سلام نو – سرویس بینالملل: بار دیگر رود ارس و آنچه در شمال آن میگذرد به تیتر اول اخبار ایران تبدیل شده است، با این تفاوت که این بار مسئله فقط درگیری آذربایجان و ارمنستان نیست، بلکه مسئله تغییر در آن سوی مرزهای ایران است که میتواند به تغییرات ژئوپلیتیک اساسی در منطقه منجر شود، تغییراتی که هزینههای بسیاری برای ایران دارد.
ظاهرا رژیم الهام علیاف با حمایت و راهبری ترکیه و رژیم صهیونیستی قصد دارد مرز ایران با ارمنستان را به اشغال خود در بیاورد. در نتیجه این اتفاق ترکیه و آذربایجان به هم متصل میشوند و مرز ایران و ارمنستان عملا از بین میرود.
ماجرای تنشهای اخیر بین آذربایجان و ایران چیست؟
برای درک بهتر مناقشات امروز ارس باید به جنگ ۴۴ روزه ارمنستان و آذربایجان باز گردیم. جمهوری خودمختار نخجوان به طور رسمی بخشی از خاک آذربایجان است و دنیا هم این مسئله را پذیرفته است.در تمام این مدت باکو دنبال این بود که به نخجوان متصل شود.
این جا پای ارمنستان و قره باغ به میان میآید. قره باغ در دنیا بخشی از جمهوری آذربایجان تلقی میشود، اما در تمام این سالها ارمنستان بر آن مسلط بود و دولتی ارمنی آن را اداره میکرد. همین مسئله باعث شد تا در سالهای قبل ارمنستان و آذربایجان چند بار بر سر قره باغ وارد جنگ شوند، جنگهای که در بعضی موارد ایران میانجی پایان آن بود.
در نهایت اما در جنگ ۴۴ روزه سال گذشته آذربایجان به لطف پهپادهای رژیم صهیونیستی توانست بخشهای بسیاری از قره باغ را تصرف کند و به آرزوی دیرینه خود رنگ واقعیت ببخشد.
نتیجه این پیروزی چه بود؟ از دست رفتن یکی از امتیازهایی که ایران در روابط با آذربایجان داشت. تا پیش از جنگ سال گذشته، آذربایجان برای ارتباط زمینی با نخجوان از خاک ایران استفاده میکرد، اما بعد از این جنگ توانست امتیاز راه زمینی با نخجوان را کسب کند و از ایران بینیاز شود.
همین مسئله در کنار حمایت رژیم صهیونیستی، ترکیه و حتی روسیه باعث شد تا دولت باکو احساس قدرت کمنظیری را بکند، احساس قدرتی که نه تنها به بیاحترامی لفظی به ایران منجر شد بلکه باکو را تشنه فتح سرزمینهای بیشتری کرد.
ماجرای کامیونها و خطری که ایران حس کرد
زنگ خطر کجا به صدا در آمد؟ جایی که دولت باکو دو راننده کامیون ایرانی را بازداشت کرد. جاده گوریس – کاپان جادهای ۸۰ کیلومتری و بخشی از مسیری است که ایران را به پایتخت ارمنستان وصل می کند. تا پیش از جنگ سال گذشته تمام این مسیر در اختیار ارمنستان بود و این کشور نیز روابط بسیار مناسبی با ایران داشت، بعد از جنگ سال گذشته اما بخشی از جاده در محدوده سرزمینی آذربایجان قرار گرفت.
حالا نیروهای جمهوری آذربایجان جلوی تردد آزادانه کامیون های ایرانی را گرفته و بابت این رفت و آمد حق ترانزیت طلب میکنند. فارغ از حق ترانزیت، که از نظر مالی چندان مهم نیست، مسئله این جا است که آذربایجان و محتدانش – یعنی ترکیه و رژیم صهیونیستی – ابزاری برای فشار بر ایران پیدا کردهاند. به جز این با تصرف این مسیر عملا اختیار تمام راههای زمینی ایران به اروپا در دستر رقیبانش است و ایران از یک کرویدر اقتصادی مهم حذف میشود که اثرات بلند مدت گستردهای دارد. به همین جهت ایران به هیچ قیمتی حاضر نیست چنین اتفاقی رخ دهد.
خط قرمز ایران؛ تغییر در مرزها
حتما در این روزها از مقامات سیاسی و نظامی بسیار شنیدهاید که خط قرمز ایران تغییر در وضعیت مرزهای کشور است. این به چه معنا است؟ مرز ایران و ارمنستان ۴۴ کیلومتر است. تمام این مرز در محدوده استان سیونیک در ارمنستان قرار دارد. استان سیونیک هم با ایران مرز مشترک دارد و هم با سرزمین اصلی آذربایجان و هم با نخجوان.
اخبار و تحرکات اخیر نشان میدهد که باکو دنبال استان سیونیک ارمنستان است؛ حالا یا با مذاکره یا با جنگ. این اتفاق اصلا خوشایند ایران نیست چون سیونیک دروازه ورود ایران به ارمنستان، نقاط مختلف قفقاز و اروپای شرقی است. اگر آذربایجان این دروازه را در اختیار بگیرد عملا اختیار تمام دروازههای زمینی ایران به اروپا در دست ترکیه و آذربایجان قرار میگیرد.
چرا تسلط آذربایجان و ترکیه بر راههای ورود ایران به اروپا خطرناک است؟
احتمالا حالا این سوال پیش میآید که چرا ایران از این مسئله ناراضی است؟ مگر ایران حامی آذربایجان در جنگ ۴۴ روزه نبوده و مگر ارتباط دو طرف دوستانه نیست؟
اگر حرفهایی مثل پارهتن اسلام بودن آذربایجان را – که بسیار احساسی بود- را کنار بگذاریم واقعیت این است که نه آذربایجان آن چنان که گفته میشود پارهتن اسلام و نه دولتش آن قدر که به نظر میرسد دوست ایران است.
دولت آذربایجان در تمام این سالها در برابر ایران کُرنش کرده است، اما این به دلیل دوستی نبود بلکه به دلیل ضعیف عدیده بوده است، ضعفی که حالا فکر میکند به لطف حمایت ترکیه و رژیم صهیونیستی برطرف شده است.
واقعیت این است که آذربایجان یکی از مهمترین پایگاههای رژیم صهیونیستی را در همسایگی ایران را دارد. بر اساس روایتهای مختلف بخشی از مهمترین عملیاتهای تروریستی رژیم صهیونیستی علیه ایران از پایگاههای این رژیم در آذربایجان هدایت میشده است. دیگر نشان همکاری گسترده دو طرف را در جنگ ۴۴ روزه با ارمنستان میتوان دید.
در تمام سالهای گذشته ارمنستان به لطف حمایت روسیه و برتری طبیعی به آذربایجان در هرجنگی دست بالا را داشت، اما در جنگ اخیر پهپادهای رژیم صهیونیستی دست بالا را به آذربایجان داد. در واقع جنگ با ورود پهپادهای به نفع آذربایجان تمام شد، وگرنه قبل از آن ارمنستان دست بالا را داشت.
از طرف دیگر ترکیه هرچند دشمن ایران نیست ولی رقیبی جدی و بیرحم است و از هر فرصتی برای تضعیف ایران استفاده میکند. این مسئله را میتوان در تحرکات نیروهای امنیتی ترک، ارتباط آنها بر برخی نیروهای برانداز و البته حمایت ترکیه از نیروهای مخالف اسد در سوریه دید. حالا هم که ترکیه در مذاکره برای آینده سوریه ایران را کنار زده و مستقیم با روسیه گفتوگو میکند.
در نتیجه این موارد ایران مایل نیست تمام دروازههای ورودش به اروپا به دست یک رقیب بیرحم و یک دولت سست بیفتد که روزی به نفع ترکیه و روز دیگر به نفع رژیم صهیونیستی نقش آفرینی میکند.
خنجرهای اسرائیل و آستین اردوغان و علیاف
در این جا بد نیست نگاهی به نقش پنهان اما پررنگ رژیم صهیونیستی هم داشته باشیم. پایگاه تحلیلی- خبری «آکسیوس» در گزارشی که چندی پیش نوشت این مسئله را مطرح کرد که نفتالی بنت، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس، در دیدار با جو بایدن، رییس جمهور آمریکا راهبرد خود علیه ایران را با آن چیزی که مقامهای رژیم صهیونیستی با عنوان «مرگ با هزاران ضربه چاقو» نام میبرند مطرح کرد.
این راهبرد چیست و چگونه کار میکند؟ به نظر میرسد این راهبرد میخواهد به جای یک حمله گسترده به ایران که عواقب گستردهای دارد چندین و چند حمله – نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک- را تدارک ببیند. حملات کوچک، گسترده و پیدرپی که واکنش را برای ایران سخت و سختتر کند.
سختی مقابله با این رویکرد در دو مسئله نهفته است نخست تعدد حملات و دیگر تعدد حمله کنندگان! ایران شاید بتواند تعدد حملات را مدیریت کند، اما قطعا نمیتواند به راحتی با هر حمله کنندهای برخورد کند.
این مسئله درباره آذربایجان و ترکیه هم صدق میکند. ایران همانقدر که مایل است هیچ تغییری در مرزهایش صورت نگیرید، همانقدر هم مایل است که با آذربایجان و ترکیه وارد درگیری نظامی نشود، آن هم وقتی که طالبان را در یک سو، مسئله برجام را در یک سو و توافق با عربستان و ماجرای سوریه را در سوی دیگر دارد.
با توجه به این نکات به نظر میرسد دو خنجر از هزار خنجر رژیم صهیونیستی از آستین ترکیه و آذربایجان درآمدند. آذربایجان در این میان مدیون رژیم صهیونیستی است و ترکیه هم روابط قدیمی امنیتی با رژیم صهیونیستی داشته است.
حالا باید صبر کرد و دید ایران برای تامین منافع خود چگونه عمل خواهد کرد. آیا میتواند با کمترین هزینه ماجرا را مدیریت کند یا برای حفظ منافع ملی بالاخره پس از ۳۲ سال مجبور به اقدام جدی نظامی میشود؟
نظر شما