سلام نو – سرویس بینالملل: خروج آمریکا از خاورمیانه و ورود جدی چین به آن اهمیت نگاه این کشور به منطقه را بیش از پیش افزایش داده است. از نگاه چین به اسرائیل تا نگاه آن به برجام امروز بیش از یک دهه قبل مورد توجه است. همین مسئله باعث شده تا نگاه چین به رخدادهای افغانستان نیز بسیار مورد توجه باشد، به خصوص با توجه به مرز مشترکی که چین و افغانستان با هم دارند.
به گزارش سلام نو، هایون ما، دانشیار تاریخ در دانشگاه ایالتی فراستبورگ و آی وِی جنیفر چانگ، محقق انیستیتو جهانی تایوان در مقالهای مشترک با اشاره به نگاه چین به مسئله افغانستان در فارن پالسی نوشتند که خروج آمریکا در افغانستان الزاما به معنای سود چین نیست و چین نگرانیهای خاص خود را از وضعیت امروز افغانستان دارد. مشروح این مقاله را در ادامه میخوانید.
خروج ارتش آمریکا از افغانستان به طور قابل پیش بینی آشفتگی داخلی در این کشور و نگرانی های امنیتی منطقهای را در کشورهای همسایه، مانند چین افزایش داده است. اگرچه در ایالات متحده نگرانیهایی وجود دارد که چین برای پر کردن جای خالی آمریکا وارد عمل شود. عناوینی مانند "آمریکا از افغانستان رفت، چین آمد" روایت غالب منعکس کننده این نگرانی است. دیلی بیست ادعا می کند که چین برنامه بزرگی برای افغانستان بعد از آمریکا دارد؛ چنین ادعاهایی عمدتا به برنامه گفتوگو و همکاریهای سه جانبه چین، پاکستان و افغانستان اشاره دارد که در سال ۲۰۱۷ آغاز شد.
اما این ایده که هر چه ایالات متحده در افغانستان رها کند الزاما برابر با سود چین است با اقدامات اخیر این کشور در افغانستان مغایرت دارد. از اواخر ماه می، یعنی بیش از یک ماه پیش، سفارت چین در کابل و وزارت خارجه این کشور بارها از شهروندان چینی خواستهاند تا افغانستان را ترک کنند. انتقاد همزمان پکن از خروج ناگهانی نظامی آمریکا از افغانستان که توسط سفیر چین در سازمان ملل و وزیر خارجه این کشور ابراز شد، در واقع نشان دهنده یک دیدگاه ریشهدار و استراتژیک در چین است. پکن حضور نظامی پایدار ایالات متحده در افغانستان را تامین کننده منافع خود در این کشور میدانست.
در جریان مأموریت نظامی ایالات متحده در افغانستان چین توافق نامههای سرمایه گذاری عمدهای از جمله در حوزه معادن مس و نفت با کابل امضا کرد. به گفته سخنگوی وزارت امور خارجه چین تصمیم ایالات متحده برای خروج همه نیروهای خود از افغانستان منجر به "حملات انفجاری در سراسر افغانستان" شده است. در مقابل خروج نیروهای ایالات متحده و ناتو از افغانستان پکن مجبور شده است که در میان وخیم تر شدن اوضاع امنیتی ، شهروندان خود را به خانه خود بیاورد و حضور خود در افغانستان را کاهش دهد.
از طرف دیگر پیشروی تهاجمی و سریع طالبان و در نتیجه پیشرفت در شمال افغانستان ، به ویژه در منطقه مرزی افغانستان و چین یعنی بدخشان ، دولت چین را نگران کرده است. مقامات محلی علت سقوط بدخشان را حضور جنگجویان تاجیک، ازبک، اویغور و چچن دانسته اند. این امر با توجه به این واقعیت که شمال افغانستان میزبان گروه های چند ملیتی است چندان دور از ذهن نیست. جنبش اسلامی ازبکستان (IMU)، اتحادیه جهاد اسلامی، جماعت انصارالله، جندالله، جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) و حزب اسلامی ترکستان (TIP) همگی در این منطقه نام و نشانی دارند. برخلاف بلندپروازی های جهانی جهادی دولت اسلامی خراسان (ISKP)، این گروه های مسلح دیگر عمدتا توسط سیاست های محلی هدایت می شوند، که اغلب در پاسخ به سرکوب مذهبی و سرکوب سیاسی دولت است.
برخی از کارشناسان اویغور معتقدند که ETIM عملاً وجود ندارد و پکن در مورد تهدیدهای ETIM و TIP اغراق میکند. با این حال، حمله هوایی ایالات متحده به یک کمپ آموزشی مشکوک ETIM در بدخشان در سال ۲۰۱۸ و همچنین مصاحبه رهبر سابق ETIM احتمال حضور و ETIM یا گروه های شبه نظامی مشابه در افغانستان را تقویت میکند.
کنترل مناطق شمالی افغانستان توسط طالبان چین را مجبور کرده است تا ترتیبات امنیتی و ابتکارات اقتصادی که کانال دولت کابل پیگیری میشد را باز تنظیم کند. از سال ۲۰۰۱ منافع پکن در افغانستان به سمت جلوگیری از استفاده گروههای شبه نظامی اویغور از خاک افغانستان برای حمله به چین متمایل بود. بنابراین همکاری ضد تروریسم هسته اصلی روابط پکن و کابل را تشکیل میدهد. هدف کمک های مالی چین، آموزش نیروهای نظامی آن، تیپ های کوهستانی و گشت های مرزی نیز تقویت ظرفیت امنیتی کابل برای تقویت تامین افزایش سطح امنیتی چین بود.
طالبان مسلماً از نگرانی های امنیتی چین آگاه است و با الگوبرداری از دولت کابل میخواهد از روابط خود با پکن به عنوان اهرمی برای مذاکره در مورد سرمایه گذاریهای احتمالی چین در افغانستان استفاده کند. این امر به ویژه اکنون با پیشرفت طالبان در مناطق مرزی چین بیش از پیش صادق است. طالبان اخیراً به پکن اطمینان داده که امنیت سرمایه گذاران چینی در افغانستان را تضمین میکند و همچنین در امور داخلی چین دخالت نمیکند. تعهد طالبان به پکن مطابق با مفاد توافق نامه دوحه است که طالبان به هیچ فرد و نهادی اجازه استفاده از خاک افغانستان علیه کشورهای دیگر را نمی دهد. این دقیقا همان روشی که طالبان به مسکو اطمینان داده است که هیچ تهدیدی برای کشورهای آسیای میانه نخواهد بود.
با این حال مواضع طالبان بیانگر این نیست که این گروه به خاطر چین علیه گروههای شبه نظام اقدامی جدی خواهد کرد، به ویژه با توجه به این مسئله که از آنها برای اهداف خود نیز بهره برده است. به طور مشخص هدف قرار دادن گروههای اویغور نه تنها عملیات زمینی طالبان را با مشکل مواجه میکند بلکه میتواند زنجیرهای از واکنشهای ناخواسته را نیز در پی داشته باشد. حمله به گروههای ایغور ممکن است باعث واکنش نیروهای تندروهای طالبان، القاعده، طالبان پاکستان و IMU شود که با اهداف ایغورها همدلی دارند.
با این همه اخبار مختلف نشان از این دارد که چین به پیشروی اقتصادی خود در افغانستان، به خصوص بعد از خروج آمریکا ادامه خواهد داد به خصوص با توجه به اینکه افغانستان یکی از اهداف ابتکار چینی یک پهنه، یک راه است.
نظر شما