غزل حدود ۴ ماه قبل از خانه خارج شد. مثل همیشه که به خانواده پدرش یا دوستانش سر می‌زد. اما آن روز به خانه برنگشت. نگران که شدیم سراغش را از خانواده‌اش گرفتیم. آنجا هم نرفته بود.

روایت مادر قاتل نوعروس اهوازی از زندگی پسر و عروسش / سجاد سر غزل را در محل گرداند که به او انگ بی‌غیرتی نزنند!

به گزارش سلام نو به نقل از همشهری، شوک ناشی از قتل زن ۱۷ ساله در اهواز به‌دست شوهرش و انتشار تصاویر دلخراش آن در شبکه‌های اجتماعی جامعه را فرا گرفته است. حالا چند روز پس از این جنایت مادر قاتل ناگفته‌هایی از زندگی پسر و عروسش را برای نخستین مرتبه بازگو می‌کند. او مدعی است که پسرش به‌خاطر حرف مردم دست به جنایت زده است.

این روزها همه درباره جنایتی که چند روز قبل در اهواز اتفاق افتاده صحبت می‌کنند و این حادثه افکار عمومی را به‌شدت متاثر کرده است. حادثه‌ای که روز شنبه ۱۶ بهمن ماه اتفاق افتاد و در جریان آن مرد جوانی به نام سجاد همسر ۱۷ ساله‌اش به‌نام مونا که همه او را با نام غزل می‌شناختند به قتل رساند.

وقوع این قتل تنها بخش تکان‌دهنده جنایت نبود؛ چراکه در ادامه فیلمی از نمایش سر مقتول توسط قاتل در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد و همین فیلم افکار عمومی را به‌شدت جریحه‌دار و برخورد با قاتل را به یک مطالبه عمومی تبدیل کرد. هرچند پلیس اعلام کرد که چند ساعت پس از وقوع جنایت، قاتل و برادرش به‌عنوان همدست او دستگیر شده‌اند، اما در ادامه و به‌دنبال انتشار زمزمه‌هایی مبنی بر اینکه خانواده مقتول از قاتل شکایتی ندارند، مجازات شدید عامل جنایت تبدیل به یک خواسته عمومی شد. تا جایی که خیلی از مردم و کاربران در شبکه‌های اجتماعی از دستگاه قضایی خواهان مجازات افساد فی‌الارض (اعدام) برای متهم شدند.

حالا با گذشت چند روز از این حادثه مادر سجاد در گفت‌وگویی زندگی پسر و عروسش و انگیزه سجاد از قتل همسرش را بازگو کرد. او می‌گوید: غزل حدود ۴ ماه قبل از خانه خارج شد. مثل همیشه که به خانواده پدرش یا دوستانش سر می‌زد. اما آن روز به خانه برنگشت. نگران که شدیم سراغش را از خانواده‌اش گرفتیم. آنجا هم نرفته بود. به دوستان، آشنایان و هر کسی که احتمال می‌دادیم ممکن است غزل آنجا رفته باشد، گفتیم، اما خبری از او نبود؛ تا اینکه بعد از یک هفته به دوستان خودش اطلاع داد که در ترکیه است.

تمام اطلاعاتی که از غزل دریافت می‌کردیم از طریق دوستانش بود و هر بار که خبری می‌رسید پسرم می‌مرد و زنده می‌شد. خیلی تلاش کردیم کسی متوجه این قضیه نشود، اما هر چه از نبودن غزل می‌گذشت اطرافیان بیشتر کنجکاو می‌شدند که عروس خانواده کجاست و چرا از او خبری نیست. مادر قاتل مدعی است که ازدواج پسر او و غزل اجباری نبود. «ما هم برایش کم نگذاشتیم. برای ۲ پسرم یک شب عروسی گرفتیم.

خانه ما بزرگ است، بالای خانه ۲ واحد ساختیم. یکی برای سجاد و دومی برای آن یکی پسرم.» این زن که باور ندارد عروسش به‌دست پسرش به قتل رسیده در ادامه سراغ اصل مطلب می‌رود.

انگیزه‌ای که باعث شد سجاد تصمیم به قتل غزل بگیرد: «طبق صحبت‌هایی که غزل برای دوستانش کرده، او با شخصی از طریق اینستاگرام آشنا شد که این شخص اهل سوریه است. این مرد به غزل ابراز علاقه زیادی می‌کند و او را وابسته خود می‌کند تا آنجایی که غزل بابت این مرد زندگی خودش را رها کرد. دوستانش ما را در جریان تمام جزئیات می‌گذاشتند.

پسرم هر روز بیشتر از دیروز کنترل خود را از دست می‌داد و نمی‌توانست بر اعصابش مسلط باشد. مخصوصاً که بازاری بود و اطرافیان چپ و راست غیرت و مردانگی‌اش را تحریک می‌کردند. در محله و خیابان مستقیم و غیرمستقیم به ما طعنه می‌زدند و بابت این مسئله بحث و دعوا کرده بودیم. همسایه‌ها کاملاً از شرایطی که اتفاق افتاده اطلاع داشتند، اما به جای دلداری احساسات پسرم را تحریک می‌کردند.»

غزل نزدیک به ۴ ماه در ترکیه زندگی می‌کرد. ظاهرا مرد سوری وی را فریب داده و همه طلاها و پول‌هایش را از او دزدیده بود.

سرانجام پدرش دنبالش رفت تا او را برگرداند. مادر سجاد (قاتل) می‌گوید: خود غزل هم ظاهراً پشیمان شده بود و این اواخر خودش به پدرش گفت که بیایید من را به ایران بیاورید که بعد از آن پدر غزل و شوهرم تا ترکیه دنبالش رفتند و روز جمعه ظهر او را به اهواز برگرداندند.

او درباره شرایط سجاد بعد از بازگشت همسرش به اهواز می‌گوید: پسرم تهدید کرده بود غزل را می‌کشد. برای همین پدر غزل و شوهرم درصدد مخفی کردن غزل بودند چرا که از تهدیدهای سجاد می‌ترسیدند. وقتی غزل را تحویل شوهرش ندادند عصبانیت و تهدید سجاد بیشتر شد. برای همین روز شنبه به اتفاق برادرش به سراغ همسرش رفت و این اتفاق افتاد.

این زن در ادامه درباره اینکه چرا پسرش بخشی از جسد را در کوچه و خیابان گردانده بود در ادعایی عجیب می‌گوید: در محله به سجاد انگ بی‌غیرتی زده بودند. سر غزل را گَرداند تا مثلاً به همه بگوید: من آدم بی‌غیرتی نیستم. حالا غزل کشته شده، سجاد دستگیر شده و پسر آن‌ها را من نگه می‌دارم.

کد خبرنگار: ۱۴
۱دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید

    ***