سلام نو - سرویس فرهنگ و هنر: سانسور در فرهنگ و هنر ایران زمین علی الخصوص صنعت فیلم سازی دارای سبقه طولانی است و به شکل های مختلفی در فرهنگ این کشور نهادینه شده است، البته سانسور فقط به کشور ما منحصر نمی شود، بلکه در سینمای هالیوود و آمریکا نیز که به عنوان کشوری با آزادی بیان در دنیا مطرح است، این بحث توقیف و سانسور به شکل های مختلفی در حال اجرا است.
بعد از جنگ جهانی اول گروههای خارجی دستاندرکار سینمای مردمی در سال ۱۳۰۳ وارد ایران شدند، «مریان کوپر» و «ارنست بی.شودزاک» فیلم «علف» را که فیلمی مردمنگارانه بود را در سال ۱۳۰۴ در ایران تولید میکنند که به مهاجرت سالیانه ایل بختیاری میپرداخت و ایل کوچنشین در این مستند به تصویر کشیده شد، فیلم علف اولین نقطه مستندسازی جدی در تاریخ سینمای مستند ایران به حساب میآید.
حکومت وقت آن زمان با این بهانه که این فیلم در ادامه بیان کردن اهداف توسعه کشور نیست و به توسعه ایران نپرداخته و زندگی مردم را بدوی نشان داده، نمایش فیلم را ممنوع کرد و بعدها با اضافه کردن صدای راوی جدید، فیلم نمایش داده شد، البته اولین قانون مدون برای سانسور فیلم و آثار سینمایی به حدود ۹۰ سال پیش و سال ۱۳۰۹ باز می گردد که به صورت کلی فیلم ها تنها با تایید بلدیه آن زمان اجازه اکران در بین مردم را پیدا می کردند.
از نظر حکومت در آن زمان تنها نمایش ماشین دودی و لالهزار میتوانست نمایشگر تجدد در ایران باشد و در همان زمان قانون ممیزی یا سانسور را تصویب کردند که چهره منفی از ایران نباید در فیلمها ترسیم شود.
در سال ۱۹۴۰ میلادی معادل ۱۳۲۰ خورشیدی جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد و دنیا را تحت تاثیر قرار داد و به ایران نیز رسید و در سینمای مستند هم تاثیر گذاشت، نمایش فیلمهای خبری جنگ جهانی در سالنهای سینمای ایران رایج شد، نیروهای روسی، انگلیسی و آمریکایی به ایران میرسند و شروع به فیلمبرداری از روند پیشرفت ارتش خود و ملاقاتهای سیاسی میکنند، این فیلمها هم نمایش داده میشوند و ارتش ایران هم استودیوهای ارتش را درست میکند که فیلمهای تبلیغاتی حکومتی در آنها ساخته میشد که سرآغاز ورود نظامیان به عرصه هنر سفارشی و سینما بود.
این بحث سفارشی سازی و سانسور در فرهنگ این کشور مقوله طولانی است و گاهاً یک سری از دیالوگ ها و نماها که برای فیلمسازان مستقل شاید ممیزی محسوب شود، برای کارگردانان ارزشی و به اصطلاح دارای رانت می تواند به راحتی به پخش برسد، خیلی از کارگردانان ایرانی به کارگردانان سفارشی ساز یا کارگردان ارزشی مشهور شده اند و این دوستان دارای آزادی هایی در نمایش صحنه ها و عنوان دیالوگ هایی هستند که سایر فیلمسازان مستقل شاید به راحتی نتوانند از این دیالوگ و نماها در فیلم هایشان بهره ببرند.
این بحث سفارشی سازی یا به اصطلاح فیلمساز ارزشی تا جایی در سینمای ایران پا پیش گذاشته است، که خطر حضور مافیا در بدنه سینما را بیش از پیش مطرح می کند و این سوال را در ذهن فیلمسازان تجربی یا مستقل مطرح می کند که چرا باید بودجه بیت المال در انحصار گروهی خاص با عناوین مختلف سفارشی ساز یا فیلمساز ارزشی قرار بگیرد و یا به قول قدیمی ها آیا خون چنین کارگردانانی آیا از بقیه فیلمسازان رنگین تر است؟
ماجرای سانسور و یا عدم نمایش فیلم ها در ایران و یا به طور وسیع تر در سینمای جهان قاعده مشخصی ندارد و حتی بعضی از فیلم ها با رعایت کامل موازین و خط قرمزهای سینما دچار این مشکلات شده اند و فیلمسازان و سرمایه گذاران سالهاست که با این مقوله دست و پنجه نرم می کنند، هرچند که گاهاً بعضی از فیلم ها پس از چند از سال از توقیف و برطرف کردن مشکلات و سانسور و حذف سکانس هایی از فیلم مجدد اکران عمومی شده اند، اما ترس سانسور برای فیلمسازان و سرمایه گذاران در هنر ایران موجب پیدایش یک بحث کلانی با عنوان خود سانسوری ناخواسته شده است.
در واقع سرمایه گذاران و فیلمسازان از ترس این سانسور و توقیف فیلم شاید به سختی به فیلمنامه های ژانر اجتماعی نزدیک شوند، چرا که از ابتدا یک ترسی برای بازگشت سرمایه و یا اکران فیلم ها برایشان شکل می گیرد و موجب می شود از همان بدو نگارش فیلمنامه و یا پیش تولید قید تولید چنین آثاری را بزنند، تولید آثار با ژانر اجتماعی که شاید به جرات بتوان گفت که یکی از رسالت های سینما در کنار سینمای قصه گو و سینمای مفرح محسوب می شود و بیان کننده مشکلات و کمبود های جامعه است.