جامعه ایران یک جامعه متکثر است و با توجه به وجود خردهفرهنگهای مختلف نمیتوان برای تمام مردم یک نسخه فرهنگی پیچید. نسبت به مسأله چندهمسری نیز در سرتاسر ایران عرفها و فرهنگهای مختلفی وجود دارد اما فرهنگ غالب این است که چندهمسری از سمت مردم ناپسند دانسته شده است.
به گزارش سلام نو، حجت الاسلام محمد بانیانی کارشناس مذهبی در ادامه یادداشت خود در روزنامه شهروند نوشت: آنچه در اسلام گفته شده، صرفا جواز شرعی چندهمسری در شرایط خاص است. واضح است هر چیزی که جایز بود، به این معنا نیست که مورد پسند هم است و باید آن را در جامعه نیز ترویج داد؛ مخصوصا در مواردی که آن امر جایز با فرهنگ غالب جامعه نیز تضاد داشته باشد. بهعنوان مثال حکم طلاق هر چند در اسلام جایز دانسته شده ولی این جواز به معنای پسندیدهبودن و ترویج آن نیست. شرط جواز چندهمسری در اسلام رعایت عدالت کامل بین همسران است؛ اما خداوند رحمان در آیه ۱۲۹ سوره نساء میفرماید: «حتی اگر در رعایت این عدالت تلاش کنید، نمیتوانید بین همسرانتان عدالت را رعایت کنید.» این به این معناست که رعایت عدالت شرط بسیار سختی است. اگر عدالت بین همسران رعایت نشود، علاوه بر مشکلات شرعی، در بعد اجتماعی و شخصی نیز موجب دلزدگی همسران میشود و وقتی کانون خانواده بستر سردیها و مشکلات شود، تربیت فرزندان نیز دچار مشکل میشود. کودکی که در یک محیط افسرده رشد کرده باشد، برای پیشرفت جامعه و فعالیتهای اجتماعی نشاطی ندارد. به طور کلی به نظر میرسد تکهمسری نسبت به چندهمسری مزایای بیشتر و معایب کمتری دارد و جز در موقعیتهای خاص نمیتوان آن را توصیه کرد.
گاهی برخی نیز به تعدد زوجات پیامبر(ص) و ائمه معصومان(ع) استناد میکنند تا چندهمسری را یک ارزش معرفی کنند، در حالی که سیره همه معصومان در اینباره یکسان نبوده است و حتی امامان دهم و یازدهم نیز طبق منابع تاریخی فقط یک همسر داشتهاند. پیامبر اکرم(ص) نیز تا زمان زندهبودن حضرت خدیجه(س) هیچ همسر دیگری اختیار نکردند و در مورد امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) نیز همینگونه نقل شده است. این مسأله بیانگر این است که چندهمسری به خودی خود یک ارزش محسوب نمیشود. در گذشته چندهمسری تا حدی قابل پذیرش بود؛ به عنوان مثال جوامع صنعتی نبودند و عایله بزرگتر نشاندهنده توانمندی بیشتر است؛ مثلا پدر خانه کشاورز بود و چندهمسر داشت تا بتوانند برای او تعداد زیادی فرزند (مخصوصا پسر) بیاورند تا در امور روزمره و کشاورزی به او کمک کنند. اوضاع سلامت و بهداشت نیز مناسب نبود و معمولا بسیاری از کودکان به دلایل بیماریهای مختلف در کودکی فوت میکردند یا مثلا به علت کشتهشدن مردان در جنگهای صدر اسلام، بسیاری از زنان همسرانشان را از دست میدادند و تعداد زنان در جامعه نسبت به مردان چند برابر میشد. در نتیجه مقوله چندهمسری به عنوان راهکاری برای تأمین معاش و بازگشتن این زنان به زندگی اجتماعی برای جامعه مقبول واقع شده بود. در چنین شرایطی شاید بتوانیم دلایل قابل توجیهی برای چندهمسری داشته باشیم؛ اما در عصر امروز عامل پررنگی که مردان را به سمت چندهمسری سوق میدهد غالبا ریشه در تنوعطلبی مردان و نگاههای جنسیتی به زنان دارد، پس طبیعی است که با واکنش منفی اجتماعی مواجه شود. آنچه مسلم است، در شرایط فعلی که فرهنگ جامعه ایران چندهمسری را نپذیرفته است، سخنگفتن از این مسأله موجب دلسردشدن بانوان و تضعیف نهاد خانواده میشود.
اگر هم بنا بر اولویتسنجی باشد، اولویت با ازدواج پسران و دختران مجرد است؛ آمار جوانان مجرد بسیار بالا و خطرناک است. اگر دغدغهای هست، بهتر است صرف حل مشکلات پیش روی این جوانان برای ازدواج شود. به نظر میرسد تلاشهای اخیر برخی جریانها و افراد برای ترویج چندهمسری در راستای تغییر فرهنگ ایرانیان است. تغییر فرهنگ اگر دقیق، حسابشده و عاقلانه نباشد، معلوم نیست که به چه مشکلات بزرگی منجر میشود. لازم است بزرگان و دغدغهمندان دین و کشور در راستای حفظ و تقویت بنیان خانواده به این مسأله ورود کرده و جلوی دستکاری فرهنگ مردم را بگیرند.
انتهای پیام