از جمله مسائلی که انتظار می‌رود با انتخاب‌های اخیر رییس‌جمهور منتخب امریکا تحت تاثیر قرار گیرد، مساله ایران است. جای خوشحالی دارد که جو بایدن تیمی را انتخاب کرده که آشنایی کامل با ایران دارد؛ جیک سالیوان کسی است که در مذاکرات محرمانه سال ۹۱ با ایران مشارکت داشته و تونی بلینکن نیز به عنوان معاون وزیر خارجه امریکا در دولت اوباما به زیر و بم برجام آگاه است.

نگاه ایدئولوژیک یا نگاه واقع‌گرایانه؟ | تفاوت‌های تیم بایدن و ترامپ در سیاست خارجی

به گزارش سلام نو، روزنامه اعتماد نوشت: مدت‌ها پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در امریکا گمانه‌زنی‌هایی پیرامون سیاست خارجی در دولت احتمالی جو بایدن مطرح می‌شد و تحلیلگران تا حدودی معتقد بودند که سیاست خارجی دولت احتمالی دموکرات‌ها ادامه سیاست خارجی دولت اوباما خواهد بود. با این حال انتخاب آنتونی بلینکن به عنوان وزیر خارجه و جیک سالیوان به عنوان مشاور امنیت ملی دولت آینده امریکا از سوی جو بایدن نشان داد که رییس‌جمهور منتخب ایالات متحده تلاش خواهد کرد تا دولت خود را به دولتی متمایز با دوره ریاست‌جمهوری باراک اوباما تبدیل کرده و تغییراتی را در این حوزه به وجود آورد؛ چراکه از نگاه بایدن، دنباله‌روی سیاست‌های دولت اوباما برای او یک امتیاز نیست و چهل‌وششمین رییس‌جمهور امریکا متمایل است تا سیاست مخصوص به خود را داشته باشد.

این مساله مطرح است که به احتمال زیاد، رویکرد جو بایدن به سیاست خارجی در اصول شبیه به رویکرد اوباما باشد و با اتکا به چند جانبه‌گرایی و تلاش برای ایجاد اجماع بین‌المللی بر سر مسائل مناقشه‌برانگیز کار خود را پیش ببرد اما در جزییات و شیوه تعامل با دیگر کشورها احتمالا تفاوت‌هایی را میان دولت بایدن و دولت اوباما شاهد خواهیم بود. به طور کلی هر چند که نگاه و انتخاب‌های جو بایدن در متفاوت بودن سیاست‌ها نسبت به دولت اوباما می‌تواند موثر باشد اما به طور سنتی برخی مسائل در امریکا با جابه‌جایی دولت‌ها دچار تغییر نمی‌شوند و روند پیشین خود را طی می‌کنند.  چین بارزترین نمونه از این مسائل ثابت است؛ فارغ از اینکه رییس‌جمهور چه کسی باشد و چه فردی عهده‌دار وزارت خارجه شود، امریکا به چین به عنوان یک تهدید خواهد نگریست و تلاش خواهد کرد تا جلوی رشد این کشور را بگیرد. در این زمینه تنها تغییرات در تاکتیک‌ها پدیدار خواهند شد؛ دونالد ترامپ ترجیح می‌داد با اتخاذ رویکردی یکجانبه‌گرایانه و با بهره‌جویی از قدرت اقتصادی و نظامی ایالات متحده به مقابله با رشد چین برخیزد اما از نگاه جو بایدن و تیم سیاست خارجی او احتمالا راه مناسب برای مقابله با چین و تقویت روابط با متحدان اروپایی و دیپلماسی باشد. از همین رو باید تصریح کرد، روی کار آمدن بایدن و تیم سیاست خارجی او به معنای بازگشت به عصر چندجانبه‌گرایی خواهد بود.

  ایالات متحده خواهد کوشید شکافی که در ۴ سال گذشته میان واشنگتن و متحدان اروپایی به وجود آمده، کوچک‌تر کند و با کمک این متحدان مسائل بین‌المللی را حل و فصل کند. تیم سیاست خارجی بایدن آگاه است که امریکا در جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و حتی در جنگ سرد با کمک‌ متحدانش توانست به پیروزی دست یابد و می‌داند بدون کمک متحدانش نمی‌تواند در جنگ‌های نظامی و اقتصادی آینده پیروز باشد. امریکا به خاطر می‌آورد که در موضوع برجام به این دلیل توانست به توافقی برد- برد دست پیدا کند که موفق شد با همراهی متحدانش اجماعی جهانی به وجود آورد و حتی چین و روسیه را نیز با خود همراه کند. امریکا دید که طی ۴ سال گذشته و بدون همراهی متحدانش چگونه سیاستش در مقابل ایران شکست خورد و نتوانست هیچ دستاوردی به همراه داشته باشد.یکی دیگر از تغییراتی که در دولت آینده امریکا شاهد آن خواهیم بود، بازگشت نگاه محیط زیستی به سیاست خارجی است. سیاست خارجی در خصوص تغییرات اقلیمی با انتصاب جان کری، وزیر خارجه پیشین به عنوان نماینده ویژه رییس‌جمهور در این حوزه می‌توان انتظار داشت که امریکا بار دیگر رفتاری مسوولانه در قبال تغییرات اقلیمی داشته باشد و بازگشت به توافقنامه‌های بین‌المللی نظیر توافق پاریس را در دستور کار قرار دهد.


سیاست‌های متغیر، سیاست‌های ثابت
با ورود افراد جدید به عرصه سیاست، زاویه دید جدیدی که وارد کار می‌شود تغییراتی را پدید می‌آورد. در این وضعیت هر چند برخی سیاست‌های اساسی نظیر همان سیاست چین در مقابل امریکا که پیش‌تر اشاره شد، تغییر نخواهد کرد اما بسیاری از موضوعات ممکن است تحت تاثیر قرار گیرد. برای مثال زمانی که جیمی کارتر در دهه ۷۰ میلادی به عنوان رییس‌جمهور ایالات متحده برگزیده شد، نگاه او به مسائل حقوق بشری رفتار امریکا را در برخی حوزه‌ها تا حدی تغییر داد. زاویه دید افراد و اولویت‌های آنها موثرند اما باید توجه داشت که همیشه این نگاه تاثیر زیادی ندارد.

هم باراک اوباما و هم دونالد ترامپ با جنگ‌های بی‌پایان در خاورمیانه مخالفت کرده بودند و بنابر نگاه خود روش‌هایی را برای خلاصی یافتن از این جنگ‌ها در پیش گرفتند اما هیچ کدام در پایان موفق به خروج کامل از خاورمیانه نشدند. ریشه این مساله آنجاست که نه فقط در ایالات متحده که در بسیاری از کشورها حتی با تغییر حاکمیت نیز برخی سیاست‌ها تغییر نمی‌کنند. برای نمونه، ایران از زمان حکومت صفویه به این سو اهمیت بسیار زیادی برای امنیت خلیج فارس قائل بوده و تلاش داشته تا تحت هر شرایطی امنیت این منطقه را حفظ کند. پس از قرن‌ها هنوز این اهمیت پابرجاست و با آمد و رفت حکومت‌ها هنوز این سیاست اهمیت زیادی برای ایران دارد. در سیاست منطقه‌ای ایران نیز همین شرایط حاکم است؛ از دیرباز ایران امنیت کشورهای همسایه خود را مهم قلمداد می‌کرد زیرا در این صورت می‌توانست عملکرد بهتری در ایمن کردن مرزهایش داشته باشد.

به صورت کلی در مسائل امنیتی و موضوعاتی که به تامین امنیت کشورها بازمی‌گردد، سیاست‌ها به صورت اصولی ثابت است و تنها شیوه‌ها و تاکتیک‌ها تفاوت پیدا می‌کند. از همین رو آمدن دولت و وزیر خارجه جدید در امریکا هم ذیل همین شرایط تعریف می‌شود و هر چند که آمد و رفت افراد اثراتی دارد اما سیاست‌هایی که به امنیت کشورها ارتباط دارند تغییر نکرده و صرفا روش‌های تامین امنیت تفاوت پیدا می‌کند. در روابط ایران و امریکا برخی مشکلات ایدئولوژیک و برخی مشکلات امنیتی وجود دارد. با آمد و رفت افراد مشکلات ایدئولوژیک ممکن است حل و فصل شوند اما مشکلات امنیتی همچنان پا برجا خواهد ماند.


نقش حقوق بشر در سیاست خارجی دولت بایدن
با مطرح شدن نام بلینکن به عنوان وزیر خارجه صحبت‌هایی پیرامون دغدغه‌مند بودن او در خصوص مسائل حقوق بشری مطرح شد و این پرسش به وجود آمد که این دغدغه‌ها چه تاثیری بر سیاست خارجی آینده امریکا خواهد گذاشت. واقعیت این است امریکا همواره زمانی که در دو راهی حقوق بشر و منافع ملی قرار گرفته، منافع ملی را برگزیده و این ‌بار نیز بعید است وضعیت متفاوت از گذشته باشد. در زمان‌هایی منافع ملی امریکا و اصول حقوق بشری تداخلی با یکدیگر نداشتند و کاخ سفید به موازات هم این دو موضوع را پیش برده اما هر زمان که حقوق بشر در مقابل منافع ملی امریکا قرار گرفته، دولت‌های مختلف امریکا ترجیح داده‌اند تا منافع ملی را در اولویت قرار دهند. در سال‌های پیش رو اگر جایی منافع ملی امریکا ایجاب کند این کشور بر مسائل حقوق بشری اصرار خواهد ورزید و اگر نیاز باشد نیز چشم بر این اصول خواهد بست.

در زمان وزارت خارجه رکس تیلرسون در اوایل آغاز به کار ترامپ، مکاتبه‌ای داخلی در درون وزارت خارجه امریکا صورت گرفت مبنی بر اینکه ایالات متحده باید در مسائل حقوق بشری به متحدان خود آسان بگیرد و در خصوص مخالفان امریکا سختگیر باشد. این نگاه تایید می‌کند که دولت امریکا در مواقع لزوم از حقوق بشر عبور می‌کند و این مساله نه فقط در امریکا که در همه جای جهان دیده می‌شود. کشورها زمانی که پای منافع‌شان در میان باشد حرفی از حقوق بشر نمی‌زنند. به همین دلیل می‌توان تصریح کرد که با آمدن تونی بلینکن بعید است روابط امریکا با دیگر کشورهای جهان به نوعی تحت تاثیر مساله حقوق بشر قرار گیرد که آسیب جدی به منافع ملی ایالات متحده وارد کند.


رابطه با ایران
از جمله مسائلی که انتظار می‌رود با انتخاب‌های اخیر رییس‌جمهور منتخب امریکا تحت تاثیر قرار گیرد، مساله ایران است. جای خوشحالی دارد که جو بایدن تیمی را انتخاب کرده که آشنایی کامل با ایران دارد؛ جیک سالیوان کسی است که در مذاکرات محرمانه سال ۹۱ با ایران مشارکت داشته و تونی بلینکن نیز به عنوان معاون وزیر خارجه امریکا در دولت اوباما به زیر و بم برجام آگاه است. یکی از موضوعاتی که باعث خواهد شد تفاوت جدی در رویکرد دولت امریکا به ایران به وجود ‌آید و سیاست‌های ۴ سال گذشته تغییر کند، این است که سیاست‌مداران ارشد تیم سیاست خارجی جو بایدن از جمله تونی بلینکن و جیک سالیوان دیپلمات‌هایی حرفه‌ای هستند که درک بهتری نسبت به روابط بین‌الملل و ایران دارند. آنها به مسائل ایران و امریکا از دید ایدئولوژی نگاه نمی‌کنند و بر خلاف تیم سیاست خارجی دونالد ترامپ که با لنز ایدئولوژیک به مساله ایران می‌نگریستند و تلاش داشتند تحت هر شرایطی ایران را به زانو دربیاورند، نگاهی واقع‌گرایانه به روابط دو کشور دارند.

تاثیر مهمی که انتظار می‌رود جایگزینی نگاه ایدئولوژیک با نگاه واقع‌گرایانه بر جای بگذارد، کنار گذاشتن سیاست «تحریم برای تحریم» و فراهم کردن زمینه برای حصول تفاهمی که دو طرف از آن رضایت داشته باشند، خواهد بود. برای پایداری و اثربخشی توافق احتمالی میان ایران و امریکا ضرورت دارد که دو طرف منافعی معقول و متناسب داشته باشند و بتوانند در داخل کشور از توافق به دست آمده دفاع کنند؛ چراکه وزنه گروه‌های مخالف توافق و تفاهم در هر دو کشور به اندازه‌ای سنگین است که حصول توافق یک طرفه می‌تواند طی سال‌های آتی وضعیت روابط دو کشور را به مراتب بحرانی‌تر از امروز کند.نباید از یاد برد که حسن روحانی، رییس‌جمهور ایران در سال ۱۴۰۰ ساختمان پاستور را ترک می‌کند و این جانشین اوست که باید سیاست دولت ایران برای رابطه با امریکا را مدیریت کند. اگر مخالفان برجام در تهران به قدرت برسند، تنش میان ایران و امریکا افزایش می‌یابد؛ چراکه مخالفان توافق با واشنگتن نیز تنها از لنز ایدئولوژی به این مساله نگاه می‌کنند.

اما اگر تیمی در تهران بر سر کار بیاید که نظیر تیم سیاست خارجی آقای روحانی درک درستی از روابط بین‌الملل و نقش امریکا در جهان امروز داشته باشد، می‌توان امیدوار بود حاکمیت نگاه واقع‌گرایانه در دو کشور حفظ برجام را امکان‌پذیر کند. اگر تعاملی سازنده میان دولت‌های ایران و امریکا به وجود ‌آید و برخی متحدان منطقه‌ای ایالات متحده مانع از پیشبرد دیپلماسی میان تهران و واشنگتن نشوند، می‌توان امیدوار بود با تیم سیاست خارجی کنونی آقای بایدن یک راه‌حل جدی برای حل مسائل دیگر میان ایران و امریکا به وجود ‌آید. مهم‌ترین نقش برجام در عرصه بین‌الملل، حل یکی از مشکلات جدی در روابط ایران و امریکا از مسیر دیپلماسی بود که نشان می‌داد دو کشور اگر پشت میز گفت‌وگو بنشینند و تعاملی سازنده داشته باشند، می‌توانند به توافقی دست یابند که دو طرف از آن راضی باشند و به اصطلاح راه‌حلی «برد- برد» حاصل شود.

کد خبرنگار: ۳
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید

    ***