کیما لحظهی رسیدن به قله و حال و هوایی که توش داشته رو اینجوری توصیف میکنه، توصیفی که آلودگی تهران هم رد پای پر رنگش رو توش میذاره: به قله که رسیدیم انقدر خوشحال و سرخوش بودیم که انگار نه انگار طی چند هفته قبل، توی همین تهران از شدت آلودگی نفسمون بالا نمیومد و مدام سرفه میکردیم. انگار نه انگار که هر روز اوضاع اقتصادی بدتر از دیروزه و دلمون از شهر و آدمهاش گرفته.
این فعال سفر در ادامه پستش نمیتونه علاقهای که به تهران داره رو پنهان کنه و جوری باهاش صحبت میکنه که انگار از کسی که خیلی خیلی دوستش داری دلگیری، کیمیا میگه: اون بالا ما خوشحالترین بودیم. اونقدر که یکی از بچهها گفت الان از اون لحظههاست که احساس میکنم واقعا تهران رو دوست دارم.
رادیو جولون نه شغل کیمیاست نه تنها کاری که داره انجام میده، ولی اون قدری تو ذهنش پر رنگ هست که حتی تو اون لحظات هم یاد حرف امیر بهاری و مقدمهای برای اپیزود تهران رادیو جولون نوشته بود بیفته. امیر توی مقدمه اش نوشته بود:
"تهران یه شهر سایکودلیکه یعنی حتا بیشتر شبیه موسیقی سایکودلیکه، توی موسیقی سایکودلیک تو نمیدونی داری از موسیقی لذت میبری یا این فضای توهمی که موسیقی برات ساخته لذت بخشه. به خاطر همین خیلیها با این موسیقی مواد میزنن که بیشتر حال کنن. توهم در توهم...
واقعیت اینه که خیلی اوقات که توی تهران داره بهت خوش میگذره، در واقع تو توی توهمی از خوشگذرونی به سر میبری که البته نمیشه گفت واقعیت هم نیست!"
موسیقی ساکودلیک موسیقیه که توش تلاش میشه حس و حالی شبیه کسایی که مواد روان گردان مصرف کردن بازسازی بشه. فضایی غریب و وهم آلود با رگههایی از چیزهایی که میشناسیش. تعریفی که از نگاه امیر زیاد هم توصیف نامناسبی برای تهران نیست.
نظر شما