هیچ غذایی پیدا نمیشد، مردم مجبور بودند هرچه را که میتوانستند بجوند و بخورند. بهزودی گربه، سگ و کلاغ را نمیشد، یافت. حتی موشها نسلشان برافتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله میکردند. در هر گوشه و کنار اجساد مردگان بیکسوکار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند. این بخشی از روایت محمد علی جمالزاده از ورود آنفولانزای اسپانیایی به ایران است.
نظرات