۲۷ دی ۱۳۹۷ - ۱۸:۰۰
کد خبر: 4768893

شخصی پرسید:قائم شما کیست؟فرمودند:هفتمین فرزند پسر محمدباقر(ع) خواهد بود و او حجت بن الحسن(ع) است،او مدتی طولانی غایب می شود،سپس ظهور می کند و سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده،پر از عدل و داد می کند.»

وفاداری اصحاب

نزدیک شب عاشورا،امام حسین(ع) یاران خود را به گرد خود آوردند،امام سجاد(ع) می فرمایند:من با این که بیمار بودم،نزدیک شدم ببینم پدرم به آنان چه می گویند،شنیدم رو به اصحاب کردند و پس از حمد و ثنا فرمودند:

«همانا من بارانی باوفاتر از یاران خود سراغ ندارم،و بهتر از ایشان نمی دانم،و خاندانی نیکوکارتر و مهربان تر از خاندان خود ندیده ام،خدایتان از جانب من پاداش نیکو بدهد...آگاه باشید من دیگر گمان یاری کردن از این مردم ندارم،آگاه باشید،من به همه ی شما رخصت رفتن دادم،پس همه ی شما آزادانه بروید و بیاتی از جانب من بر گردن شما نیست،و این شب که شما را فراگرفته فرصتی است،آن را شتر راهوار خود کنید و به هرسو خواهید بروید.»

برادران و پسران و برادرزادگان و پسران عبدالله بن جعفر و زینب (ع) به پیش آمدند و گفتند:برای چه این کار را بکنیم؟برای این که بعد از تو زنده بمانیم؟هرگز،خداوند آن روز را برای ما پیش نیاورد.

حضرت عباس(ع)به عنوان نخستین نفر سخنانی به این مضمون گفتند، و بعد از او دیگران نیز چنین گفتند.

امام حسین(ع) به پسران عقیل رو کرد و فرمود:«ای پسران عقیل!کشته شدن مسلم(ع) بس است،پس شما بروید،من اجازه ی رفتن به شما دادم.»

آن ها عرض کردند:سبحان الله! آنگاه مردم درباره ی ما چه می گویند، ما بزرگ و آقا وعموی خود را که بهترین عموهایمان بود به خود واگذاریم و یک تیر با هم نینداختیم و یک نیزه و شمشیر به کار نبردیم،و ندانیم که به سرشان چه آمد؟ نه هرگز ما چنین کاری نخواهیم کرد،بلکه ما جان و مال و زن و فرزند خود را فدای تو می سازیم، و در رکاب تو می جنگیم تا به هرجا رفتی ما نیز همراه تو‌باشیم.

«پس خداوند زندگی بعد از تو را زشت گرداند.»

در میان یاران غیربنی هاشم،مسلم بن عوسجه برخاست و گفت:آیا ما از تو دست برداریم؟ آن گاه ما چه عذر و بهانه در مورد حق شما به پیشگاه خود ببریم؟

آگاه باش به خدا دست از تو بر نمی دارم تا نیزه به سینه دشمن بکوبم،و آن ها را با شمشیر بزنم تا قائمه ی شمشیر در دستم می باشد وگرنه سنگ به سوی آن ها پرتاب کنم،سوگند به خدا دست از تو بر نمی دارم تا خدا بداند که ما حرمت پیامبرش را درباره ی تو رعایت نمودیم و اگر مرا هفتاد بار در راه تو بکشند و بسوزانند و زنده کنند تا دم آخر با تو هستم تا چه رسد به این که یک کشتن بیش نیست،و آن کشتن در راه تو کرامتی است که هرگز پایان ندارد.

پس از او «زهیربن قین»برخاست و گفت:«سوگند به خدا دوست ندارم کشته شوم سپس زنده گردم،دوباره کشته شوم تا هزار بار و خدا به وسیله کشته شدن من از کشته شدن تو و جوانان از خاندانت جلوگیری نماید.»

گروهی از یاران نیز همین گونه سخن گفتند،امام از همه تشکر کردند و برای همه دعا نمودند و به خیمه ی خود بازگشتند.

«براستی چه نیک جوانمردان استوار و پایداری،که نظیر آن ها را در میان مردم ندیده ام.

جوانمردان با فضیلتی که خالصند و مانند شیر و آب مخلوطی نیستند که پس از نوشیدن،مبدل به ادرار گردند.»

یاد امام حسین(ع) از حضرت مهدی(ع)

حضرت امام باقر(ع) فرمودند:امام حسین(ع) به اصحاب خود فرمودند:«بهشت بر شما بشارت باد،سوگند به خدا پس از این جریانات که بر ما وارد می گردد،مدتی می گذرد،سپس ما و شما(زنده شده) و خارج می شویم تا این که قائم ما(حضرت مهدی علیه السلام)ظهور کند و انتقام ما را از ستمگران بگیرد،و ما و شما زنجیرها و غل ها و انواع عذاب ها را که بر دشمنان ما وارد می گردد مشاهده می کنیم.

شخصی پرسید:قائم شما کیست؟فرمودند:هفتمین فرزند پسر محمدباقر(ع) خواهد بود و او حجت بن الحسن(ع) است،او مدتی طولانی غایب می شود،سپس ظهور می کند و سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده،پر از عدل و داد می کند.»

کد خبرنگار: ۵
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید

***