سلام نو – سرویس سیاسی: این روزها که بخشی از جامعه به شکل جدی به افزایش قیمت بنزین اعتراض دارد و به این اعتراض نیاز دارد و در برابرش حاکمیت هم به حفظ امنیت نیازمند است غیبت احزاب را به عنوان یکی از مهمترین نهادهای واسطِ میان دولت و ملت را برای چندمین بار در چند سال اخیر حس میکنیم.
هر چند چهرههای اصولگرا و اصلاحطلب درباره جنبههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ماجرا اظهار نظر کردند، اما احزاب دو بال سیاسی کشور از مهمترین غایبین چند روز اخیر بودهاند.
از حزب اعتدال و توسعه، حزبی که حسن روحانی رهبر معنوی آن و محمدباقر نوبخت دبیرکلش است، خبری نیست. از احزاب اصولگرا اساسا اثری نیست و به جز رجانیوز به عنوان رسانه نزدیک به جبهه پایداری هیچ اثر دیگری از احزاب و تشکلهای دیگر اصولگرا مثل موتلفه به چشم نمیخورد. از احزاب اصلاحطلب نیز تنها دو حزب اتحاد ملت و کارگزاران هستند که با صدور بیانیه، جلسه درون حزبی و ارگان خبری نسبت به وقایع اخیر واکنش نشان دادهاند.
حزب اتحاد ملت در همان شب نخست ماجرا در جلسه مشترک دفتر سیاسی و شورای مرکزی این حزب به بررسی مسائل پرداخت و از جان باختن تعدادی از هموطنان ابراز تاسف و با بازماندگان و آسیب دیدگان حوادث اخیر ابراز همدردی کرد. این حزب همچنین از شیوه اتخاذ تصمیم افزایش قیمت بنزین، مدل اجرایی آن و قطع اینترنت ابراز نارضایتی کرد.
کارگزاران در طرف دیگر ماجرا تصمیم بنزینی را گریز ناپذیر و اتفاقات رخ داده را هزینه جراحی اقتصادی دانست و در روزنامه خود یعنی سازندگی به حمایت جدی از تصمیم موجود پرداخت. سعید لیلاز به عنوان عضو شورای مرکزی این حزب و اقتصاددان نیز از تصمیم دولت دفاع کرد و با خوشبینی نسبت به آن ابراز امیدواری کرد.
حزب نوپای جمهوری با دبیرکلی رسول منتجبنیا نیز در همان ساعت اولیه تصمیم سران قوا، به آن اعتراض کرد و خواستار لغو آن شد، اما دیگر احزاب یا موضع حزبی مشخصی نداشتند یا اگر داشتند چنان کم رمق بودند که صدایشان شنیده نشد.
امروز نیز «حمید ملانوری» دبیر کمیسیون ماده ۱۰ قانون نحوه فعالیت احزاب و گروه های سیاسی با بیان اینکه براساس ماده ۱۳ قانون، احزاب میتوانند از این کمیسیون تقاضای راهپیمایی داشته باشند، گفت: تاکنون هیچ حزب و گروهی تقاضای راهپیمایی و تجمع نداده است.
این یعنی هیچ حزب اصلاحطلبی برای تجمع اعتراضی درخواست نداده و احزاب اصلاحطلب یکی از مهمترین وظایف خود را فراموش کردهاند. شاید پاسخ این باشد که نظام اساسا در این شرایط اجازه تظاهرات نمیدهد ولی آیا این به معنای این است که احزاب نیز یکی از ذاتیترین وظایف خود را فراموش کنند؟
این غیبت ناخوشایند احزاب و سکوت کر کننده آنها نه تنها آسیبهایی جدی را متوجه جامعه و مردم میکند بلکه ضرری جدی نیز متوجه حاکمیت میکند که در فقدان احزاب، یکی از جدیترین سوپاپهای اطمینان خود را نیز از دست میدهد و راه جایگزینی نیز نمیتواند برای آن تعبیه کند.
البته شاید پاسخ احزاب این باشد که چهرههای شاخص ما، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب، در فضای جامعه فعال هستند و ما نیز با بدنه سیاسی دولت در تماسیم ولی باید دانست کارایی که یک حزب به عنوان یک تشکیلات و نهاد سیاسی اجتماعی دارد چهرهها به تنهایی ندارند. در کنار این هر چند وظیفه حزب لابی سیاسی است، اما این تنها وظیفه حزب آن هم در دوران بحرانی که مردم معترض و تحت فشار در خیابان هستند نیست و حزب باید به فکر کانالیزه کردن و سامان دادن به اعتراضات باشد.
احزاب ایران عموما احزابی لابیگر و انتخاباتی هستند که توان لابی آنها صرفا برای پست گرفتن به کار میآید و توان انتخاباتی آنها صرفا به سامان دادن نصفه و نیمه مردم در انتخابات خلاصه میشود و ظاهرا در چنین اوضاع بحرانی و مهمی توانایی ارتباط با قدرت و مردم را به شکل همزمان ندارند.