به گزارش سلام نو به نقل از اعتمادآنلاین، اصلاحات و اصلاحطلبی امر مهمی است که بیتوجهی به آن میتواند خسارتهای گزافی به بار آورد چراکه اصرار و عادت به کجروی و حرکت در مسیری که واقعبینی در آن به محاق رفته، هزینهساز است. از سوی دیگر وقتی میتوان از هزینهسازیها ممانعت به عمل آورد که اصلاحطلبان تحرکات اصلاحخواهی را بر اساس بایدها و نبایدها به درستی پیش ببرند.
جریان اصلاحات در شرایط روزِ جامعه موقعیتی پیچیده پیدا کرده است. در واقع اصلاحطلبان هم موانع زیادی پیش روی خود میبینند و هم در درون تشکیلات خودشان هم رفتارهایی بازدارنده مشاهده میکنند. در نتیجه دست جریان اصلاحطلبی برای اینکه در گذر جامعه از این برهه بحرانی تاثیرگذاری داشته باشد بسته است.
گفتوگوی اعتمادآنلاین با محمد سلامتی، دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، درباره مفاهیم اصلاحات و اصلاحطلبی و رویکردهایی که این جریان را به سمت جلو هدایت کند را در ادامه میخوانید.
* ضرورت جدی گرفتن اصلاحات در موقعیت فعلی چیست؟
ابتدا باید مفهوم اصلاحات را تعریف کنیم. به نظر من مفهوم اصلاحات عبارت از این است که امور را از مسیر انحرافی یا نامنطبق با آرمانها (که در قانون اساسی انعکاس یافته) و همچنین برنامههای هدفمند، به مسیر درست جهت نیل به اهداف و آرمانها سوق داد. اما از آنجا که معمولاً در جریان عمل اجتماعی عوامل گوناگونی نظیر امکانات، معادلات سیاسی در داخل و خارج، شیوههای مدیریت، تحلیلهای سیاسی و اقتصادی گوناگون برای شرایط یکسان، اولویتهای خاص در مقاطع گوناگون و... در جهت نیل به اهداف یا جلوگیری و کند کردن آن دخیلاند، تاثیرگذار است.
بنابراین نمیتوان همواره نسبت به عدم انحراف یا درستی مسیر مطمئن بود. از این رو همواره باید اصلاحات جزء لایتجزای عمل اجتماعی به شمار رود، به خصوص به سبب ضرورت روزآمد شدن جامعه و نیازهای جدیدی که پدید میآید. این اتفاق نه فقط در ایران بلکه در همه کشورها و جوامع اجتنابناپذیر است. در ایران وقتی مشکلات اقتصادی و آزادیهای اجتماعی منعکس در قانون اساسی به شدت صدمه دیده است، ضرورت تاکید بر اصلاحات و بازگرداندن مسیر به قانون اساسی الزامی است.
*بیتوجهی و مانعتراشی در قبال اصلاحخواهی چه پیامدهایی دارد؟
بیتردید بیتوجهی به ضرورت اصلاح امور موجب نارضایتی مردمی میشود که باید حامی سیستم باشند، در این صورت پشتوانه و پایه اصلی امنیت ملی سست میشود که پیامدهای این اتفاق روشن است.
* جریان اصلاحات و اصلاحطلبان چه رسالتی دارند و مشخصاً چگونه میتوانند موثر واقع شوند؟
ابتدا باید اشاره کنم، اصلاحطلبان با توجه به ساختار متنوع تشکیلاتی خود سخنگوی طیف وسیعی از جامعه به شمار میروند؛ از کارگران و کشاورزان گرفته تا روشنفکران و تولیدکنندگان و مردم قشرهای متوسط. این طیف گسترده برای تحقق مطالبات خود نگاهشان به عملکرد اصلاحطلبان دوخته شده است. بنابراین اصلاحطلبان برای دادن پاسخ مثبت به این طیف باید در زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با برنامه در همه عرصهها حضور فعال داشته باشند. در حال حاضر مهمترین طریق نیل به عنصر موثر و تاثیرگذار در سرنوشت مردم و به خصوص طیفی که اصلاحطلبان آنها را نمایندگی میکنند، انتخابات آینده است. پس به نظر من اصلاحطلبان باید به جد در امر انتخابات وارد شوند.
*چه موانعی پیش روی جریان اصلاحطلبی است؟
به نظر من مهمترین موانع پیش روی اصلاحطلبان ۲ چیز است: اول طرز تفکری که در طیف گستردهای از عناصر جناح مقابل وجود دارد. این طیف در عین حال که خود را انقلابی مینامند از همان اوایل انقلاب با هر حرکت و اقدام انقلابی مخالفت کردهاند؛ نظیر مخالفت با قانون اصلاحات ارضی که به نفع کشاورزان بود، مخالفت با بیمه محصولات کشاورزی که به نفع تولیدکنندگان کشاورزی بود، مخالفت با قانون کار و قانون بیمه بیکاری که به نفع کارگران بود، مخالفت با قانون تعاون که به نوعی حمایت از تولید و مبتکران عرصه تولید بود و اکنون نیز با طراحی شیوههای محدود کردن آزادیها، مخالفت با آزادیهای مصرح در قانون اساسی.
دوم عناصر احساسی و عجولی که در داخل جبهه اصلاحات هستند و فعالیت میکنند. آنها به دلیل عدم درک معادلات قدرت، بافت و شرایط اجتماعی، و عدم آگاهی از هزینههای تندروی (همانطور که در جناح مقابل هم وجود دارد) میخواهند ره صدساله را یکروزه طی کنند. البته این مساله به معنی طرد تندروها نیست. آنها یک واقعیت اجتماعی هستند که باید به خوبی به رسمیت شناخته شوند. در واقع تندروها در مواردی میتوانند موتور محرک اجتماعی باشند تا جامعه را از حالت رکود خارج کنند. البته باید درست مدیریت شوند و اِلا نتیجه عمل آنها ویرانی است. مدیران ردهبالا اگر نتوانند از این ظرفیت به خوبی استفاده کنند، باید در قدرت مدیریتشان شک کرد.
*از چه طریقی میتوان سیستم را با خسارتهای نادیده گرفتن اصلاحخواهی آشنا کرد؟
تصور من این است که بسیاری به تدریج و با بروز بعضی نارضایتیها به ضرورت اصلاحات واقف شدهاند. جبر زمانه نیز روزبهروز بر تعداد کسانی که به اصلاح امور معتقدند میافزاید. اما آنچه سبب کندی کار را شده است نه ضرورت اصلاحات بلکه عدم اعتماد متقابل است. اصلاحطلبان باید ظرفیت جاذبه خود را افزایش دهند.
نظر شما