روزنامه همدلی: در حالی که قرار بود خانه پدری هوشنگ ابتهاج (شاعر) در رشت ثبت ملی و توسط شهرداری رشت خریداری شود، حالا دوباره زمزمههای تخریب این خانه بالا گرفته است. این نخستین بار نیست که خانه مشاهیر و شخصیتهای برجسته فرهنگی ایران تخریب میشود. پیش از این در آبان ۹۲ خانه غلامحسین بنان، استاد آواز ایران، خانه فروغ فرخزاد و... به دریل تخریب سپرده شده بودند.
به گزارش سلام نو، به نظر میرسد هراندازه درجهان خانه و وسایل شخصی یک هنرمند بزرگ، طالبان بسیاری دارد و مثلا شلوارک پیکاسو در فلان حراجی با قیمت ۳۲۰هزار پوند چکش می خورد و برای این مهم فرش قرمز و کلی دفتر و دستک راه میافتد تا مراسم اهدای ابزارآلات، لباس و هرچیزی که فکرش را بکنید که از جیب خانم مرلین مونرو افتاده است، به کامل ترین صورت ممکن برگزار شود.
در ایران نیز همین اتفاقات میافتد اما به شکلی واژگون! به این نحو که مثلا ناگهان هوس میکنیم در خانه صادق هدایت را گل بگیریم یا برخی مواقع (احتمالا به دلیل اینکه در سرمایهداری جهانی هضم نشویم) تا حد امکان خانه های پدری شاعران را تخریب کنیم یا مزار برخی از شعرای معاصر را مورد لطف و مرحمت خویش قرار دهیم. اصلا صندلی لهستانی نیما به درد چه کسی می خورد یا آن تخت غرغرویش! میماند خانهاش که آنهم احتمالا قرار است توسط یک برجساز جوان و جاه طلب مودب و کوبیده و در اسرع وقت به یک مجتمع شیشهای در خیابان تجریش بدل شود. (آخر قرار بود که چنین شود)
اگر گذرتان به خیابان سعدی افتاده باشد، دیوار به دیوار خانه سفیر اتریش و بیمارستان امیراعلم خانهای متروکه را میبینید که روی دیوارهای آن نقاشیهای برای کودکان کشیده شده است! نقاشیهایی بی روح با کم ترین روح و خلاقیتی از عروسکهای کارتونی اگر صاحب خانه از گور زنده می شد و سری به خانهاش می زد حتما یک رمان قرص و استخوان دار با فضایی خیالی راجع به این دیوارنگاری دیوانهوار شهری مینوشت! دیوار بیرونی این خانه قدیمی عهد قجری ترک برداشته و بر روی درش قفلی زده شده است. طبق شنیدهها تملک این خانه در اختیار بیمارستان امیراعلم است. میخواهد باورتان بشود یا نشود؛ اینجا خانه صادق هدایت از پیشگامان داستاننویسی مدرن ایران است.
به گفته خبرنگارانی که با هزار دردسر از این خانه بازدید کردهاند، هیچ نشانی از صادق هدایت در این خانه نیست. البته ببخشید یک نشانه وجود دارد وآن هم برگهای کاغذی است که در کنج دیوار یکی از اتاقهای خانه که طبق قرائن اتاق شخصی صادق هدایت بوده است، مطالبی مفصل درباره زندگی این نویسنده و کتابهایش در چند بند نوشته شده است؛ مطالبی از قبیل اینکه او عاشق کافکا بود ولی با این حال انسان مرگاندیشی شد و بعد از اینکه به فرانسه رفت دچار پوچی و یاس فلسفی شد و خلاصه از این حرفها....
خانه فروغ فرخزاد اما در دروس تهران سرنوشتش با خانه هدایت کمی فرق دارد، خانه این شاعر معاصر به صورت کامل تخریب و به جای آن یک عمارت سه طبقه بسیار مجلل، شیک و دارای دستشوییهایی با سیفون و سنگ طلاکاری شده، ساخته شد!
به زعم بسیاری از فعالان فرهنگی، چنین روحیه و سازوکاری -یعنی بی تفاوتی محض نسبت به خانه و اموال ادیبان و نویسندگان- در نوع خودش جالب است و می توان آن را شکلی از مقاومت در مقابل هضم شدن در فضای سرمایهداری تعریف کرد. چرا که به گفته این فعالان فرهنگی دیگر قرار نیست صندلی لهستانی نیما به قیمت 2میلیون و 500 هزار تومان به سلطان مبل ایران فروخته شود! و البته که خانهاش هم تخریب میشود تا به جایش یک پاساژ بزرگ تجاری- فرهنگی با چند سالن سینما و تئاتر ساخته بشود!
حالا هم که عضو شورای شهر رشت خبر از خطر صدور مجوز قانونی تخریب خانه پدری هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه) داده است. این یکی را باید گل سرسبد همه تخریبهای پیش به حساب آورد! دستور قانونی برای تخریب یک خانه تاریخی! باید گفت با این دستور تاریخی تخریب خانه هوشنگ ابتهاج دیگر نوبرش را آوردهاند.
البته مسئولین در رشت خودشان هم نمیدانند دقیقا کدام مسیر را انتخاب کردهاند مسیر غربیهای ملحد یا مسیر خودمان را! در حالی که قرار بود خانه پدری این شاعر پیشکسوت در رشت ثبت ملی و توسط شهرداری رشت خریداری شود، حالا دوباره زمزمههای تخریب این خانه بلند شده است.
رضا رسولی - عضو شورای شهر رشت - در توضیحی درباره صدور مجوز تخریب خانه پدری هوشنگ ابتهاج(ه. ا. سایه) به ایسنا گفت: متاسفانه دو-سه روز است که متوجه این موضوع شدهایم. به خاطر اینکه روال اداری درست درباره این خانه در اداره کل میراث گیلان طی نشده است، این خانه در آستانه اخذ مجوز تخریب است. جای تاسف دارد که این خبر بد را در آستانه روز ملی رشت میدهم؛ ترجیح میدادم خبر خوب احیای خانه ابتهاج را میگفتم.
واقعا بهتر از این نمی شود یک خبر بد در آستانه روز ملی رشت؛ عالی است بهتر از این نمی شود. رضا رسولی در جایی از سخنانش میگوید به خاطر اینکه روال اداری در اداره کل میراث یا همان اداره ای که کاری ندارد جز مراقبت از ابنیه باستانی درست طی نشد متاسفانه این خانه در آستانه تخریب قرار گرفته است؟ حال سوال از آقای رضا رسولی این است که یعنی به خاطر روی روال نبودن کارهای اداری باید شاهد تخریب یک خانه تاریخی باشیم؟ خب به نظر می رسد مسئله دارد جالب تر هم می شود. اینجا پای کاغذبازی اداری هم به ماجرا باز می شود اما نه برای سامان دهی به امور بلکه در راستای تخریب بیشتر پای بورکراسی اداری به ماجرا باز میشود. واقعا بهتر از این نمی شود به گفته کارشناسان فرهنگی واقعا هنر نزد ایرانیان است و بس!
دوسالی است که پیگیر احیا و خرید خانه ابتهاج هستیم. در یکی دو سال گذشته اداره کل میراث استان گیلان جواب عجیبی به مالک ساختمان و شهرداری رشت داده مبنی بر اینکه از خود آقای ابتهاج در گردش ثبتی این خانه اثری یافت نشده است؛ این درحالی است که نام مادر او، خانم رفعت، در گردش ثبتی این ملک دیده میشود.
عضو شورای شهر رشت سپس درباره اظهارات سال گذشته مدیرکل وقت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گیلان مبنی بر وجود مدارکی برای ثبت این خانه بیان کرد: قرار است مدارکی از روندی که این خانه طی کرده است برای من بیاورند، یعنی اطلاعات من نیز کامل نیست. روز (چهارشنبه، ۱۲ دیماه) جلسه اضطراری با مدیرکل جدید میراث فرهنگی استان داشتیم و این مباحث را چک کردیم تا بتوانیم اقدام حقوقی و قانونی درستی انجام بدهیم تا این ملک را از خطر تخریب دربیاوریم.
خردادماه سال ۱۳۹۶ برخی از همشهریان هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه) از احتمال تخریب خانه پدری این شاعر پیشکسوت به دلیل اینکه ثبت ملی نیست خبر دادند. در آن شرایط میراث فرهنگی استان گیلان معتقد بود نخست باید تعلق این بنا توسط خانواده ابتهاج تایید شود. حتی شهرداری رشت اعلام کرد، ما زیاد راهکار قانونی قاطعی نداریم، مگر اینکه مراجع میراث فرهنگی اعلام کنند این ملک واجد ارزشهای تاریخی و فرهنگی است. چندی بعد در مردادماه همان سال، رضا علیزاده - مدیرکل وقت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گیلان - از گذراندن مراحل آخر ثبت خانه «ابتهاج» در میراث فرهنگی خبر داد و اعلام کرد: پرونده ثبت ملی خانه «ابتهاج» به شورای ثبت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تحویل داده شده است و کارشناسان در حال فراهم کردن زمینه ثبت ملی این خانه باارزش هستند.
اما بعد از گذشت چند ماه، فرهاد نظری - مدیرکل دفتر ثبت آثار تاریخی - در آبانماه سال ۹۶ اعلام کرد پرونده خانه «ابتهاج» ناقص است و گفت: در نامهای به اداره کل میراث فرهنگی استان گیلان درخواست کردهایم تا اسناد و مدارک متعلق به این خانه تکمیل شود، دستکم به یک دستنوشته از آقای ابتهاج نیاز داریم تا تعلق این خانه به خانواده ابتهاج ثابت شود.
بعد از مدتی رضا علیزاده - مدیرکل وقت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گیلان - درباره وضعیت ثبت این خانه اظهار کرد: چند پلاک متفاوت در کنار هم در این خانه وجود دارد؛ یکی پلاکی است که صحت و سقم این موضوع را که خانه متعلق به خانواده ابتهاج است، بیشتر میکند.
همچنین سه پلاک دیگر که فکر میکنم متعلق به سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری است محرز شده است که به این خانواده تعلق دارد. در مورد پلاکهای دیگر ادعادهایی وجود داشت که تعلق به خانواده ابتهاج محرز نشد اما بخش مربوط را که واجد شرایط بود فرستادهایم، که شورای ثبت سازمان میراث فرهنگی بر اساس اطلاعاتی که ما جمعآوری کردهایم و اطلاعات دیگر تصمیمگیری میکند. در واقع اطلاعاتی درباره پیشینه این خانه بر اساس مستنداتی که در سازمان ثبت اسناد استان وجود داشت، پیدا شده که آنها را به سازمان مرکزی ثبت آثار تاریخی در تهران فرستادهایم. بخشهای مربوط به استان انجام شده است.
اگر از گفتههای این عضو دلسوز شورای شهر بگذریم میبینیم که اوضاع خیلی بیش از این حرفها بیخ پیدا کرده است. اینکه درباره خانه ابتهاج روال اداری درست طی نشده یا اینکه اگر خانه فروغ را تخریب کنیم به جایش میتوانیم یک مجتمع تجاری بزنیم و اشتغال زایی کنیم و... تنها یک بخش ماجرا است. آنچه هوایداست این است که در سال های گذشته با تخریب بسیاری از خانههای تاریخی ادبا و شعرا مواجه بودهایم ابنیههایی که میتوانند نشانههایی بهجامانده و گویا از تاریخ یک کشور باشند اما یکی از نتایج «مدیریت تخریب» یا با نگاهی خوشبینانه تر «مدیریت بیتوجهی»، تحریف تاریخ از طریق قطع رابطه مردم با تاریخ و به اشکال گوناگونی نظیر تخریب بناهای تاریخی و... صورت می گیرد./برترین ها