۱۷ آبان ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۱
کد خبر: 33446166

این طرح که با فشار اجتماعی و لابی‌ مستمر جمعی از جوانان تحول‌خواه به تصویب رسیده، راهی را باز می‌کند تا شعسا قدری از قدرت خود را با بدنه اصلاح‌طلبی شریک شود. راهی تا کاندیداهای اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس توسط بدنه دست‌چین شوند و نه به‌دست شورایی غیردموکراتیک.

ده سالی که از انتخابات ریاست‌جمهوری سال۸۸ می‌گذرد سرشار بوده از اتفاقات ریز و درشتی که مناسبات سیاست‌ورزی در ایران را دگرگون کرده است. رانده‌شدگان از قدرت در سال‌های بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری در کشکولی کنار هم نشانده شدند تا از خطر نابودی بگریزند. زیرا اقتضائات بی‌رحم بعد از ۸۸، ادامه زیست آنها را به یکدیگر پیوند داده بود. شرایط وخیمی که هر بازیگر تنها و بدون پشتوانه قوی سیاسی را می‌بلعید. با حذف موسوی از صحنه سیاست‌ورزی فعالانه و سکوت خودخواسته خاتمی، عملا این مرحوم هاشمی بود که برای جمعی بعضا متنافر تقدیر می‌کرد و تصمیم می‌گرفت و این قایق نجات همگانی را در سیل بلایا به پیش می‌برد. هاشمی با اندک حاشیه امنی که از سال‌ها فعالیت انقلابی به یادگار داشت، عملا تنها مهره بازیگر در شرایط بحرانی بود.

انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس یازدهم و خبرگان رهبری که به تدبیر او پیش رفت و به مدد محبوبیت خاتمی به سرانجام رسید، کابینه و مجلسی ساخت ناهمگون، واگرا، بدون سیاستی مشخص برای پیگیری و بسیار کم‌اثر و خفیف و کم‌توان‌تر از آنچه که ‌می‌باید باشد. واقعیت این بود که بحران "نبود نقشه راه" برای گام برداشتن در عرصه سیاست‌ورزی مخصوصا بعد از مرگ هاشمی داشت، خودنمایی می‌کرد. در بحران تصمیم‌گیری و قحطی سیاست‌های محوری، جریان اصلاح‌طلب تقلا می‌کرد تا از منطق ماندن پای صندوق رای دفاع کند و از سوی دیگر، به نشستن سر سفره‌ با اقتدارگرایان تن دهد تا مبادا از خلوت قدرت رانده شود و مجبور باشد خاطرات دردناک ۸۸ تا ۹۲ را تکرار کند.

عاقبت اما ترکیب نامیمون ناکارآمدی سیاسی، عقب‌نشینی در مقابل قدرت و سوختن و ساختن به پای روحانی آنها را به جایی ‌رساند که سکه اعتبار اجتماعی‌شان (تنها سرمایه‌ای که در نزاع مستمر با هسته سخت قدرت داشتند) ته کشید و کفگیر به کف دیگ گرفت. حالا که انتخابات مجلس دوازدهم در افقی نه چندان دور خود می‌نماید، فضای سیاسی چنان خمود و ساکن است که بسختی بشود چشم‌اندازی برای مشارکت مدنی دید.

این نوشته، این پیش‌فرض را بین‌الاذهانی انگاشته که حضور فعالانه در عرصه سیاست‌ورزی، راه ممکن رو به جلو است و نمی‌خواهد از انفعال و یا رادیکالیزه کردن فضای سیاسی سخن بگوید؛ اما تلاش می‌کند تا بکاود که از رفتن پای صندوق چه مطلوبی حاصل خواهد شد و در این فضای سکون مطلق چه لزومی وجود دارد تا نیروهای سیاسی برای سهم‌گرفتن در مجلس بکوشند؟

واقعیت این است که این نوشته جوابی برای این سوال ندارد. جریان اصلاح‌طلبی امروز درحال و روز ناگواری است و این پرسش که "چه باید کرد؟"؛ دایما بین تحول‌خواهان کشور دست به دست می‌چرخد، بدون آنکه پاسخ محکمی بیابد. آن‌چیز که بین تمام فعالین مدنی مشترک است، این احساس عمیق خیانت دیدن و لطمه چشیدن است.

بسیاری از کسانی که روز و شب برای قدرت گرفتن روحانی و به ثمر رسیدن انتخابات مجلس یازدهم کوشیدند، حالا کامشان تلخ است و سرهایشان از غصه به زیر افتاده و صدایشان نارسا و اراده‌هایشان متزلزل است. چراکه حاصل کوشش و توشه فعالیت‌شان را به‌یغمارفته می‌بینند. آنها به‌درستی احساس می‌کنند برای مطلوبی به میدان آمده‌اند که در بده‌بستان سیاسیون قربانی شده است. آنها دیده‌اند که کارگران هفت‌تپه برای احقاق حقوق اولیه‌شان به میدان آمدند؛ اما سیاسیونی که عنوان "تحول‌خواه" را یدک می‌کشند، صدای سیاسی آنها برای احقاق مطالبات‌شان نشدند. آنها دیدند که فرودستان شهری در دی ماه ۹۶ ناله بلندی سر دادند، اما سیاسیون پاسخ‌شان ندادند. دیدند که جنبش‌های مدنی، فعالین محیط‌زیست، اصناف و معلمان و فعالین کارگری و دانشجویی هزینه‌های سنگین دادند؛ اما کاهلی و بی‌میلی سیاست‌پیشگان باعث شد مرادشان به‌دست نیاید.

در تمام این رخدادهای دشوار اما چشم نگران بسیاری به دنبال دیدن نشانی از سیاسیون بود. دنبال ردی یا فریادی یا اقدامی موثر. ما از خود می‌پرسیدیم چرا از جریان اصلاحات صدای رسایی نمی‌شنویم؟ چرا جنبشی که روزی بازتاب مستقیم صدای جامعه مدنی بود، امروز تا این اندازه سردرگریبان دارد؟ در میان تمام پاسخ‌هایی که می‌توان برای این پرسش‌ها یافت، بدون‌شک یکی از مهم‌ترین عوامل ناکامی (اگر نه مهم‌ترین آنها) ساختار غیردموکراتیک و غیرشفاف اصلاح‌طلبان در فرآنید تصمیم‌گیری است. شعسا یا شورای عالی سیاستگذاری اطلاح طلبان نهادی است غیرانتخابی با عملکردی غیرشفاف و کم‌توفیق.

کسانی که روزی پرچم‌دار انتقاد بجا از نهاد اقتدارگرای شورای نگهبان بودند، حالا نهادی را بر مسند اداره امور نشانده‌اند که هیچ‌کدام از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب و نیروهای حامی و مردم رای‌دهنده در برگزیدن آنها تاثیری نداشته‌اند و تقدیرات میلیون‌ها ایرانی تحول‌خواه به‌دست شورایی رقم می‌خورد که متاسفانه محصول فرآیندی انتخابی نیست.

نتیجه اینکه جریان چپ سنتی که با موسوی رونق و جایگاهی در بین توده یافت و در دهه هفتاد مهم‌ترین منتقد سیاست‌های تعدیل اقتصادی هاشمی بود امروز و در غیاب صدای بدنه خود، جاده‌صاف‌کن سیاست‌های فقرآفرین شده است. عدالت‌جویی و فسادستیزی و برابری و سیاست‌های حمایتی برای فرودستان از ادبیات رسمی آن حذف شده و در میانه این بحران هویت، هادیان جنبش اصلاحات بیشتر از پیش از بدنه فاصله می‌گیرند و صدای طبقه متوسط هر روز کمتر از این تریبون به گوش می‌رسد. واقعیت همین است که شعسا معضلی است که به جان سیاست‌ورزی تحول‌خواهانه افتاده و آن سرکنگبین هر روز صفرا می‌افزاید. در همین فضاست که طرحی با عنوان "سرا" برای حضور اصلاح‌طلبان در عرصه انتخابات مطرح شده است.

این طرح که با فشار اجتماعی و لابی‌ مستمر جمعی از جوانان تحول‌خواه به تصویب رسیده، راهی را باز می‌کند تا شعسا قدری از قدرت خود را با بدنه اصلاح‌طلبی شریک شود. راهی تا کاندیداهای اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس توسط بدنه دست‌چین شوند و نه به‌دست شورایی غیردموکراتیک.

این نوشته به‌درستی نمی‌داند که آیا شرکت در انتخابات مجلس لازم است یا خیر. آنچه اما به قطعیت می‌داند این است که هر قدمی برای دموکراتیک‌تر شدن روند تصمیم‌گیری در جریان اصلاح‌طلبی را باید مغتنم شمرد. باید فهمید که انتخابات مجلس اساسا هدف مهمی نیست. مجلس سال‌هاست از معنای خود تهی شده. آنچه مهم است، "رسا" است و مشارکت بدنه اصلاح‌طلبان در فرآیند تصمیم‌گیری.

این نوشته بر این باور است که این طرح باید تا انتخابی شدن شورایعالی سیاستگذاری اطلاح طلبان پیش برود و به کم راضی نباشد. تا شاید روزی به‌سان تمام نهادهای کلاسیک دموکرات جهان، این امکان فراهم شود که امورات جنبش اصلاح‌طلبی به‌دست کسانی مدیریت شود که بازتاب رای بوده‌اند. شیخوخیت و ریش‌سفیدی و بستگی‌های قومی و خویشاوندی را به کناری برد و اصلاح امور از اصلاح خود تحول‌خواهان آغاز شود. باید تمام فعالان مدنی سرخورده و دل‌چرکین را گردهم آورد و به آنها قبولاند که پنجره‌ای باز شده تا دوباره اصلاح‌طلبی طی روندی دموکراتیک به خانه اول خود و بازتاب مطالبات مدنی و صدای طبقه متوسط و فرودست بازگردد. پنجره‌ای که اگر مشارکت جمعی و حضور فراگیر نیک‌اثر فعالین مدنی نباشد؛ ممکن است دوباره بسته شود و دریغی از این بالاتر نیست.

منبع:راهبرد

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید

***