سلام نو – سرویس اجتماعی: سریال هم گناه و سریال آقازاده دو سریال پخش شده در شبکه نمایش خانگی هستند که در دوران رکود سریال سازی در تلویزیون حسابی مورد توجه قرار گرفتهاند، به ویژه با حضور ستارههایی مثل پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، مسعود رایگان، امیر آقایی، امین حیایی و جمشید هاشمپور که برخی از آنها مدتها است در قاب تلویزیون و به خصوص در مدیوم سریال حضور ندارند.
این دو سریال، به ویژه هم گناه، به جز جنبههای هنری قابل توجه به خصوص بازی خوب بازیگران و فیلمنامه قوی، چند لایه و پیچیده به ویژه در هم گناه، جنبههای سیاسی و اجتماعی قابل توجهی نیز دارند.
آقازاده در این میان سویههای سیاسی و اجتماعی پررنگی دارد. سریالی که تهیه کننده، عنوان و داستانش همه و همه سیاسی است. آقازاده پروژه سازمان هنری رسانهای اوج است، موسسهای که پیش از این آثار دیگری چون پایتخت ۵، بادیگارد، به وقت شام، خروج و ایستاده در غبار را تهیه کرده بود.
با این همه آقازاده بیتردید سیاسیترین و یکی از پرخرجترین پروژههای اوج است، سریالی که به یکی از داغترین بحثهای این روزها یعنی آقازادگی میپردازد و کدهای ریز و درشتی به ماجراهای مختلف سیاسی میدهد.
از شباهت ظاهری امیر آقایی به چند چهره مشهور گرفته، شباهت جمشید هاشمپور به طبری و جا دادن داستان نجفی در قالب شخصیتی که مهدی سلطانی آن را ارائه میکند هرکدام به نوعی باعث جلب توجه این سریال شد. در کنار این آقازاده برای نخستین بار به ماجرای استفاده ابزاری از زنان برای فشار آوردن به مسئولین اشاره کرد.
آقازاده را میتوان صحنه نبرد آقازاده واقعی و آقازاده دروغین یا آقازاده خوب و آقازاده بد دانست. همانطور که شخصیت منفی سریال فرزند یک مسئول و رزمنده سابق است، قهرمان سریال هم فرزنده رزمنده سابقی است که با وجود احترام و ارتباطات بسیار از مسئولیت گریخته و وسط شهر بین مردم زندگی میکند.
پیام آقازاده روشن و صریح است، جامعه، سیاست و اقتصاد ایران اسیر فساد است و برای مبارزه با اژدهای هفت سر فساد باید به جوانان انقلابی و سالمی اعتماد کرد که غریبه و آشنا نمیشناسند و برای خدا شمشیر میزنند.
ماجرای هم گناه اما با آقازده متفاوت است، هم گناه یک سریال درام پرکشش است که پلیسی هم هست. ماجرای چند خانواده و مشکلاتشان که در مرکز آن خانواده صبوری قرار دارد، خانوادهای به نسبت پر جمعیت که با هم در یک خانه زندگی میکنند و به جز یک برادر که پلیس است بقیه خانواده تجارت گل انجام میدهند.
در این سریال برخلاف عموم سریالهای نمایش خانگی تنها طبقه سوپر ثروتمند به تصویر کشیده نمیشود بلکه هر سه طبقه مرفه، متوسط و ضعیف در سریال حضور دارند و هر سه نیز در یک چیزی مشترک هستند، مشکلاتی که در حال پاشیدن شالوده آنان است.
خانواده صبوری با وجود رفاه نسبی با مشکلات رنگارنگی مواجه است که سنتهایی که مسعود رایگان در قامت شخصیت فرید صبوری به عنوان بزرگ خانواده به آن پایبند است اجازه حلشان را نمیدهد. از ازدواج بدون هماهنگی یک برادر، تا تصادف برادر دیگر و مشکلات نسل جوان خانواده، هیچ مشکلی در خانواده صبوری حل نمیشود بلکه پنهان شده یا عقب انداخته میشود!
طبقه متوسط این سریال هم وضعیت بهتری از طبقه مرفه ندارد. پیمان یکی تبعیدی از طبقه مرفه است که معتقد است که برای به دست آوردن رفاه باید دست به هر کاری بزند. پرویز عموی او یک جاعل و آدم کش است که مثل آب خوردن دروغ میگوید. زیبا فخری هم مثل پیمان از طبقه مرفه تبعید شده، البته به علت ایستادگی بر سر خواست شخصی خود و استقلال طلبیای که داشت.
طبقه ضعیف هم درگیر مشکلاتی است که تمامش از بیمسئولیتی طبقه مرفه در برابر اشتباهش شروع شد. یکی از برادران صبوری پدر یک خانواده را با ماشین زیر میکند و فرار میکند، اتفاقی که فرزندان آن پدر را آواره میکند تا ده سال بعد عموی آن بچهها در فکر ازدواج اجباری یکی از آنان باشد. این جا است که نماینده گناهکار طبقه مرفه به جای پذیرش مسئولیت میخواهد در قامت منجی ظاهر شود، اقدامی که مشکلات جدیدی میآفریند.
تصویری که سه طبقه مرسوم جامعه ایرانی در هم گناه ارائه میشود تصویر جامعهای است که به خاطر دروغ، بیمسئولیتی، جعل، فساد و بیپشتوانه بودن در حال فروپاشی است.
نکته جالب توجه این است که هر دو سریال تصویر جامعهای اسیر مشکلات را ارائه میدهند و در حکم آینهای، مشکلات امروز جامعه را بیان میکنند و نسبت به آن هشدار میدهند.
نظر شما