سلام نو - سرویس فرهنگ و هنر: سیزدهم تیرماه مصادف با سالروز درگذشت «صادق چوبک» نویسنده و فرهیخته فقید ایرانی است و به همین مناسبت و پس از گذشت بیش از بیست سال از درگذشت وی، به بررسی زندگی این هنرمند فقید پرداخته ایم که در ادامه خواهید خواند.
طلوع :
صادق چوبک نویسنده فقید ایرانی در ١۴ تیر ۱۲۹۵ در خانواده ای متمول در بحبوحه جنگ جهانی اول در شهر بوشهر چشم به جهان گشود، پدر وی آقامحمد اسماعیل بازرگان از بازرگانان مشهور بوشهر و مادرش رقیهسلطان نام داشت، وی با اینکه در خانواده ای بزرگ شد که از نظر مالی در وضعیت مناسب و خوبی قرار داشتند، علیرغم خواسته پدر کتاب و هنر را به پول ترجیح داد و به جای کسب و کار در کنار پدر تمام تلاشش را برای کسب علم گذاشت.
وی دوران ابتدایی را تا کلاس سوم در مدرسه سعادت بوشهر درس خواند و در سال 1303 بعد از هشت سال زندگی در گرمای این شهر که با جنگ جهانی اول مصادف شده بود، به دلیل ابتلا به بیماری مالاریا برای درمان به همراه خانواده خود به شیراز نقل مکان کردند و در آنجا در مدارس شفاعیه، باقریه، سلطانیه و حیات شیراز به ادامهٔ تحصیل پرداخت و زبانهای عربی و انگلیسی را فرا گرفت.
بیشتر بخوانید :
از طلوع تا غروب با «هوشنگ گلشیری» / تاثیرگذارترین داستاننویس معاصرایرانی
از طلوع تا غروب با «غزاله علیزاده» / از دوستی با مرتضی آوینی تا خودکشی در جواهرده
از طلوع تا غروب با «نادر ابراهیمی» / بار دیگر مردی که دوستش می داشتیم
از طلوع تا غروب با «افشین یداللهی» / از پزشکی تا ترانه سرایی
از طلوع تا غروب با «صمد بهرنگی» / از غرق تا قتل با خالق «ماهی سیاه کوچولو»
چوبک در سال 1310 درست زمانی که 15 سال داشت اولین مقاله خود را در روزنامه محلی «بیان حقیقت» شیراز منتشر کرد و سه سال بعد که شیراز را برای تحقق رویاهایش کوچک دید در سال 1313 در آزمون ورودی کالج شبانه روزی البرز تهران شرکت کرد و پذیرفته شد و سال بعد برای ادامهٔ تحصیل در کالج آمریکایی البرز تهران به شهر تهران نقل مکان کرد.
وی پس از دو سال تحصیل در سال 1316 دیپلم ادبی خود را دریافت کرد و در همان سال به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به دبیری در مدرسهٔ شرافت خرمشهر پرداخت و بعد از مدتی به خدمت سربازی در دانشکدهٔ افسری تهران رفت و به دلیل تسلط بر زبان انگلیسی به عنوان مترجم در رکن سوم ستاد ارتش به خدمت پرداخت و در آنجا با امیرعباس هویدا آشنا شد.
صادق چوبک در جوانی بسیار فعال بود و در سال 1319 در اداره کل ساختمان وزارت دارایی به عنوان تحویلدار استخدام شد و با ورود مستشاران آمریکایی، در آن مرکز بهعنوان مترجم آغاز به کارکرد.
وی در سال 1324 پس از کاهش حقوقش از طرف کارفرما به منظور تأمین مخارج زندگی به ترجمه، منشیگری و تدریس زبان انگلیسی پرداخت، وی در همین سال اولین مجموعه داستان خود را با نام «خیمهشب بازی» با ۱۱ داستان کوتاه را به چاپ رساند، لازم به ذکر است که این کتاب به دلیل داستان «اسائهٔ ادب» ده سال توقیف بود.
این نویسنده سرشناس پس از مدتی به پیشنهاد الول ساتن، شرقشناس انگلیسی به عنوان روابطعمومی و مترجم در سفارت انگلیس مشغول به کار شد. چوبک که در یک شغل قرار نمی گرفت دو سال بعد در سال 1328 در شرکت نفت ایران و انگلیس ابتدا بهعنوان مترجم استخدام و پس از مدتی مسئول کتابخانه آنجا شد و در همان سال دومین کتاب خود را با عنوان «انتری که لوطیش مرده بود» توسط نشر جاویدان به چاپ رساند و هنر داستان نویسی اش را به رخ همگان کشید، این کتاب شامل سه داستان و یک نمایشنامه به نامهای: «چرا دریا توفانی شده بود»، «قفس» و «انتری که لوطیش مرده بود» به همراه نمایشنامه «توپ لاستیکی» است.
صادق چوبک در سال 1342 مهمترین اثر خود با عنوان «تنگسیر» را به چاپ رساند، این رمان که صادق آن را به همسرش قدسی خانم تقدیم کرده است موفقیت های بسیاری یافت و به زبان های مختلف نیز ترجمه شده است، لازم به ذکر است که امیر نادری فیلمساز مشهور ایرانی، فیلم «تنگسیر» را با اقتباسی از این رمان در سال 1352 با هنرنمایی بهروز وثوقی، پرویز فنی زاده و ... جلوی دوربین برده است.
وی سه سال پس از چاپ رمان مشهور «تنگسیر» اقدام به نگارش رمان «سنگ صبور» کرد و در سال ۱۳۴۵ پس از تقدیم آن به زادگاهش بوشهر آن را به چاپ رساند، صادق چوبک سال 1353 خود را بازنشسته کرد و در همان سال به انگلستان رفت و بعد از چند ماه به آمریکا رفت و برای همیشه آن جا ماند و پس از رمان «سنگ صبور» هرگز کتاب و رمانی چاپ نکرد و در یک اقدام عجیب چند روز پیش از مرگش تمامی دست نوشته های خود و ماحصل 32 سال زندگی را آتش زد.
زندگی خصوصی:
صادق چوبک در سال 1316 پس از استخدام در وزارت فرهنگ با قدسی خانم چوبک ازدواج کرد و ماحصل این ازدواج دو پسر به نام های روزبه (1323) و بابک (1326) است.
غروب:
صادق چوبک در 13 تیر سال 1377 در سن 82 سالگی در شهر برکلی کالیفرنیا آمریکا و پس از 24 سال زندگی در غربت به دیار باقی شتافت و پیکر این نویسنده سرشناس ایرانی بنا به وصیت خودش همانند آثارش در غربت سوزانده و خاکستر آن به اقیانوس آرام سپرده شد.