به گزارش سلام نو، این تحقیق با اینکه در سطح گسترده ای انجام نشده، ولی نتایج آن حاصل سال ها تحقیق است و حبس انفرادی و محرومیت اجتماعی را با بیماری های روانی مرتبط دانسته و از تغییر بنیادین ساختار مغز به خاطر انزوای شدید خبر می دهد.
زندان انفرادی؛ تخریبگر سلامت روانی
سال ۱۹۶۹ فردی به نام رابرت کینگ با وجود اصرار بر بی گناهی، به جرم دزدی بازداشت و محاکمه شد. سه سال بعد یکی از هم بندان سلولی که کینگ در آن زندانی بود، به قتل رسید. این قتل گردن کینگ انداخته شده و با اینکه وی باز هم ادعا می کرد که بی گناه است، به سلول انفرادی منتقل شد.
کینگ، ۲۹ سال را در سلول انفرادی گذارند. او در طول دوره حبس فقط مدت زمان بسیار کوتاهی می توانست در هوای آزاد قدم بزند و به هیچ عنوان اجازه صحبت کردن با زندانیان دیگر را نداشت. سال ۲۰۰۱، محکومیت قتل او برداشته و سرانجام از زندان آزاد شد. اما آسیب های روحی و روانی زندان انفرادی او را رها نکردند.
کینگ سال ۲۰۱۰ در گفتگویی با روزنامه گاردین گفت:
«زمانی که از آنگولا خارج شدم، نمی دانستم تجربه حبس انفرادی برای همیشه با من می ماند. زندگی کردن در سلول بسیار کوچک به بینایی من صدمه زد و حالا به سختی می توانم فواصل دور را ببینم.»
رابرت کینگ ۲۹ سال در سلول انفرادی بوده است
حافظه کینگ نیز به خاطر زندان انفرادی برای همیشه آسیب دید و مدت ها پس از آزادی نمی توانست چهره افراد را تشخیص دهد. وی اواخر سال ۲۰۱۸ در گردهمایی سالانه انجمن علوم اعصاب شرکت کرد و از تجربیات زندان انفرادی و تاثیراتی که روی عملکرد ذهن او گذاشته، صحبت کرد. او در آن جلسه گفت:
«مردم می خواهند بدانند من مشکلات روانی دارم یا نه. آنها از من می پرسند چطور دیوانه نشدی؟ من در پاسخ به آنها می گویم که من به شما نگفتم که دیوانه نیستم؛ منظورم این است که بیمار روانی نیستم. وقتی ۲۳ ساعت در روز را در سلول ۲ در ۳ متری می گذرانید، هر چقدر هم که از لحاظ جسمی سالم به نظر برسید، از لحاظ روحی سالم نخواهید بود.»
محققان تا مدت ها می دانستند که انزوای اجتماعی اثرات منفی متعددی برای سلامتی دارد. تنهایی، علاوه بر صدمه زدن به سلامت روحی، با مشکلات جسمی مثل التهاب و بیماری قلبی عروقی مرتبط داده شده است. بر اساس برخی مطالعات، تنهایی می تواند همانند سیگار کشیدن و چاقی ریسک مرگ زودرس را افزایش دهد.
در چند دهه گذشته تحقیقات مختلفی در مورد تاثیرات روانی انزوای اجتماعی مزمن انجام شده است؛ ولی تاکنون تحقیقی در مورد اثرات جسمی انزوا منتشر نشده بود.
۱۴ ماه انزوا در قطب جنوب
تحقیقاتی که روی حیوانات انجام شده نشان می دهد انزوای طولانی مدت می تواند در ساختار مغز (خصوصاً هیپوکامپ) تغییراتی ایجاد کند. مطالعه تغییرات این چنینی در انسان ها کار دشواری است و به خاطر مسائل اخلاقی، امکان منزوی کردن طولانی مدت انسان ها و مطالعه اثرات انزوای شدید روی مغز وجود ندارد و تنها با مطالعه روی زندانیان انفرادی قبل و بعد از دوره حبس می توان اثرات تنهایی را مطالعه کرد.
یکی از روش های بررسی اثرات طولانی مدت انزوای اجتماعی بر روی مغز انسان، مطالعه روی آن دسته از انسان های شجاعی است که مدت زمان های طولانی را در ایستگاه های تحقیقاتی دور افتاده در قطب جنوب می گذرانند.
در تحقیق جدیدی که در ژورنال New England Journal of Medicine منتشر شده، پژوهشگران مغز ۹ نفر از افرادی را مطالعه کردند که ۱۴ ماه در ایستگاه آلمانی نیومایر ۳ (Neumayer III) در قطب جنوب زندگی کرده بودند.
محققان حین آزمایش سطح پروتئینی به نام «فاکتور نورونزایی مشتقشده از مغز» (BDNF) را اندازه گیری کرده و برای آگاهی از کاهش عملکردهای شناختی، شرکت کنندگان را آزمایش کردند. آنها همچنین داده های MRI مغز این افراد را قبل و بعد از آزمایش جمع آوری کردند.
پرواضح است که تجربه این افراد از تنهایی، با انزوای اجتماعی کامل و یا حبس انفرادی قابل مقایسه نیست؛ ولی محققان می گویند این نوع از انزوا خصوصیاتی مثل یکنواختی محیطی شدید و انزوای نسبی طولانی مدت را دارد. در طول زمستان محیط ایستگاه در تاریکی مداوم فرو می رود و هیچ ارتباطی با جهان بیرون ندارد. سالانه و تنها در بازه زمانی سه ماهه، تحویل مواد غذایی یا تخلیه پرسنل انجام می شود.
تنهایی شدید و اثرات آن بر مغز
این تحقیق نتایج قابل توجهی داشت. اسکن های مغزی پس از دوره ۱۴ ماهه نشان دادند که قسمتی از هیپوکامپ مغز به نام «جیروس دنتیت» (Dentate Gyrus) در همه افراد ایستگاه کوچک شده است.
علاوه بر این بخش های دیگری از هیپوکامپ نیز کوچک شده بودند و ماده خاکستری در «جیروس پاراهیپوکامپال» (Parahippocampal Gyrus) چپ، «قشر خلفیجانبی پیشپیشانی» (DLPFC) راست و «کورتکس اوربیتوفرونتال» (Orbitofrontal cortex) چپ کاهش پیدا کرده بود.
این تحقیق رابطه ای بین تغییرات ساختار مغز و کاهش تراکم پروتئین BDNF را آشکار کرد. این پروتئین برای کارکرد سالم مغز ضروری بوده و به تشکیل سیناپس ها و نورون های جدید کمک می کند.
سه ماه پس از مستقر شدن در ایستگاه دور افتاده در قطب جنوب، سطح پروتئین BDNF در افراد شرکت کننده افت کرد و جالب اینکه یک ماه و نیم پس از اتمام دوره آزمایش نیز به حد طبیعی بازنگشت. محققان فکر می کنند کاهش سطح این پروتئین، سبب تغییر در ساختار مغز شده است.
«الکساندر اِستان» (Alexander Stahn)، سرپرست این تحقیق می گوید باید با چشم تردید به نتایج این تحقیق نگریست. تعداد کم شرکت کنندگان و مکانیزم های پنهان مانده در تحقیقات، اجازه نمی دهند محرومیت های اجتماعی و محیطی را با اعتماد به نفس با تغییرات مغزی مرتبط کرد. البته او اشاره می کند که آزمایشات متعدد بر روی حیوانات، از نظریه او و تیمش پشتیبانی می کنند.
«استان» با اشاره به اینکه تعداد کم شرکت کنندگان سبب می شود تا با تردید به نتایج این آزمایش نگاه کرد، می گوید:
«آنها اطلاعات مهمی به ما می دهند که با یافته های ما از موش ها همخوانی دارند؛ به طور مثال شرایط بد محیطی می تواند اثرات مخربی روی مغز و به خصوص بر روی تولید سلول های عصبی در جیروس دنتیت هیپوکامپال بگذارد.»
حبس انفرادی؛ آری یا نه؟
ارتباطات اجتماعی از اهمیت بالایی برخوردارند و جدا کردن انسان ها از یکدیگر آثار مخربی در پی خواهد داشت. از آثار زیانبار انزوای اجتماعی می توان به زوال شناختی سریع تر در افراد سالخورده با ارتباطات اجتماعی کم و آمار بیش از ۵۰ درصدی خودزنی در زندان های انفرادی اشاره کرد. این آمارها به طور واضح تاثیرات زیان بار انزوای اجتماعی را در بشر نشان می دهند.
با وجود این تحقیق و تحقیقات دیگری که انجام شده اند، باز هم اطلاعات چندانی از اثرات فیزیکی تنهایی شدید روی جسم و روان نداریم.
بنابراین قبل از صدور حکم حبس انفرادی و یا حتی ارسال انسان به سفرهای فضایی طولانی مدت، باید پاسخ این سوال مشخص شود که این نوع مجازات با تاثیر مخربی که بر روی ساختار مغز می گذارد، تا چه میزان منصفانه است؟/ دیجیاتو