سرانجام این تیم ملی امید قابل حدس بود. تیمی که به کره باخت، جلوی ازبکستان کم آورد و به چین حذف شده فقط یک گل زد. این حذف دستپخت فدراسیون 5 ستاره مهدی تاج با چاشنی دخالت حمید استیلی بود و انتظاری بیش از این هم نمیشد داشت. تیمی که تا رسیدن به این مرحله 3 مربی عوض کرد و بارها دچار حاشیه شد. در بخشی از زمان فراموش شد و در بخشی دیگر، سلیقهای شد.
به گزارش سلام نو، تیمی با کوله باری از ایراد که دست خالی به تایلند رفت و دست خالی هم برگشت. از همان تیم بینظم و بیکیفیت کرانچار در مرحله قبل مشخص بود که چه اتفاقی سرانجام این تیم است. تیمی که در ایران نتوانست عراق را ببرد و در سید سه قرار گرفت تا درگیر چنین گروه مرگی شود. تیمی که بردن برایش سخت بود و اما اگر، پیروزیها را برای آن رقم میزد با هر زوری بود، راهی تایلند شد.
البته حمید استیلی در همه جای ناکام بودن این تیم نقش داشت. او نیمکت تیم ملی را دوست داشت و کارهای اداری رفتن کرانچار را خیلی زود انجام داد تا خودش صاحب این نیمکت شود اما فشار رسانهها باعث شد تا مجبور به انتخاب گزینه دیگری باشد. نه حمیداوی حاضر به دادن یحیی گلمحمدی شد و نه علی دایی قبول کرد این تیم را المپیکی کند زیرا هر 2 می دانستند این تیم با استیلی با هر پست و مقامی شانسی برای توکیو رفتن ندارد.
فاصله گرفتن از استقلال و اثبات خود، مجیدی را سرمربی تیم ملی امید کرد اما پیوند این 2، دیگر وصله ناجوری بود که سر این تیم یتیم آمد. ناپدری چون استیلی ان قدر در کار مجیدی دخالت کرد و شرایط مدنظر او را فراهم نکرد تا مجیدی زودتر از کرانچار، غزل خداحافظی را بخواند. همکاری اکبر محمدی، امیرحسین پیروانی و رضا شاهرودی با استیلی، مربع خطرناکی بود که تیم ملی امید را رهبری میکرد.
دعوت نکردن از عارف غلامی به دلایل مشکلات شخصی با شاهرودی، دست تیم ملی امید را در خط دفاعی در پوست گردو گذاشت تا امید نورافکن مجبور به بازی در خط دفاعی باشد و هم دفاع تیم ملی استحکام کافی نداشته باشد و هم ضعف بزرگی در خط هافبک وجود داشته باشد.
از ابتدا هم مشخص بود تیم تحت رهبری استیلی به تنها دستاوری که میرسد، "هیچ" است اما ترجیح ضابطه به رابطه و سلیقهای کردن تیم ملی امید باعث شد تا این تیم نیمقرنی باشد که رنگ المپیک را به خود نمیبیند و زننده گل قرن گذشته، پدید آوردنده "افتضاح قرن" فعلی باشد.