم بعد از چهار سال که زمین و آسمان در اختیارش بود و تجهیزات گستردهای نیز در دستش بود. این به معنای آن است که عربستان دچار اشتباه استراتژیک شده و امنیت ملی عربستان به واسطه تغییر نگاهی که در دوران سلمان به ایران صورت گرفت در خطر قرار گرفته.
این تزلزل موقعیت تا چه حد واقعی است و آیا فقط محدود به یمن است؟
این تزلزل واقعیت است. من خاطرم نیست که در دهههای اخیر امنیت ملی عربستان ماننده حمله آرامکو مورد تهدید قرار بگیرد و جامعه جهانی هم کاری برای آن نکند، بهعلاوه تزلزل موقعیت عربستان به یمن محدود نمیشود و در سوریه، عراق و لبنان هم موقعیت این کشور متزلزل شده، اما یمن چون یک جنگ عیان است و اخبار کشته و حملات را میبینیم بیشتر به چشم میآید.
اگر در مذاکره برای رفع تحریم به نتیجه نرسیم نباید ابزار قدرت خود را کنار بگذاریم
اخیرا با توجه به دست بالایی که ایران در منطقه پیدا کرده برخی معتقدند باید چک مقاومت را نقد کرد و از پیروزیهای منطقهای برای مذاکره احتمالی با آمریکا بهره برد. این مسئله تا چه اندازه ممکن و به صلاح است؟
دو نگاه در تهران وجود دارد. یک نگاه این است که دست آوردهای منطقهای باید نقد شود و برخی کارشناسان در این حوزه جنگ ایران و عراق را مثال میزنند و میگویند نباید فرصت را از دست داد. نگاه دیگر در مخالفت با این نگاه میگوید طرف مقابل در دست دوستی دادن صادق نیست و الان نباید نرمش کرد.
واقعیت این است که وقتی بخواهیم نسبت معادلات خود را نسبت با آمریکا بسنجیم نمیتوانیم ابعاد دیگر مثل تحریمها را در نظر نگیریم. البرادعی در تحلیل چند ماه پیش خود تحریمها را تروریسم اقتصادی خواند که جهان نسبت به آن بیتفاوت است. حوادث منطقه هم هشدارهایی از آسیبهای همین تحریمها است. از سوی دیگر میدانیم وضعیت فروش نفت هم مطلوب نیست.
با این تفاسیر اگر در مذاکره احتمالی درباره رفع تحریم به نتیجه نرسیم ایران نباید ابزار قدرت خود را کنار بگذارد ولی اگر در این حوزه طرف مقابل یک عقب نشینی عملی، نه رسانهای کرد چرا که نه؟ ابزار ایران قدرت منطقهای و ابزار طرف مقابل اقتصاد و تحریم است و میتوان به تعاملی دیپلماتیک رسید.
برخی معقتدند برای مذاکره احتمالی با آمریکا اول باید با عربستان مذاکره کرد، در طرف مقابل برخی میگویند بی توجه به عربستان مستقیم باید با آمریکا مذاکره کرد. در شرایط فعلی کدام مدل موثرتر است؟
من باور ندارم که عربستان سلمان حاضر به تعامل با ایران باشد و اگر نرمشی در مواضع آنها میبینید به خاطر قدرتنمایی ایران است و اگر این وضعیت متوقف شود همان راه قبل را میروند چون هم قدرتمندتر شدهاند هم روابط پیچیدهتر و نزدیکتری با اسرائیل دارند. هرچند من معتقدم با ترامپ هم نمیتوانیم مذاکره کنیم ولی اگر روزی آمریکا تحریمها را لغو کند و به برجام بازگردد مذاکره با آمریکا عقلانیتر از مذاکره با عربستان است.
البته باید به طور جدی به این مسئله توجه کرد که جریانی که بن سلمان و ترامپ را به قدرت رسانده دنبال جنگ در خلیج فارس است و نمیتوان آنها را فارغ از پشتیبان آنها ارزیابی کرد.
ترکیه هر روز بیشتر از قبل ایران نیاز خواهد داشت
با توجه به تنشهای اخیر در منطقه مدتی است حداقل در سطح رسانهها ترکیه آن چنان به چشم نیامده. تا چه اندازه باید نگران ترکیه و رقابت آن با ایران بود؟
ترکیه به یک رقیب فوقالعاده قدرتمند برای ایران تبدیل شده و نفوذ سیاسی و رسانهای خوبی دارد، اما مسئله این است که موقعیت داخلی دولت و اردوغان در ترکیه به سمتی میرود که هر روز بیشتر از قبل به کمک ایران و روسیه نیاز خواهد داشت چون فشار عربی-اسرائیلی روی او افزایش خواهد یافت.
در این وضعیت من بعید میدانم ترکیه بدون مشورت با تهران و مسکو دست به کار عجیب و غریبی در منطقه بزند و به نظرم ایران، روسیه و ترکیه به مکانیزمی برای تفاهم در پروندههای منطقهای رسیدهاند که حداقل در چند سال آینده کارایی خواهد داشت. البته ایران باید هشیار باشد چون نفوذ ترکیه در سوریه بسیار زیاد است، هرچند امروز ایران ابزار بیشتری نسبت به ترکیه در دست خود دارد.
آینده خاورمیانه در دست چین است
بازیگری جدید که سایهاش بر سر خاورمیانه دیده میشود چین است. این بازیگر میهمان است یا از این به بعد در تحولات خاورمیانه حضور مداوم خواهد داشت؟
شما از عملکرد اقتصادی چین متوجه میشوید که این کشور بازیگر آینده خاورمیانه است و مهمان کوتاه مدت نیست. شما به سرمایهگذاری چین در اسرائیل نگاه کنید. بزرگترین مرکز هواوی در تل آویو است و کار به جایی رسیده که آمریکا بولتون را برای بررسی مسئله به اسرائیل فرستاده بود. آینده اقتصادی و زیرساختی خاورمیانه در دست چین خواهد بود و حضور کشورهای غربی کم خواهد شد.
اما برخی نگرانیها درباره سرمایهگذاری چین در ایران مطرح شده.
ببینید در اسرائیل هم یک دو گانه درباره چین وجود دارد. نهادهای اقتصادی نزدیک به نتانیاهو موافق حضور چین هستند و نهادهای امنیتی نه. در همین راستا هم نهادهای امنیتی جلوی حضور چینیها در صنعت بیمه اسرائیل را گرفتند.
درباره قرداد با چین هم حاکمیت باید شفاف باشد. البته ما خودمان هم باید به تعادل اقتصادی برسیم تا چین در بازار ما سرمایهگذاری بکند، اما آن چه که مشاهد میشود رقابت شدید کشورهای خاورمیانه بر سر جذب سرمایه چین است. ایران باید خود را در یک پوزیشن اقتصادی مناسب قرار دهد تا در ماراتن جذب سرمایه چین به یک موقعیت مناسب برسد و از دیگران عقب نماند.