به گزارش سلام نو، جلال میرزایی در شرق نوشت: در سالهای بعد از انقلاب اسلامی سفرهای استانی رؤسای قوا بالاخص قوه مجریه به استانها و متعاقب آن استقبال مردمی از رئیسجمهور در قالب جمعیت چندهزارنفری امری مرسوم بوده و تازگی ندارد. باوجوداین در دو مقطع زمانی سعی شده به این سفرها رنگوبوی خاصی داده شود؛ یکبار بعد از رویکارآمدن احمدینژاد و اخیرا پس از رئیسجمهورشدن آقای رئیسی. وجه مشترک این دو دوره در تبلیغات و نیز در نحوه استفادهای است که جریانی در کشور از انجام این سفرها میکند، بدین صورت که آن را فراتر از یک رابطه معمول با مردم برده و سعی داشته و دارد به جامعه و مخاطبان بقبولاند که نفس انجام این سفرها خود دستاوردی شگرف است؛ چنانچه شاهد آن هستیم که رئیسجمهور در مناسبتهای مختلف انجام این سفرها را تلویحا از وجوه تمایز دولت خود با دولت قبل معرفی میکند.
اینکه آیا میتوان انجام سفر استانی را برنامه و دستاورد تلقی کرد یا خیر موضوع این یاداشت نیست، آنچه مد نظر است بازخورد سفرهای استانی بهمثابه شاخصی برای سنجش مقبولیت رؤسای جمهور و دولتها در سه مقطع زمانی است که به آن پرداخته میشود:
١- در دوره ریاستجمهوری احمدینژاد سفرهای استانی همراه با تبلیغات فراوان با شکل و شمایلی جدید انجام گرفت، بهگونهای که در جریان آن هزاران نامه از مردم هر استان دریافت میشد و ستادی هم جهت پیگیری و پاسخ به آن نامهها در نهاد ریاستجمهوری و استانداریها تشکیل شد. اگرچه هیچگاه مشخص نشد که چند درصد از آن درخواستها مشکلشان برطرف و چه مقدار هم مشمول مرور زمان شد. با اینکه در مقطع زمانی تیرماه ١٣٨٤ تا اردیبهشت ١٣٨٨ استقبال مردمی قابلتوجهی از آقای احمدینژاد در جریان سفرها به عمل آمد اما این وضعیت در دوره دوم ریاستجمهوری ایشان تداوم نیافت. صرفنظر از حوادث انتخابات ٨٨ بهعنوان یک عامل مؤثر در کسادشدن بازار سفرهای استانی عوامل دیگری مانند تیرگی در روابط ایران و غرب و اعمال تحریمهای آمریکا و شورای امنیت و به موازات آن افزایش اختلافات داخلی باعث شدند تا رشد اقتصادی کاهش یابد و در نتیجه با افزایش نرخ تورم، کاهش شدید ارزش ریال و کاهش قدرت خرید مردم سفرهای استانی رئیسجمهور نیز مانند رکود فضای کسبوکار از رونق بیفتند؛ بهگونهای که در جریان دوره دوم ریاستجمهوری بهسختی هزار نفر برای استقبال جمع میشدند. درواقع با افزایش مشکلات اقتصادی و تصور ناکارآمدی دولت با وجود درآمدهای هنگفت ارزی مقبولیت احمدینژاد کاهش یافت و در نتیجه استقبال از ایشان هم کمرنگ گردید.
٢- پس از رویکارآمدن آقای روحانی در سال ١٣٩٢ سفرهای استانی در دستور کار نهاد ریاستجمهوری قرار گرفت. با توجه به انتخابات پرشور سال ٩٢ و واکنش مثبت فضای کسبوکار نسبت به پیروزی روحانی، اکثر مردم امید آن داشتند رئیسجمهور جدید بتواند با سیاست تنشزدایی با غرب که قول آن را داده بود، از عهده حل برخی از مشکلات اقتصادی برآید. در چنین فضایی سفرهای استانی روحانی با استقبال پرشور هواداران و حامیان دولت مواجه شد. افزایش امید به آینده از یک طرف و برنامهها و اقدامات دولت که به بهبود نسبی وضعیت اقتصادی منجر شد. از طرف دیگر نقش مؤثری در اقبال روزافزون مردم به روحانی داشت. اما با شروع دوره دوم ریاستجمهوری ناگهان ورق برگشت؛ تشدید مخالفتهای داخلی از یکسو و پیروزی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و متعاقب آن خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریمها علیه ایران از سوی دیگر باعث کاهش ارزش ریال، افزایش نرخ تورم و کاهش رشد اقتصادی شد. وخامت اوضاع اقتصادی خیلی زود اثر خود را در سفرهای استانی نشان داد. در مواجهه با این وضعیت برنامهریزان سفرها کوشیدند با تغییر در شیوه انجام سفر بر مشکل عدماقبال مردم فائق آیند؛ بنابراین ترجیح دادند بهجای مرکز استان اینبار مرکز یکی از شهرستانهای پرجمعیت مقصد فرود رئیسجمهور و هیئت همراه باشد. شیوع ویروس کرونا در کنار مصائبی که برای دولت به بار آورد، از نقطهنظر سفرهای استانی خود فرصتی شد برای خلاصشدن از مشکل ناشی از عدم استقبال مردمی که اینک تحت فشار مشکلات نسبت به توانایی دولت برای حل آنها ناامید شده بودند.
٣- آقای رئیسی هماکنون در تدارک انجام هجدهمین سفر استانی آنهم در کمتر از هشت ماه از هنگام نشستن بر منصب ریاستجمهوری است. برخلاف دوره اول دو رئیسجمهور قبلی خبری از استقبال پرشور یا حتی نسبی مردم از رئیسجمهور در سفرهای استانی نیست و این دقیقا موضوعی است که در میان تبلیغات حامیان دولت و بیتفاوتی منتقدان آن مورد توجه قرار نگرفته است.
اگرچه سعی شده با توجیه پروتکلهای بهداشتی از آن عبور شود اما نمیتوان بیرغبتی موجود در جامعه نسبت به سفرهای این روزهای رئیسجمهور را نادیده گرفت. سؤال این است که چرا برخلاف آنچه در بعضی از خبرگزاریها و سایتها گفته میشود، در عمل از شور و اشتیاق مردمی در هنگام سفر استانی خبری نیست؟
هرچند یکی از عوامل دخیل در بهوجودآمدن این وضعیت را میتوان ناشی از کاهش مشارکت مردم در انتخابات دانست اما یکی از عواملی که باعث تداوم این دلسردی شده، ناتوانی دولت در حل مشکلات اقتصادی و معیشتی باوجود وعدههای مکرر آن است. درواقع چنین به نظر میرسد که با گذشت نزدیک به تنها هشت ماه از ریاستجمهوری آقای رئیسی حتی برخی از حامیان ایشان اعتماد خود را نسبت به توانایی و کارآمدی اعضا و مدیران دولت در مدیریت و حل مشکلات فعلی از دست دادهاند. با وجود این شرایط و افزایش تردیدها در افکار عمومی نسبت به توانایی مدیران این دولت، سفرهای استانی برخلاف تبلیغات رسمی بازخورد مورد انتظار نداشتهاند. بنابراین پیشبینی میشود آن وضعیتی که احمدینژاد و روحانی در اواسط دور دوم ریاستجمهوری با آن مواجه شدند، آقای رئیسی در سال دوم ریاستجمهوری و با آغاز دور دوم سفرها در سال دوم با آن مواجه شود.
نظر شما