به گزارش سلام نو، روزنامه اعتماد نوشت: جبهه اصلاحات ایران تشکیل شده و همه اعضای هیأت رییسه آن انتخاب شدهاند. به زودی این تشکل سیاسی موضوع انتخابات ۱۴۰۰ را در دستورکار خود قرار میدهد و به مرحله حساس تعیین مصداق برای کاندیداها ورود میکند. اما همچنان اصل موضوع انتخابات و کیفیت آن سوژه بحث بسیاری از نیروها قرار دارد؛ چراکه همزمان با عوامل سیاسی- اجتماعی و اقتصادی که به باور ناظران منجر به کاهش میزان مشارکت در انتخابات اسفندماه ۹۸ شد، بحث ردصلاحیت گسترده کاندیداهای انتخابات به ویژه اصلاحطلبان متقاضی ورود به این عرصه همچنان دغدغه اصلی ناظران و کنشگران منتسب به جریان اصلاحات است. بسیاری از اصلاحطلبان معتقدند که شورای نگهبان نقشی کلیدی در جلب مشارکت شهروندان دارد و فارغ از بحث مشارکت این حق تمامی سلایق سیاسی است که بتوانند با کاندیدای مطلوب خود وارد کارزار انتخابات شوند؛ نکتهای که ازقضا مورد تاکید حسین کمالی، نایبرییس جبهه اصلاحات ایران نیز هست و این چهره سیاسی اصلاحطلب در این راستا تاکید میکند که شورای نگهبان باید شرایط را برای حضور همه افراد و همه احزاب فراهم کند.
آقای کمالی! فکر میکنید که انتخابات پیش رو به سمتی برود که رقابتی واقعی میان همه جریانهای سیاسی شکل بگیرد و همه سلایق در این رقابت کاندیدا داشته باشند؟
برای بحث درباره این مهم لازم است که ابتدا بیاییم و انتخابات را تعریف کنیم. از این منظر ما انتخاباتی را آزاد میدانیم که رقابتی باشد. به اصطلاح مهندسی نشده باشد. با ردصلاحیت و دخالت غیرقانونی مانع حضور احزاب و جریانهای مختلف نشوند. به طور کلی ما انتخاباتی را آزاد میدانیم که آحاد ملت به طور مساوی از حق شرکت کردن درآن به عنوان کاندیدا برخوردار باشند و همین طور بتوانند به کاندیدایی که مدنظرشان است، رای بدهند اما متاسفانه دغدغههایی در این باره در ایران وجود دارد. اینکه شورای نگهبان بخواهد در فرآیند معرفی نامزدهای انتخاباتی دخالت کند یا با قضاوت کردن اعمالنظر کند، این رفتار با روح قانون اساسی ایران درباره انتخابات درتعارض است.
یعنی اینکه شورای نگهبان بخواهد با ممیزی نسبت به کاندیداها رفتار کند در واقع عملی در تعارض با قانون اساسی انجام داده است. ریشه این استدلال به شأن و جایگاهی است که برای شورای نگهبان در قانون اساسی جمهوری اسلامی تعریف شده است. ضرورت و تعریف نقش شورای نگهبان و در انتخابات این بوده که اگر چنانچه هیاتهای اجرایی انتخابات و دولتها بخواهند حق فردی را در مساله کاندیداتوری ضایع و سلب کنند یا به عبارت دیگر در این باره به او ظلم کنند، شورای نگهبان وارد عمل میشود و از اعمال ظلم در حق افراد در مساله انتخابات جلوگیری میکند؛ نه اینکه ما شاهد باشیم شورای نگهبان خود وارد عمل شود و در این فرآیند دخالت کند و با قضاوت درباره صلاحیت افراد دست به گزینش کاندیداها بزند و چند نفر را به عنوان کاندیدا انتخاب و بعد به مردم اعلام کنند که شما از بین این چند نفر یک نفر را به عنوان رییسجمهوری ایران انتخاب کنید. این رفتار در واقع خلاف شأن شورای نگهبان و خلاف روح قانون اساسی است.
اما برخی ناظران معتقدند آنچه دخالت شورای نگهبان عنوان میشود عملا وظیفه این نهاد بوده و براساس قانون اساسی صورت میگیرد. همین طور این طور استدلال میکنند که به هر حال باید نهادی نسبت به تایید صلاحیت کاندیداهای انتخاباتی که قرار است رییسجمهوری مملکت را برگزیند، نظارت کند چراکه طبیعتا همه حائز صلاحیت ریاستجمهوری نیستند.
نکته مهم دیگر همین است که چه کسانی میتوانند کاندیدای ریاستجمهوری باشند. در این باره هم بعضا شاهدیم ویدئوها و کلیپهایی ساخته میشود از افرادی که آمدهاند و قصد کاندیداتوری را در انتخابات ریاستجمهوری دارند و به این ترتیب با کنایه مطرح میکنند اگر شورای نگهبانی نباشد که ممیزی کند، درنتیجه این افراد به عنوان کاندیدای نهایی وارد صحنه رقابت سیاسی برای کسب کرسی ریاستجمهوری میشوند. اما در این باره واقعیت این است که باید بپذیریم مردم هم حق دارند و از شعور و عقل برخوردار هستند. مردم قدرت تشخیص دارند و ما باید این را باور کنیم و بپذیریم که خودمان الزاما عاقلتر از دیگران نیستیم و شهروندان به خوبی تشخیص میدهند که باید به چه کسی رای بدهند که بتواند کشورشان را اداره کند. اگر در این مسیر هم یک بار اشتباه کنند و به کسی رای بدهند که نتواند کشور را خوب اداره کند، تجربه کسب میکنند و دورههای بعد بر اساس همان تجربه به دست آمده دست به انتخاب بهتری میزنند. این اتفاق در بسیاری از کشورها هم تجربه شده است.
ممکن است در دورهای مردم فردی را انتخاب کنند که چندان صلاحیت نداشته باشد ولی به هر حال مردم آزاد هستند هر کسی که میخواهند را انتخاب کنند و در دورههای بعد بر اساس تجربهای که کسب کردهاند، آن انتخاب را اصلاح میکنند. اما اینکه گفته میشود ممکن است افرادی به میدان بیایند که سوابق سویی دارند این بحث تکلیفش با مراجع قضایی روشن میشود. یعنی چنانچه افراد سوابق سوء قضایی داشته و در دادگاه صالح محکوم شده باشند به موجب آن از حق انتخاب شدن توسط مردم محروم میشوند و بر اساس قانون از رقابت کنار گذاشته میشوند و قابل ذکر است که قضاوت در این باره نیز برعهده قوه قضاییه است و این دادگاه صالحه و دستگاه قضایی است که تصمیم میگیرد. به هر حال باید تاکید کرد که همه افراد حق دارند در هر گروهی که هستند- چه اصولگرا، چه اصلاحطلب-کاندیدا شوند و در مقابل مردم هم حق دارند به کسانی که میخواهند رای بدهند. ما به این انتخابات میگوییم یک انتخابات آزاد. در این میان لازم به ذکر است که ردصلاحیتها یا به عبارت دیگر حذف افراد از صحنه رقابت سیاسی در انتخابات باید بر اساس رای و قضاوت دادگاه صالح باشد و غیر از این نباید عامل گزینش به میان بیاید و افراد را دستچین کند.
فارغ از بحث کیفیت انتخابات و موضوع فرآیند بررسی صلاحیت کاندیداها توسط شورای نگهبان درحال حاضر شاهدیم که در جریان اصلاحات از سوی نهادی اجماعساز یا جبههای متشکل از احزاب اصلاحطلب تشکیل شده که تقریبا تمامی احزاب در آن حاضرند و نماینده دارند. جبههای که اعضای آن متعهد شدهاند به طور هماهنگ در این رویداد سیاسی اقدام کنند. اما کنارش افرادی نیز دیده میشوند که سابقه اصلاحطلبی دارند و به عنوان کاندیداهای احتمالی جریان اصلاحات شناخته میشوند اما گویا قصد دارند در انتخابات به طور مستقل عمل کنند. تکلیف این افراد چیست؟ آیا ممکن است که جبهه اصلاحات از این افراد حمایت کند؟
در مجموعه اصلاحطلبان هم ممکن است کسانی باشند که اعلام کاندیداتوری کنند. به هر حال این حق همگانی است که بخواهند در انتخابات نامزد شوند و شرکت کنند. اما یک جمعی از اصلاحطلبان تحت عنوان «جبهه اصلاحات ایران» گرد هم جمع شده و میثاق و منشور و تعهدی را امضا کردهاند که بر اساس آن در این رقابت سیاسی وارد میدان شوند و همه از کاندیدای واحدی حمایت کنند. طبیعتا کسانی که این منشور و میثاق را امضا کردهاند و عضو «جبهه اصلاحات ایران» شدهاند، اگر بخواهند کار متفاوتی انجام دهند و مسیری غیر از مسیر «جبهه اصلاحات ایران» را دنبال کنند قطعا این کار درست و اخلاقی و حرفهای نیست. اما هستند افرادی که به این جمع نپیوستهاند و به اصطلاح عضو «جبهه اصلاحات ایران» نیستند و به هر حال حق طبیعی آنها برای کاندیداتوری محفوظ است و میتوانند در انتخابات کاندیدا شوند وکسی هم نمیتواند از کاندیداتوری آنان ممانعت به عمل آورد یا آنها را نکوهش کند. اما اگر در عین حال انتظار داشته باشند که از آنان حمایت شود این توقع و انتظار نابجایی است.
در حال حاضر برخی اصولگرایان مدعی شدهاند که اصلاحطلبان سرمایه اجتماعی خود را از دست داده و پیروزیشان در انتخابات پیش رو ناممکن است؛ آنان میگویند اصلاحطلبان به این دلیل موضوع ردصلاحیت کاندیداهای اصلاحطلب را مطرح میکنند؛ به نظر شما این سخن صحیح است؟
بهتر است اصولگرایان در مورد ردصلاحیت اصلاحطلبان زحمت نکشند و خود را درگیر این موضوع نکنند؛ چراکه در آینده معلوم میشود سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان پابرجاست یا نه! پیشنهاد میکنم اگر میخواهند سرمایه اجتماعی اصلاحات را به طور دقیق ببینند و بسنجند ابتدا نسبت به اصلاحطلبان رفتار گزینشی پیش نگیرند تا بعد در عرصه رقابت بهتر معلوم شود که کدام جریان سیاسی سرمایه اجتماعی خود را بیشتر از دست داده است. اتفاقا بررسیها و نظرسنجیها در بسیاری از بخشها نشان میدهد که وضع اصولگراها از نظر سرمایه و پایگاه اجتماعی و میزان مقبولیت میان مردم چندان تعریفی ندارد. با این حال تاکید دارم که اگر قرار است انتخابات آزاد و رقابتی شکل نگیرد، بهتر است بحث انتخابات را دوستانه حل و فصل کنیم و اعتراض نکنیم و به اصولگرایان بگوییم که شما خودتان جمع شوید و فردی که مورد وثوقتان است را به عنوان ریاستجمهوری منصوب کنید؛ بدون اینکه رایگیری انجام شود. در نهایت هزینه انتخابات هم خرج طبقات ضعیف و فرودست جامعه شود.
به نظر شما چنانچه کاندیدای مطلوب اصلاحطلبان موفق به عبور از سد نظارت استصوابی شورای نگهبان شود، ممکن است مردم پای صندوق رای بیایند و رای بدهند؟
مردم به اندازه کافی هم از اصولگرایان و هم اصلاحطلبان و هم به طورکلی از مجموعه کسانی که مدیریت کشور را در اختیار دارند، دلخور هستند. این موضوع هم به عوامل مختلفی ازجمله نوع روابط بینالملل، تورم، مشکلات سیاسی و اقتصادی و مشکلات اجتماعی و معیشتی ارتباط دارد. اما به هر حال مردم ما هم به لحاظ سیاسی بیسواد نیستند و میفهمند عامل اصلی مشکلات کشور چیست و مشکلات نتیجه چه سیاستهایی است. مردم ریشه مسائل و مشکلات را تشخیص میدهند اما باید گفت و البته تاکید کردکه اگر مردم در انتخابات شرکت نکنند و رای ندهند به معنای این نیست که فقط به اصلاحطلبان نه گفتهاند؛ حال آنکه درکمال تعجب برخی سعی میکنند این مفهوم را تبلیغ کنند. حال آنکه در واقع معنای این عدم حضور احتمالی مردم این است که آنان به همه نه گفتهاند.
نظر شما