به گزارش سلام نو، دولت سیزدهم که این روزها در آستانه صد روزگی است، هنوز نتوانسته ترکیب کابینه را کامل کند و پس از حسین باغ گلی که در جریان رای اعتماد جا ماند، پس از قریب به ۳ ماه رئیس جمهور مسعود فیاضی از مجلس رای اعتماد نگرفت تا پروسه گزینش وزیر آموزش و پرورش همچنان ادامه یابد.
رئیس جمهور اکنون یوسف نوری را به عنوان سومین پیشنهاد به مجلس معرفی کرده که مشخص نیست خانه ملت با این گزینه چگونه برخورد خواهد کرد. از طرف دیگر دولتی که با وعدههای معیشتی روی کارآمده هنوز نتوانسته به مرزهای وعدههای خود نزدیک شود. باید دید رئیسی و مردانش در این خصوص چه تدابیری خواهند اندیشید.
در این راستا برای بررسی عملکرد دولت، میزان تحقق وعدهها و حواشی انتخاب وزیر آموزش و پرورش «آرمان ملی» با غلامرضا ظریفیان معاون وزیر علوم در دولت اصلاحات و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفت و گو پرداخته است که میخوانید.
عدم رای نیاوردن وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش را چگونه تحلیل میکنید؟
دولت با مسأله مهمترین، بنیادیترین، موثرتر و توسعهایترین وزارتخانه کشور که عبارت از وزارت آموزش و پرورش است تقریبا این امر برای همه کشورهای توسعه یافته محرز است که توسعه پایدار هرکشوری، آموزش و پرورش است و آموزش و پرورش ما با مسائل هم ساختاری، مسائل کیفیت آموزش، مسائل معیشتی حدود یک میلیون آموزگار دست به گریبان است. دولت آقای رئیسی به مسأله فرهنگ که پایه این فرهنگ در آموزش و پرورش شکل میگیرد کمتوجه است. بنابراین فکر میکنم که از این دو انتخاب دولت آقای رئیسی باید به عنوان فاجعه یاد کرد. بعد از چهل و سه سال از گذشت انقلاب که داعیه اصلی آن نیروهای اصلی آن کاملا متکی به یک نگرش فرهنگی بودند، امروز سکانداری اصلیترین نهاد فرهنگ را در اختیار کسانی بگذاریم که نه به لحاظ نظری نظریهپرداز هستند درعرصه مسائل آموزش و پرورش، آن هم با توجه به تحولات عظیم در فناوریهای نوین که تاثیرات عمیقی بر نظام آموزشی میگذارد، از این جهت باید به مجلس دست مریزاد گفت این توجه را داشت که مهمترین وزارتخانه توسعهای کشور را در اختیار کسانی قرار ندهد که صلاحیت مدیریت آن را ندارند.
امیدوارم مجلس این تذکر را دوباره به دولت بدهد. وقتی در عرصه اقتصاد با مدیریت نادرست مواجه بشویم زندگی مردم را در عرصه معیشت با مشکل روبهرو میکنیم ولی اگر در عرصه فرهنگ دچار خطا میشویم تاریخ را مورد خدشه قرار میدهیم، بنابراین به نظر میرسد که دولت آقای رئیسی باید در انتخاب وزیر آموزش و پرورش یک تجدیدنظر جدی کند و به سراغ کسانی که آموزش و پرورش را به هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی می شناسند و این ظرفیت را دارند، بسپارند که با نگاه به آینده تحولاتی که در عرصه آموزشی و تربیتی کشور است را بتوانند مدیریت کنند وآسیبهای گذشته را مرتفع نمایند. مهمترین بخش هم آموزش است و زیرساخت این آموزش، آموزش و پرورش است و ما اگر به این امر توجه نداشته باشیم قطعا در آینده نهچندان دور با بحرانهای جدی در عرصه آموزش نیروی انسانی مواجه خواهیم شد.
آقای رئیسی وعده دولت فرا جناحی داده بود چرا در رده میانی از مدیران و نیروهای اصلاحطلب استفاده نمیکند؟
استفاده از اصلاحطلبان پیشکش، نگران این هستم که حتی بر اساس گزارشهایی که از برخی وزارتخانهها مطلع میشویم ، تغییر مدیریتهای حتی بکار گیری نیروهایی که گرایشهای اصولگرا توام باسابقه و تجربه هستند را شاهد نیستیم. اصلاحطلبان نه انتظار داشتند و نه رویکرد این دولت این است که از اصلاحطلبان استفاده کند اما نگرانی این است که خدایی نکرده توجه نکنیم و بسیاری از نیروهای با تجربه بخشی از وزارتخانهها که گرایش اصولگرا دارند دست به تغییراتی بزنیم که آن انباشت تجربهای را که در میان نیروهای با دانش هستند، نظام را از خدمات این افراد محروم بکنیم. نبود حضور اصلاحطلبان در این دولت غیرطبیعی نیست. فارغ از نگاهی که دولت فراجناحی است باید با ادبیات این دولت تعریف شود. عمده نگرانی این است که هم از نیروهای با تجربه و آزموده شده اصولگراها کمتر استفاده بکنیم یا در وزارتخانههای بسیار حساس هستند خدایی نکرده نیروهای باتجربه و آزموده شده با گرایش اصولگرایی را هم کنار بگذاریم و برویم سراغ نیروهایکمتجربه. شرایط ما عادی نیست، ما در شرایط پیچیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرارداریم که مدیریت این شرایط با توجه به اذعان همگان به اینکه هم شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هم در داخل و هم در نظام بینالملل با مشکلات عدیده مواجه است و این شرایط را نمیشود صرفا به اتکا نیروهای کم تجربه مدیریت کرد. این اشخاص از نظر شخصیت ممکن است دارای صلاحیت باشند ولی بدون هیچ ایده، رهیافت و برنامهای هستند. این برای دولتی که به نظر میرسد ماه عسل آن با دولتهای قبلی یک مقدار متفاوتتر و کوتاهتر است. از موضع دلسوزانه میگویم و معتقد هستم که اگر این دولت نتواند مشکلات فراروی را حل کند، کشور با شرایط سختی رو به رو خواهد شد. بنابراین دولت توجه داشته باشد که با نیروی کمتجربه و صفر کیلومتر نمیتواند مشکلات پیچیدهای را مدیریت کند و آنها را سامان دهد.
انتصابهای فامیلی چه بازخوردی در جامعه دارد؟
به طور دقیق نمیدانم میزان این انتصابهای فامیلی چقدر است. این دولت دو ادعا داشت یکی پاکدستی و دیگری خدمت به مردم در آموزههای دینی بسیار توصیه شده که «اتقوا من مواضع التهم»( از موضع تهمت بپرهیزید) بخشی از کسانی که در این دولت هستند در گذشته نقد جدی به دولتهای قبلی داشتند که در برخی موارد از انتصابهای فامیلی استفاده کردند. هر سه این موارد تاکید دارد که دولت باید بیشتر مراقب باشد. جامعه ما به دلیل آسیبهای جدی که در مراحل و عرصههای مختلف دیده است که- ربطی هم به این دولت ندارد- به هر حال نسبت به این نوع مسائل حساس شده است و اگر این مسائل بخشی از آن واقعی باشد به اعتماد اجتماعی آسیب میزند. دولت باید تلاش کند حداقل از این زاویه با توجه به اینکه با بحران اعتماد اجتماعی در مورد دولتها مواجه هستیم، حداقل از این زاویه با مشکل اعتماد اجتماعی مواجه نشویم.
اعتماد اجتماعی را چگونه میشود، ترمیم کرد؟
در جامعه، دانشگاهها و فارغ التحصیلان اگر این تصور بشود که کمتر به توانایی آنها توجه میشود و در نهایت انتصابهای فامیلی مدنظر است، خود این امر به ناامیدی بیشتر نیروهای توانمند کشور کمک میکند و یکی از عوامل مهاجرتها هم این است که افراد تحصیلکرده فکر میکنند به دلیل اینکه پشتوانههای لازم را ندارند (پشتوانههای فامیلی و رانتی) بنابراین کسانی بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند که کمتر صلاحیت دارند. خود این عامل ناامیدی بیشتر در میان نخبگان است که طبیعتا واکنش آنها با مهاجرت خودرا نشان میدهد.
دولت با وعدههای اقتصادی رای گرفت اما مردم تغییری در حوزه وضعیت اقتصادی و معیشتی خود ندیدهاند؛ تحلیل شما از عملکرد دولت در این حوزه چگونه است؟
اگر انصاف بدهیم باید بگوییم که اقتصاد ایران با مشکلات چندلایهای و انباشتهای که دارد به این زودیها درمان نمیشود و نمیتوان از دولت انتظار داشت که در سهماه مشکلات را رفع کند؛ بنابراین باید واقعبینانه نگاه کرد و همه را بر دوش دولت نینداخت. اما این ماجرا یک روی دیگری هم دارد؛ اینکه دولت به این پیچیدگیها واقف نیست و تصور میکند یک اختیارات یا منابع ویژهای دارد که هیچ دولتی نداشته است یا یک طرحهایی دارد که به فکر هیچکس نمیرسیده است و حالا میتواند مانند سوپرمن بیاید و ناگهان همه مشکلات اقتصادی را رفع کند. دولت بدون توجه به مشکلات کنونی و بدون توجه به عمق مصائب اقتصادی در ایران تصمیمگیری میکند که نتیجهاش همین میشود که میبینید. به نظرم آرامآرام همه به این نتیجه میرسند که یکدستشدن قوا و هماهنگی کامل میان آنها و اینکه گروههایی خاص همه ارکان تصمیمگیری را به عهده بگیرند تا مشکلات اقتصادی حل شود، نتیجهبخش نبوده است. حالا تصور کنید که تمام پیچیدگیهای اقتصاد ایران با نگاه غیرواقعبینانه دولت درهمآمیخته شود تا نوعی ناکارآمدی به وجود آید. اینکه تیم اقتصادی دولت نمیتواند تصمیمهای اساسی و منسجمی بگیرند، ریشه در همین مسئله دارد. به نظر میرسد که راه درمان اقتصاد کشور رجوع به نخبگان اقتصادی با گرایشهای مختلف و نه صرفا از گروهی خاص است. از طرفی اقتصاد ایران به شدت سیاسی است و لازم است علاوه بر فهم علمی و دقیق مشکلات اقتصادی ایران، درک عمیقی از اقتصاد سیاسیِ ایران داشته باشند و تلاش کنند تا اقتصاد از مسیر سیاست ناسالم جدا شود.
نظر شما