سلام نو - سرویس گردشگری: سولماز از اخت شدن با سرما و مناظر بیبدیل مشکین شهر میگه: "شاید انتشار عکسهایی که منظرهای سرد و برفی را نشان میدهند آن هم در عنفوان بهار که همه جا گل و شکوفه است و همه عکس لاله و سبزه میگذارند کمی دور از انتظار باشد اما جانم برایتان بگوید که امسال من و زمستان از همدیگر دیر دل کندیم. من از زمستانی که حالا دیگر دوستش داشتم و او از منی که میدانست دوستش دارم و اینگونه پیش آمد که یازدهم بهار باشد و من در دامنهی سبلان باشم و قرچ قرچ صدای برف را زیر پاهایم بشنوم و در یک اقامتگاه کوهپایهای عشایری در کنار آتش شومینه، آش دوغ داغ سربکشم."
اون از تجربه آب گرمهای معدنی منطقهی مشگین شهر استان اردبیل و شنیدن موسیقی و ترانههای آذری اینطور میگه: "شب است و ستارهها در آسمان بیداد میکنند در مکانی کوچک و بیادعا واقع در سینهکش کوههای برفپوش و پرغرور بزم بیریایی برپاست آواز کوراوغلوی عاشیقهای آذربایجانی و نوای تار و بالابان(نوعی ساز دمی یا بادی) فضا را گرم کرده، بعد از یک آبتنی حسابی در استخر آب گرم احساس سبکی عجیبی میکنم پاهایم با ترانهی آذری درجا ضرب میگیرند و دستانم بر صفحهی چوبی میز شیش و هشت میرقصند نگاهی به بیرون پنجره میاندازم کولاک چند شب گذشته شیشهها را تا نیمه با برف پوشانده و سطح آبگیر کوچک کاملاً یخ زده. عجبا از زمین سردی که دلش اینچنین گرم است و از درونش چشمههای گرم میجوشند."
سولماز راجع به خوردن غذایی محلی، هوای سرد و سلیقهی مثال زدنی برای مزین کردن فضای کلبه و اقامتگاه میگه: "شام پیچاققیمه(نوعی خورش محلی) تدارک دیدهاند شام و ساز و تار و شور که تمام میشود شب از نیمه میگذرد و هوا سردتر میشود. در اندیشهی رسیدن به کلبه و بالارفتن از نردبانی چوبی هستم که به یک نیمطبقهی کوچک متصل است فضای کوچک بالا را با قوتاز(ریسههای منگولهدار پشمی که معمولاً برای تزیین چادرهای ایلات شاهسون استفاده میشود)های رنگی تزئین کردهاند.کلاه پشمیم را به سرم گذاشته و زیپ کیسه خوابم را بالا میکشم. حتم دارم خوابم که ببرد در دامنهی کوههای سرسبز سبلان با دامن پرچین رنگارنگی آذربایجانی خواهم رقصید."
نظر شما