سلام نو – سرویس سیاسی: حالا پنج ماه از فصل داغ انتخابات میگذرد و میتوان با دقت بیشتری بر آن چه رفت نظر کرد. اصلاحطلبان به هر شکل در حفظ قدرت ناکام ماندند و این جناح رقیب بود که توانست بعد از بهارستان، پاستور را هم با نهایت قدرت فتح کند.
مهمترین پرسشی که حالا در ذهن بخشی از طرفداران اصلاحطلبان شکل گرفته این است که سهم اصلاحطلبان در ناکامی خرداد ۱۴۰۰ چقدر است؟ آیا تنها رد صلاحیتها باعث به شکست بدل شدن پیروزیهای بزرگ بهار سال ۱۳۹۶ بود؟ اگر شکست در انتخابات ۱۴۰۰ را بپذیریم، آیا نباید همچون دیگر نقاط دنیا شاهد تغییر و تحول در جناح شکست خورده باشیم؟ تغییر و تحولی که نشان از عزم بازسازی و حرکت به سوی کامیابی دوباره داشته باشد؟
اسماعیل گرامی مقدم، قائم مقام حزب اعتماد ملی در پاسخ به این پرسش سلام نو که آیا ناکامی اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ شکست بود یا خیر، میگوید:
از نظر من ما اصلاحطلبان در انتخابات شکست خوردیم و انتخابات یک ناکامی بزرگ برای ما بود، اما این که در شکست ما چه عواملی نقش داشت بحث دیگری است. به باور من دو عامل اصلی شکست اصلاحطلبان در انتخابات خودشان و حاکمیت بودند. این به آن معنا است که به جز عامل حاکمیت- که شورای نگهبان بود- راهبردهای اصلاحطلبان هم در شکست ما نقش داشت.
وی با تاکید بر این مسئله که این عوامل درونی شکست باید در جبهه اصلاحات مورد بحث قرار بگیرد ادامه داد:
من به عنوان یکی از اعضای جبهه اصلاحات در جلساتی که داشتیم به دو عامل درونی شکست اشاره کردم؛ یکی فقدان یک راهبرد مشخص در انتخابات و دیگری عدم سازماندهی مناسب در استانها. این مشکلات را دیگر نمیتوانیم به گردن شورای نگهبان بیاندازیم. این که ما در استانها نتوانستیم سازمان خود را شکل دهیم نقطه ضعف ما است. این که ما اصلاحطلبان در انتخابات راهبرد مشخصی نداشتیم نقطه ضعف ما بود. به هر شکل دو نامزد در ردههای پایینتر مورد تایید قرار گرفتند و طرفداران ما اصلاحطلبان تا روزهای آخر درباره این دو نامزد بلاتکلیف بودند. این مسئله هم تقصیر حکومت نیست.
گرامی مقدم در واکنش به این مسئله که هنوز هم نشانههایی از بلاتکلیفی به چشم میخورد و بر سر حمایت یا عدم حمایت آقای خاتمی از همتی بحث میشود، گفت:
ما باید صادقانه با مردم گفتوگو کنیم. آقای خاتمی از آقای همتی حمایت کرد و گفت در انتخابات شرکت کنیم. آقای کروبی هم چنین کرد. من هم از آقای همتی حمایت کردم و پای این حمایت هم هستم و افتخار میکنم که تصمیم گرفتم و در بیتصمیمی نماندم. از آن طرف شکست را هم میپذیرم، اما باید برای شکستها فکری کرد. نپذیرفتن این مسائل به معنای مواجه غیرصادقانه با مردم است. به هر دلیلی ما از آقای همتی حمایت کردیم، اما در این حمایت دو ضعف داشتیم؛ نتوانستیم هوادارانمان را قانع و بعد هم به آنها اطلاع رسانی درست کنیم. اگر امروز هم یکی میگوید آقای خاتمی حمایت کرده و یکی میگوید نکرده، این هم یک اشکال سیاسی است. بالاخره یک جریان سیاسی باید تصمیم بگیرد که در انتخابات شرکت کند یا نکند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به نگاه متفاوت برخی جریانها به انتخابات، گفت:
متاسفانه برخی در جریان اصلاحات از قبل آمده بودند که نامزدشان تایید نشود و اگر این نامزد تایید نشد دیگر نامزد ندهند. این مسئله به عدم مشارکت دامن زد. برخی در جریان اصلاحات هستند که معتقدند اگر نامزد آنها تایید شد باید در انتخابات شرکت کنند و کل کاروان اصلاحات را به دنبال خود بکشند ولی اگر فردی اصلاحطلب بود ولی مستقل از حزب آنان وارد انتخابات شد، نباید در انتخابات شرکت کرد و اعلام کرد که نامزد نداریم. این بزرگترین ضعف اصلاحطلبان و یکی از عوامل عدم سازماندهی درست ما، به خصوص در استانها، بود.
قائم مقام حزب اعتماد ملی در پاسخ به این پرسش که با این جریان چه باید کرد گفت:
این سوال در خود جبهه اصلاحات و از سوی اعضای جبهه هم مطرح است. بالاخره بخشهایی از جبهه اصلاحات در این انتخابات به گونهای عمل کردند که جبهه تا لحظات آخر تصمیمی نگرفت. با این همه طیفی هم در جبهه بودند که در حداقل زمان ممکن از آخرین نامزد ممکن حمایت کرد. این اختلاف سلیقه طبیعی است و باید در فرآیند تکاملی انسجام جبهه حل شود.
من در جبهه اصلاحطلبان عرض کردم و امروز هم به عنوان یک فعال سیاسی میگویم که ما اصلاحطلبان باید تکلیف خودمان و هواداران خود را مشخص کنیم. این به آن معنا است که اگر قرار است اصلاحطلب باشیم باید در قدرت حضور داشته باشیم. این به معنای رها کردن مطالبات مردم نیست ولی باید با خردورزی و سیاستورزی در قدرت حاضر باشیم چون بدون حضور در قدرت نمیتوان مطالبات طرفداران را پیگیری کرد. برخی از جریانها و هوادارانشان با این قسمت مشکل دارند. یکی از نامزدها هم رسما در جلسات زمان انتخابات جبهه اصلاحات گفت که اگر من رد صلاحیت شوم از هیچ کس حمایت نخواهم کرد. در نتیجه چنین فکری وجود دارد ولی این مسائل را به شکل علنی نمیگویند و این سیستم اصلاحطلبان را دچار مشکل میکند.
من هم همچون آقای عباس عبدی معتقدم اصلاحطلبان اول باید یک سوزن به خود بزنند و عواملی که باعث شکست آنان شد را بررسی کنند. نمیشود که بگوییم ما فعال سیاسی هستیم و همه چیز را گردن رقیب بیاندازیم. اگر ۵۰ درصد رقیب باعث شکست ما شد، ۵۰ درصد خود اصلاحطلبان در اقناع هودارانشان مشکل داشتند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با تاکید بر ضرورت آسیب شناسی دلایل شکست اصلاحطلبان گفت:
با این نقص اگر شورای نگهبان تندترین نامزدهای اصلاحطلبان را هم تایید صلاحیت کند باز هم آن نامزد رای نمیآورد چون جبهه اصلاحات نمیتواند هوداران خود را توجیه کند. در دورههای گذشته نامزدی بوده که خیلی هم رادیکال بوده و در سال ۱۳۸۴ هم تایید صلاحیت شد ولی رای نیاورد. علت رای نیاوردن چه بود؟ چه اتفاقی افتاد؟ علت ناکامی ما در این دوره آن بود که وقایع سال ۱۳۸۴ را آسیب شناسی نکردیم. متاسفانه بزرگان اصلاحات از آسیب شناسی صادقانه و شفاف وقایع سال ۱۳۸۴ فراری هستند. من قبلا گفتم و امروز هم میگویم، راه حل اینکه اصلاحطلبان بتوانند آرمانهای اصلاحطلبانه را ادامه دهند آسیب شناسی ناکامیها است.
جبهه اصلاحات نمیخواهد تعطیل شود چون در یک چشم به هم زدن انتخابات مجلس میرسد. گذشته را نباید فراموش کرد، اما نباید در آن متوقف شد. باید مناسبات اصلاحطلبان با حاکمیت را باز تعریف کرد. باید روشن شود که اگر شورای نگهبان تمامی یا بخشهایی از نامزدهای اصلاحطلبان را رد صلاحیت کرد آیا اصلاحطلبان با نامزدهای دیگر در انتخابات شرکت میکنند؟ آیا راهی هست که شورای نگهبان نامزدهای اصلاحطلبان را رد صلاحیت نکند؟
گرامی مقدم در انتها با تاکید بر استفاده از حداکثر ظرفیتهای موجود گفت:
این نکته را بگویم که ما باید خواستگاه خود را برای نسل جدید توضیح دهیم. باید بگوییم که خواستگاه ما جریان چپ و اندیشه حضرت امام بوده است. ما در حوزه اندیشههای خودمان باید روشنگری کنیم. اگر این کار را کنیم هم هودارانمان امیدوار میشوند، هم بخشی از حساسیتهای حاکمیت کم میشود و هم میتوان در قدرت حضور داشت و در جهت منافع ملی حرکت کرد. وقتی من زندان رفتهام و احتمال رد صلاحیتم هست آیا ظرفیت دیگری نداریم که جای من را پر کند؟ با نگاه بسیط و آیندهنگری میتوانیم از ظرفیتها بیشترین بهره را ببریم.
نظر شما