به گزارش سلام نو به نقل از خبرآنلاین، «بایدن یا ترامپ؟!» ماههاست که این دو اسم ورد زبان خیلیها شده از مردم در کوچه خیابان گرفته تا سیاستمداران کارکشته همه حرف و حدیثشان انتخابات آمریکا و زمامدار احتمالی آن است؛ به هر حال از زمانی که فشارهای آمریکا با فرمان مستقیم دونالد ترامپ افزایش پیدا کرد این بحث هم داغ شد که با رفتن ترامپ و آمدن رئیس جمهوری که سیاستهایش با دولت قبل فرق میکند میتواند اقتصاد ایران را احیا کند و تا حدودی مشکلات معیشتی امروز مردم حل و فصل شود و حالا برخی معتقدند اگر جو بایدن معاون اوباما ریاست جمهوریاش تثبیت شود میتواند بر انتخابات ایران هم سایه بیندازد و شاید اسم کسی از درون صندوق رای بیرون بیاید که بیشتر یک دیپلمات باشد.
همین حرف و حدیثها و تحلیلهای رنگارنگ موجب شد تا به سراغ حشمتالله فلاحت پیشه استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس کمیسیون امنیت ملی در مجلس دهم برویم از تاثیر این انتخابات بر سیاست داخلی ایران بپرسیم. او معتقد است که نگاه به انتخابات آمریکا باید واقعبینانه باشد، نه آن را نادیده گرفت و نه اغراق کرد.
فلاحت پیشه میگوید بایدن با ترامپ تفاوت دارد و ایران باید از فضای بعد از روی کار آمدن بایدن استفاده کند.
البته صحبتها با این نماینده سابق مجلس تنها به انتخابات آمریکا ختم نشد و پای انتخابات ایران و دیپلمات بودن یا اقتصاددان بودن رئیس جمهوری بعدی نیز به بحث کشیده شد. او معتقد است مردم حالشان از بحث انتخابات بد است و نهایتا اگر هم قرار باشد به کسی رای بدهند ترجیحشان به یک اقتصاددان و یا تلفیقی از اقتصاد و دیپلماسی است تا به وضعیت معیشتشان سر و سامانی بدهد.
او میگوید برخی در پس شعارهای ضد آمریکایی از تحریم کاسبی کردند و در همین راستا خاطرهای از نمایندهای تعریف کرد که به تریبون او با شعار مرگ بر آمریکا حمله کرد و بعد از به پایان رسیدن مجلس دهم به دلیل تخلفات مالی بازداشت شد.
اگر میخواهید از جزئیات این گفتوگو مطلع شود میتوانید مشروح آن را در ادامه بخوانید؛
**آقای فلاحت پیشه! انتخابات آمریکا هم تمام شد و بایدن به تایید اکثر رسانه های آمریکا به عنوان پیروز انتخابات معرفی شد به نظر شما این نتیجه رای چه تاثیری در سیاست داخلی ایران، تصمیمات ۹ ماه پایانی دولت و انتخابات ۱۴۰۰ دارد؟
من اعتقادم بر این است که موضوع اثر متقابل انتخابات ایران و آمریکا نه باید در آن اغراق کرد و نه آن را نادیده گرفت بلکه به عنوان یک واقعیت با آن باید برخورد کرد. واقعیت این است که این دو کشور با یکدیگر دشمن هستد و شاخصههای خصومت میان آنها شکل گرفته و اینکه چه زمامداری روی کار آید میتواند نقش مهمی داشته باشد. به خصوص در امریکا، چون رابطه ایران با امریکا جزء مقوله های کلان سیاست خارجه در شورای عالی امنیت ملی ایران تعیین تکلیف می شود طبیعتا در ایران موضع ثابت تری در قبال امریکا وجود دارد ولی در امریکا اینگونه نیست و رئیس جمهور امریکا نقش اصلی را در سیاست خارجه دارد و طبیعتا اگر خودشان بخواهند می توانند تفاوت هایی را به سیاست خارجی تحمیل کنند.
به طور مشخص در قبال ایران عدهای همه چیز را ربط به انتخابات امریکا و روی کار آمدن دموکراتها و محافظهکاران دادهاند و عدهای هم این را نادیده گرفتهاند که من معتقد هستم هر دو دسته در اشتباه هستند؛ من معتقدم متاسفانه در ایران عدهای ضعفهای مدیریت خودشان را به گردن تحریمها انداختهاند، مثلا در دولت ما سهم نفت در بودجه یک پنجم سهم است و چندین سال است که این اتفاق میافتد و باز هم همه چیز به تحریم و مناسبات خصمانه با امریکا ارتباط پیدا میکند ولی دولت عملا در حوزه مدیریت کاری نمی کند.
بایدن با ترامپ تفاوت دارد
از سوی دیگر عدهای میگویند که تفاوتی بین دموکراتها و جمهوریخواهان نیست که من این را هم قبول ندارم، همانگونه که اوباما با ترامپ به شدت متفاوت بود، باید منتظر باشیم که رفتار بایدن با ترامپ در قبال ایران متفاوت باشد؛ کسانی که این را رد می کنند من این مصداق را برایشان دارم: اوباما کسی بود که از هزار و ۲۴۸ تحریم ایران ۹۱۵ تحریم را در قالب برجام برداشت و در همان زمان میلیاردها دلار وارد کشور شد که اتفاقا در همان زمان هم ما بحران های اقتصادی متعددی در کشور داشتیم که دلیل آن نیز ضعف مدیریت داخلی بود لذا به نظر من باید شفاف کنیم که رابطه معنا داری بین نوع سیاستمدارانی که در امریکا روی کار می آیند و تاثیراتی که در سیاست خارجه دارند وجود دارد.
بایدن علامت مثبت به ایران نشان میدهد
به نظر من همانطور که ترامپ با اوباما متفاوت بود، بایدن هم با ترامپ متفاوت است. من معتقد هستم که اولا نباید بیش از حد خوشبینانه بود و چراغ سبز به موضوع تغییرات سیاسی در امریکا نشان داد که عملا دست ایران در سیاست خارجه خالی شود، چون ترامپ علاوه بر اینکه ۹۱۵ تحریمی که اوباما برداشته بود را برگرداند، بیش از ۷۰۰ تحریم جدید نیز برگرداند و حتی دو کشور را تا مرحله جنگ و خونریزی هم پیش برد، لذا دیوار بیاعتمادی که ترامپ در مناسبات ایران و امریکا ایجاد کرد به تنهایی قطورتر از آن دیوار بیاعتمادی بود که ۴۰ سال بین ایران و امریکا شکل گرفته بود، طبیعتا اگر بایدن هم روی کار آید برای اینکه این دیوار شکسته شود مقامات دو طرف با مشکل مواجه هستند، پس به این دلیل نباید موضوع را خوشبینانه دنبال کرد.
اتفاقی که خواهد افتاد این است که بایدن یک علامت مثبت را به ایران نشان خواهد داد (شبیه علامتهای مثبتی که معمولا رؤسای جمهور دموکرات ارائه می دادند)، یعنی ایشان بازگشت به برجام به شرط اینکه ایران تعهداتش را اجرا کند را مطرح میکند و سعی میکند وعده مصداقی در خصوص برداشتن تحریمها به ایران بدهد و در کلیات چراغ سبزی به ایران نشان خواهد داد منتهی ایشان یکسری مواضعی را تحت عنوان سیاستهای منطقهای ایران، مسائل حقوق بشری و ادعای تروریست بودن را مطرح میکند که من معتقد هستم این مسائل که مطرح شود به معنای بنیادی برای تنشزدایی بین ایران امریکا نیست ولی بنیادی برای جلوگیری از گسترش بحران است و این میتواند در فضای ذهنی در گام اول تاثیرات مثبتی را در ایران بگذارد. همین الان بازار در ایران واکنش مثبت به این موضوع نشان داده است، خصوصا کسانی که مایحتاج مردم را احتکار کرده بودند مجبور هستند که این را به بازار دهند و عملا نوعی تنفس در بازار ایران در موضوعات مختلف دیده خواهد شد.
عوامل آشوبساز بین ایران و امریکا فعال میشوند
در حوزه عینی و عملی موضوع بستگی به این عامل دارد که آیا در مناسبات دو طرف ما دوباره نقش عوامل آشوب ساز را خواهیم دید یا خیر؛ این موضوعی است که به نظر من جای نگرانی دارد. من معتقدم که عوامل آشوبساز بین ایران و امریکا فعالیت خود را آغاز کرده اند.
**مصداق شما برای عوامل آشوب ساز چه کسانی هستند؟
در داخل کشور عوامل آشوبساز عمدتا کسانی هستند که از تحریم، ساز و کاری برای کاسبی خودشان ایجاد کردهاند، در زمانی که ملت ایران بزرگترین زجرها را متحمل شده است آنها بزرگترین امتیازات و انحصارات را گرفتهاند و الان هم نگران هستند که اگر مناسبات ایران با دنیا به شرایط دوران اجرای برجام بازگردد آن موقع دست آنها از بازار کثیف اقتصادی بریده شود؛ کساتی که نفت ایران را به حداقل قیمتها تاراج می کردند، کسانی که از محل تاراج ثروتهای ایرانیان و از محل استفاده از امتیازات بیشترین سود را به جیب زدند، یعنی کسانی که از امتیاز داشتن انحصار برخوردار بودند و ارزها را با حداقل قیمت دریافت می کردند و زمانی که کالا را وارد می کردند آن را به قیمتی به مردم عرضه میکردند که این قیمت حاصل دستکاری بازار به سود آنها بود؛ اینها طبیعتا در مناسبات عادی ایران با دنیا نقش نخواهند داشت و به آشوب سازی خودشان ادامه خواهند داد.
کسی که با شعار مرگ بر آمریکا به من حمله کرد به دلیل تخلفات مالی بازداشت شد
یک خاطره ای برایتان می گویم؛ در یکی از جلسات غیرعلنی مجلس که من بارها به رئیس مجلس وقت دهم نامه نوشتم و عرض کردم که فیلم آن جلسه را منتشر کنند، زمانی که بنده آنجا مسؤلیتی برعهده داشتم و یکسری مسائل را پیش بینی می کردم، همانجا گفتم که به ملت ایران رحم کنید و کشور را دچار آشوب نکنید و بحران برای کشور ایجاد نکنید و گفتم که هرکسی که کشور را یک گام به جنگ یا تحریم نزدیک کند خودآگاه یا ناخودآگاه به ملت ایران خیانت کرده است؛ عدهای به تریبون بنده حمله کردند و یکی از سردمداران آن عده کسی بود که مدتی قبل بخاطر سوءاستفاده اقتصادی بازداشت شد، ولی آن زمان که من در مجلس آن حرفها را زدم با شعار مرگ بر امریکا به تریبون من حمله کرد.
برخی در پناه شعارهای افراطی کارهای اقتصادیشان را پیش بردند
کسانی که به حق در مورد امریکا شعار میدهند امریکا را شناخته اند یعنی از سمت امریکا به حدی به مردم ایران ظلم شده است که مردم ایران حق دارند که علیه آن شعار دهند ولی این واقعیت وجود دارد که برخی از افراد در پناه شعارهای افراطی کارهای اقتصادیشان را پیش برده اند که من به آنها کاسبان تحریم می گویم.
من معتقد هستم که باید مواظب بود که هرگونه موضع گیری نسبت به آقای بایدن نباید خارج از مواضع دیپلماتیک باشد. آقای ترامپ به ویژه آقای پمپئو بیادبانه ترین مواضع را نسبت به ملت و دولت ایران و مسؤلان ایرانی به کار گرفتند و هدف آنها این بود که ایران را تحریک و وادار کنند تا ایران اقدامات افراطی انجام دهد ولی به نظر من آقای بایدن که روی کار آید شاید انتقادات مثبت نسبت به ایران مطرح کنند ولی سعی نمیکنند تا ایران را تحریک کنند یا مواضع بیادبانه نسبت به ایران داشته باشد، لذا در ایران هم باید از موضعگیریهای منفی که به سود لابیهای ارتجاعی تمام شود اجتناب کنند. در طرف امریکایی به طور طبیعی عوامل ساختاری مخالف ایران فعال خواهند شد؛ ترامپ خیلی تلاش کرد که تحریم ایران را فراحزبی کند و در برخی از موارد هم موفق شدند و خون شهید سلیمانی را ریختند تا خونی در این مناسبات ریخته شود و دیوار بیاعتمادی قطورتر شود که به نظر من این بزرگترین جنایتی بود که در حق یک ملت صورت گرفت.
من معتقد هستم که باید بپذیریم که اگر ایران از فرصت روی کار آمدن یک جریان میانهرو در سیاست خارجه امریکا استفاده نکند حتما جریان بایدن هم در چنگال مثلث ضد ایرانی محافظه کاران در امریکا، صهیونیست ها و مرتدین عرب قرار می گیرد و باز هم علیه ایران اقداماتی صورت می گیرد، خیلی از این فرصت ها در زمان اوباما در ایران از دست رفت، این مثلث در زمان اوبامایی که توافق بی سابقه ای را در برجام با ایران بست، دو بار ایران و امریکا را در زمان اوباما تا لبه جنگ پیش بردند، الان هم اعتقاد من بر این است که این جریانات فعال خواهند بود و در کشور باید یک تصمیم منطقی از موضع قدرت اتخاذ شود تا اگر قرار است امتیازی داده شود به نظر من بازگشت به برجام به سود همگان است منتهی باید مصادیق عملی را دنبال کرد.
اولین مصداق عملی که من معتقد هستم از دولت بایدن می توانیم ببینیم که اگر ببینیم باید آن را مثبت تلقی کنیم این است که ایشان به ماموریت بیش از ۵۰۰ ناظر تحریم وزارت خزانه داری امریکا در دنیا پایان دهد، کسانی که در جاهای مختلف هستند مثلا ۱۱ نفر از اینها در ترکیه مستقر شده اند و برخی در کره جنوبی و برخی در عراق و ...ناظر تحریم هستند که سیاست فشار حداکثری در ایران اعمال شود و اینها بازوهای اصلی فشار حداکثری هستند، اگر ما در عمل چنین حرکتی را در دموکرات ها ببینیم این به معنای گام مثبت است. جمع بندی من این است که همین که آقای بایدن رای آورد اولین موضع گیری ایشان در قبال ایران متفاوت از ترامپ است و معنای آن جلوگیری از گسترش بحران بین ایران و امریکا است و این یک گام مثبت محسوب می شود؛ بعد از آن برای ورود به تنش زدایی باید هرگونه رفتار خوشبینانه را کنار گذاشت و منتظر رفتارهای عملی بایدنی باشیم که روی کار میآید و در ایران حتما باید اقدام عملی متفاوتی صورت گیرد و احیای برجام حتما در چنین شرایطی ممکن خواهد شد.
مردم حالشان از بحث انتخابات بد می شود چون...
* شما چند جا به تندروی هایی که در ایران در مقابل با ترامپ، اوباما و .. بود اشاره کردید. همیشه زمانی که صحبت از انتخابات ۲۰۲۰ می شد بعضی ها پلی به انتخابات ایران می زدند که مثلا اگر ترامپ پیروز شود احتمال دارد تندروها در ایران به قدرت برسند و برعکس آن. شما تاثیر این انتخاب آمریکا را در انتخابات ۱۴۰۰ ایران چگونه می بینید و به نظر شما چه اتفاقی می افتد؟
من معتقد هستم که موضوع اصلی انتخابات آینده در ایران اقتصاد است. یکی از خبرگزاریها به بنده زنگ زد و فرضیهای را در مورد انتخابات ریاست جمهوری آینده ایران مطرح کرد و به من گفت تا با او مصاحبه کنم و من مصاحبه نکردم چون در شرایط کنونی مردم ایران حالشان از بحث های انتخاباتی بد می شود، یعنی به عبارتی مردم ایران، سیاستمداران کشور را یک عده فرصت طلب میدانند که فقط تشنه پست و مقام هستند و به نظر من کسانی که سابقه برداشتن گام های عملی ندارند زمانی که بحث های انتخاباتی را مطرح میکنند میخواهند عطش سیری ناپذیر قدرت خودشان را تامین کنند؛ الان مساله مردم انتخابات نیست بلکه اقتصاد است و حتی موضوع امریکا را هم به عنوان بخشی از مصالح اقتصادیشان میبینند که عمدتا از ناحیه تحلیل سیاستمداران از بازار و اقتصاد ایران شکل گرفته است، لذا من معتقد هستم که مساله انتخابات در ایران مساله اقتصاد است.
آقای روحانی نماینده یک جریانی بود که این جریان به ایشان کمک کرد تا رئیس جمهور شود ولی در نهایت ایشان به عنوان رئیس یک جریانی شد که بخش اعظم این افراد یکسری بوروکرات بودند که فقط برایشان گرفتن پست و قدرت مهم بود و هیچگاه نتوانستند انتظارات مردم را برآورده کنند و به همین دلیل تمام کسانی که رای دادند به گونه ای خدمت به یک تیم معدودی کردند که فقط برایشان حفظ پست و قدرت مهم بود؛ آنها خیلی اوقات به اسم تحریم کاری پیش نبردند، بنابراین در این چند ماهه فضای ذهنی لازم برای دولت فراهم شده است که بخشی از مشکلات اقتصادی را حل کند و امیدوار هستیم که از این فرصت استفاده کند وگرنه کل جریانات وابسته به دولت آقای روحانی در انتخابات آینده حرفی برای گفتن ندارند، لذا مساله اصلی انتخابات آینده اقتصاد است و هر کسی که برنامه داشته باشد می تواند در انتخابات صاحب نقش شود.
اگر ترامپ رأی می آورد عربستان و اسرائیل را وارد جنگ با ایران می کرد
*در سال ۹۲ و سال ۹۶ شعارهای دیپلماتیک از نوع تعامل با دنیا مورد استقبال مردم قرار گرفت، به نظر شما در ۱۴۰۰ این شعارها باز هم با اقبال مواجه خواهد شد به عبارت دیگر آیا انتخابات امریکا ممکن است موجب شود تا یک دیپلمات در ایران روی کار بیاید یا همان شعارهای اقتصادی موثر خواهد بود؟
اثری که انتخابات امریکا در مناسبات ایران دارد این است که فضا را چالشی نکرده است، یعنی به طور طبیعی اگر ترامپ رای می آورد، راهبرد او در منطقه ایجاد یک جنگ نیابتی علیه ایران بود و واقعا به این سمت میرفت، یعنی بازیگرانی مثل عربستان یا رژیم صهیونیستی را تحریک میکرد که علیه ایران یک جنگ مدیریت شدهای را راه اندازی کنند و این راهبرد ترامپ بود و هیچ وقت سیاست تعامل مستقیم با ایران را در دستور کار نداشت اما از زمانی که ایران پهباد امریکایی را ساقط کرد و به ویژه بعد از حمله موشکی به عینالاسد دیگر عملا گزینه نظامی برای همیشه کنار رفت.
لذا به اعتقاد من اتفاقی که میافتد این است که فضا برای اینکه دیپلماسی احیا شود، وجود دارد و در عین حال دولت می تواند در شرایطی که آن حلقه تحریم ها سست شده است و وزارت خزانه داری آینده امریکا انگیزهای برای تشدید تحریمهای مازاد بر قطعنامه های گذشته و مصوبات کنگره ندارد به نظر من دولت این فضا را دارد که برخی از مسائل را حل کند. همین الان اگر دولت بتواند با محتکرانی که به امید رای آوری مجدد ترامپ اقتصاد کشور را احتکار کردند (و نه یک کالا بلکه اقتصاد را احتکار کردند) برخورد کند، اگر الان دولت این را مدیریت کند و این کالاها به دست مردم برسد و به گران کردن طلا و ارز پایان دهد، می تواند یک تکانه اقتصادی خوبی را ایجاد کند که سیاستمداران کشور این رو را داشته باشند در انتخابات آینده با مردم از طرح و برنامه صحبت کنند.
دولت آینده ایران دولت کسی است که برنامه اقتصادی داشته باشد
*به نظر شما دولت آینده دولت یک دیپلمات خواهد بود یا یک اقتصاددان؟
رای، رای ملت است ولی به نظر من دولت آینده دولت کسی است که برنامه اقتصادی داشته باشد، چه این برنامه اقتصادی با رویکرد داخلی باشد و چه خارجی و چه تلفیقی!
ایران نباید در دام تندروی بیفتد
*در زمانی که شما نماینده مجلس و رئیس کمیسیون امنیت بودید، یکسری اتفاقات خوبی در کمیسیون در راستای دیپلماسی پارلمانی داشت اتفاق می افتاد. شما چقدر به دیپلماسی پارلمانی اعتقاد دارید؟ از طرف دیگر اتفاقاتی که الان دارد در مجلس در حال رخ دادن است و طرحهای مقابلهای که چه قبلا مطرح می شد و چه طرحهایی که در حال حاضر در مورد روابط خارجی مطرح می شود چقدر میتواند در سیاست ایران حائز اهمیت می دانید؟
واقعیت ماجرا این است که بخش اعظم دشمنی ها علیه ایران از کنگره امریکا چه از مجلس نمایندگان و وچه از سنا به ویژه از آخرین نتایجی که تا الان داشته ایم که مجلس نمایندگان دست دموکرات ها بیفتد و سنا کماکان دست جمهوری خواهان می ماند؛ این به این معنا است که کماکان طرح های مقابلهای در مجالس امریکا مطرح خواهد شد ولی من میخواهم این را بگویم که در امریکا داشتن طرح و قطعنامه راحت است، مثلا یک یا دو نماینده به راحتی یک طرحی تحت عناوین مختلف مینویسند، یعنی آنها یک چیزی را تحت عنوان طرح فلان ثبت می کنند که بعضی از آنها به رای گذاشته میشود و بعضیهایش به رای گذاشته نمی شود و فقط به صورت اسم است و عملا هیچ اثری ندارد ولی تعداد آن خیلی زیاد است و این به این دلیل است که تمام لابی های ضد ایرانی در کنگره امریکا فعال هستند؛ مثلا هر نماینده مجلس امریکا تا ۶ مشاور از جوانانی که کارشناسی ارشد به بالا دارند، که ۸۰ درصد اینها از طریق آیپک و صهیونیستها معرفی می شوند، در لابی های مختلف علیه ایران فعالیت می کنند ولی ایران هیچ لابی ندارد و خیلی راحت هر موضوعی که در یک روزنامه ایرانی مطرح میشود فردا در امریکا به یک قطعنامه تبدیل میشود و اینطور در ایران گفته میشود که در مجلس امریکا علیه ایران این همه قطعنامه داده می شود. چرا در مجلس ایران کاری صورت نمیگیرد؟!
من می خواهم بگویم باید مشخص شود که هر طرحی چقدر بازدهی عملی دارد؛ پیش بینی من این است که از فردای شروع به کار بایدن لابیهای ضد ایرانی در کنگره امریکا چه در سنا و چه در مجلس نمایندگان به شدت فعال خواهند شد تا طرحهای مقابلهای علیه ایران مطرح کنند و به لحاظ تحلیل محتوا سنگینترین حملات و اتهامات و توهینها را به ملت و دولت ایران داشته باشند برای اینکه حداقل فضای روانی ایجاد کنند که احتمال تنشزدایی را برای بایدن و تیم جدیدش به حداقل برسانند. به نظر من نمایندگان مجلس ما نباید در چنین دامی بیفتند، نماینده های مجلس ما همین که از داشته های سیاست خارجی کشور حمایت کنند و در یک راهبرد مشترک با دولت همراه شوند، چون مقوله های کلان سیاست خارجی مقولههایی هستند که در شورای امینت ایران تصمیمگیری میشود و به صورت الزامی باید یک وحدت رویه در آن وجود داشته باشد، لذا به نظر من ایران نباید در دام تندروی های این شکلی بیفتد که هدف آن جلوگیری از کاهش تنش بین ایران و امریکا است. این به معنی تحمیل یک رویه انفعالی به مجلس نیست چون برخی از دوستان ما خیلی سریع اتهاماتی را به ما وارد می کنند که شما می خواهید نوعی انفعال را به مجلس تحمیل کنید در صورتی که اینگونه نیست.
سیاست خارجی نیاز به عقلانیت دارد
من معتقد هستم سیاست خارجی ما در شرایط کنونی نیازمند یک عقلانیت است؛ ایران کشوری است که در حوزه نظامی نوعی پات شطرنج است و پات شطرنجی را با امریکا ایجاد کرده است که این دست آورد بزرگی است، یعنی گزینه نظامی که همیشه عامل فشار علیه ایران بود را عملا از دستورات امریکایی ها خارج ساخت پس دیگر دلیلی ندارد که بحث هایی مثل ترس و رعب و تسلیم و .. را در مورد تحلیل هایی مطرح کنیم که در ایران مطرح میشود؛ من به شخصه کسی هستم که از ۱۳ سالگی اسلحه به دست داشتم و از مرزهای این کشو دفاع کردهام و الان هم جایی جز دانشگاه نرفته و نمی روم ولی معتقد هستم که سیاست خارجی ما در شرایط کنونی نیازمند یک عقلانیت است و با عقلانیت میتوانیم این حلقه تنگ مثلث محافظهکاری ارتجاعی را از گردن ملت باز کنیم.
عمکرد مجلس را پوپولیستی نمی دانم اما...
**کمی از سیاست خارجی فاصله بگیریم! از زمانی که مجلس یازدهم شروع شده است، حواشی درباره آن زیاد شده است، چه در مورد نطق و تذکر و چه در فضای مجازی! انگار یک مقدمه ای برای پوپولیسم پارلمانی شده است. شما چقدر پوپولیسم پارلمانی را قبول دارید؟
من کلا با پوپولیسم مخالف هستم. من اعتقاد به نهاد مندی دارم. زمانی که می گویند یک چیزی نهادینه شده است یعنی دو کار صورت گرفته است یکی قانون و دیگری ساختار! یعنی زمانی که جایی قانون و ساختار وجود دارد یعنی آن جامعه نهادمند است و متاسفانه پوپولیست برهم زننده این قانون و ساختار است. پوپولیست حاصل یک عقل منفصل است، عقل منفصل عقلی است که با گذشته و آینده قطع ارتباط میکند، به هر حال تعریفی که من از سیاست دارم این است که سیاست قراردادی بین گذشتگان، زندگان و آیندگان است. عقل منفصل عقلی است که دستش را از ذخیره انباشته گذشته قطع کرده است و کاری هم به آینده ندارد و یک موج احساسی ایجاد میکند و در این موج احساسی تنها چیزی که شنیده نمیشود عقل و منطق و قانون و نهاد است.
لذا من مخالف پوپولیسم هستم؛ کشور ما همیشه از پوپولیسم آسیب دیده است، من معتقد نیستم که مجلس دارد پوپولیستی عمل میکند .کسانی که در مجلس حضور دارند انسان های زحمت کشی هستند که دغدغه ملت را دارند و خیلی از موضع گیریهای تندی هم که میکنند بخاطر این است که در امور اقتصادی فشار زیادی بر روی مردم است و نمایندگان دارند این مشکلاتی که وجود دارد را نمایندگی میکنند. به همین دلیل من مجلس را پوپولیست نمیدانم ولی اعتقاد من بر این است که دولت و مجلس باید یک رفتار عقلانی را شکل دهند که موضع گیری آنها بهانهای به دست دشمن ندهد. مثلا برنامه هستهای ایران یک برنامه پاک است ولی زمانی که کماکان صحبتهای تندی از جنگ و این مسائل زده میشود خیلی راحت برنامهای که بابت این، بازرسیها را تحمیل میکند تحت عنوان یک برنامه خطرناک در دنیا جلوه میدهد. ما مؤلفه های لازم برای اثبات مقاومت کشور در دنیا ثابت کرده ایم و بعد از آن باید یک منطق رفتاری شکل گیرد که بر اساس این منطق رفتاری باید کاری کنیم که امریکایی ها بیش از این به یک ابزار دست مثلث متنفر از ایران تبدیل نشوند که به شدت دارند تنفر از ایران را گسترش می دهند که همه ما شاهد این قضیه هستیم.
رئیس جمهور ۱۴۰۰ یک رئیس جمهور پوپولیست نخواهد بود
*می توانیم بگوییم که با این شرایطی که الان از نظر اقتصادی و معیشتی ایجاد شده است این احتمال وجود دارد که ما در انتخابات ۱۴۰۰ شاهد ظهور یک رئیس جمهور پوپولیسم یا یک چهره پوپولیسم باشیم؟
خیر. من معتقد هستم رئیس جمهور ۱۴۰۰ ایران یک رئیس جمهور پوپولیست نخواهد بود. به نظر من مردم به دنبال یک شخصیتی هستند که رویکرد وحدت گرایانه ای داشته باشد، یعنی کسی که بتواند نیروهایی که دل به کار می دهند و می توانند کاری را انجام دهند را جمع کند. ورای همه این چالش ها مردم به دنبال همچین شخصی می گردند و امیدوار هستم که در آینده چینین چهره ای شکل بگیرد که کاملا وحدت گرایانه عمل کند.
*یعنی ممکن نیست از دل چنین مجلسی که الان داریم یک رئیس جمهور مرتبط با آن پیدا شود؟
خیر. قرار نیست که مردم در هر انتخاباتی عطش قدرت بقیه را بخوابانند. هرکسی در هرجایی باید کارایی خودش را نشان دهد و به نظر من رئیس جمهور آینده حتما باید کسی باشد که برنامه ای داشته باشد، مگر اینکه در یک فضای خیلی سردی اتفاقی بیفتد که من امیدوار هستم این چنین نباشد و ما در انتخابات ۱۴۰۰ به جای اینکه عطش قدرت سیاستمداران را به رقابت بگذاریم، برنامه ها را به رقابت با هم بگذاریم.
نظر شما