سلام نو – سرویس اقتصادی: دلار همچنان در حال پیش روی است و در بازار آزاد وارد کانال ۲۹ هزار تومان شده است، قیمت کره رشدی صد در صدی را تجربه کرده، خریدن خودرو، حتی خریدن یک پراید نو، با قیمتهای رو به رشد برای بسیاری تبدیل به کاری نشدنی شده و پیدا کردن خانه مناسب با قیمت مناسب روز به روز ناممکنتر میشود.
این روایتی از زندگی طبقهای است که به عنوان طبقه متوسط شناخته میشدند، گروهی از مردم که عموما کارمند و کارگر بودند، با وام یا قسطی ماشین، یخچال یا جهیزیه میخریدند و بعد از سی سال تلاش با هزار سختی و زحمت میتوانستند یک واحد آپارتمان نقلی بخرند و سالهای بازنشستگی آرامی را بگذرانند.
با خط فقری که به راحتی از ۶-۷ میلیون به ۹ تا ۱۰ میلیون رسیده، با ماشین، وسایل خانه و سبد غذایی که هر روز در حال گران شدن هستند و با حقوقی که بعید است از سه میلیون تومان در ماه تجاوز کند، زندگی سابق قشر متوسط و همان خریدهای کوچک زندگی به رویایی دور تبدیل خواهد شد.
کافی است تلویزیون یا ماشین لباس شویی که چند سال پیش خریدند از کار بیافتد تا عملا خرید نمونه مشابه با افزایش چند صد در صدی قیمتش ناممکن شود. این افزایش قیمت اما تنها یکی از موانع خرید جنس مشابه است، غیب شدن بسیاری از برندهای مطرح خارجی در بازار عملا جایگزین مشابه را ناممکن کرده است و باعث یکه تازی جنسهای بی کیفیت داخلی با قیمت جنس خارجی شده!
حمیدرضا امام قلیتبار بازرس مجمع عالی نمایندگان کارگران کشور در گفتوگو با تسنیم با اشاره به اینکه خط فقر در جامعه برای خانوار ۴نفره ۱۰میلیون تومان است پرده از بخشی دیگر از فقر دامنگیر خانوادهها برداشت و گفت: بسیاری از کارگران توان خرید گوشی موبایل برای ادامه تحصیل فرزاندانشان را ندارند.
این چنین فقری نه تنها آینده کشور را تحت تاثیر قرار میدهد بلکه کرامت انسانی مردم را نیز پایمال میکند و فشار شدیدی را به خانوادهای که امکان تهیه گوشی یا تبلت مناسب را ندارند وارد میکنند. در کنار این، چنین شرایطی ناقض اصول قانون اساسی است که فراهم آوری تحصیل رایگان در دوران مدرسه را بر عهده حکومت گذاشته است.
برای درک افسار گسیختگی تورم و رشد خط فقر تنها کافی است به ابتدای دهه نود نگاه کنیم. به گفته جمشید پژویان، رئیس وقت شورای رقابت در سال ۱۳۹۱ در سال ۸۹ خانوارهای شهری با درآمد ماهانه کمتر از ۹۴۶ هزار تومان و خانوارهای روستایی با درآمد ماهانه کمتر از ۵۸۰ هزار تومان زیر خط فقر به حساب میآمدند، خط فقری که یک دهه بعد ۱۰ برابر شد و به طور متوسط سالانه صد در صد رشد کرد، آن هم در حالی که توان مالی خانوادهها متناسب با آن رشد نکرد.
با این تفاسیر یک خانواده چهار نفره شهری اگر پدر و مادری کارمند یا کارگر داشته باشد به احتمال ۹۰ درصد زیر خط فقر است، حتی اگر اگر یک از فرزندانشان نیز کار کند.
در چنین شرایطی نه تنها رشد، پیشرفت و توسعه عملا ناممکن است بلکه ایران آینده نیز با نسلی ضعیف مواجه خواهد بود که سبد غذایی محدودی داشته و حتی با سوءتغذیه دست و پنجه نرم کرده.
تاثیر چنین اقتصاد بیمار و چنین فقر دامنگیری اما تنها منحصر به مردم نمیماند و باعث کاهش قدرت کشور در سالهای پیش رو میشود. همانطور که پایان جنگ و باز شدن پنجره روابط با دنیا در دهه هفتاد و هشتاد اقتصاد کشور را به ویژه بین سالهای ۷۶ تا ۸۴ شکوفا کرد و باعث تحرک بخشی به سیاست منطقهای ایران در بعد دیپلماتیک و نظامی شد، بحرانهای اقتصادی دهه ۹۰ نیز تحرک دیپلماتیک و اقتصادی ایران در سالهای پیش رو را بسیار کم میکند.
اگر سیاستگذاران و سیاستمداران فکری به حال وضعیت فعلی نکنند بحران اقتصادی کنونی کاری با اقتصاد، جامعه و فرهنگ ایران خواهد کرد که جنگ هشت ساله نتوانست بکند و آن نابودی رسمی طبقه متوسط و شکل گیری دوگانه فقیر و غنی و رسمی شدن شکاف موجود در جامعه است. نابودی طبقه متوسط نیز دست آوردی جز از بین رفتن ظرفیت توسعه، ناامیدی طبقه فقیر از رشد احتمالی و از بین رفتن طبقه واسط بین حکومت و مردم ندارد.
نظرات